تعبیر اشتباه قرآنیون از شفاعت
طباطبایی از چهرههای شاخص جریان قرآنیون در قرائتی نوین از آیات، به انکار شفاعت مورد قبول مسلمانان پرداخته و ادعا کرده است که شفاعت در واقع «تأثیر مخلوق بر خالق» است؛ بنابراین چنین بینشی را «شرک» و در تضاد با توحید میداند؛ این درحالی است که خود طباطبایی در جلسات تفسیری خود تصریح میکند که وجود پیامبر رافع عذاب است؛ یعنی حضور مخلوقی در رأی خالق تأثیرگذار است.
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ «سید مصطفی طباطبایی » که از او به عنوان مهمترین چهره شبهسلفی و جریان به اصطلاح «قرآنیون» یاد میشود، در قرائتی نوین از آیات، به انکار شفاعت مورد قبول مسلمانان پرداخته و ادعا کرده است که خداوند، مقامی با عنوان «شفیع» را در آسمان و زمین به رسمیت نمیشناسد.
یکی از روشهای طباطبایی در انکار شفاعت، ارائه معنایی غلط از آن است تا با تکیه بر این برداشت اشتباه، بتواند راحتتر آن را نقد و انکار نماید. او از شفاعت با عنوان «تأثیر مخلوق بر خالق» تعبیر کرده و مدعی است که مسلمانان، فرشتگان و انبیا را «همهکاره» آخرت میدانند؛ سپس تحلیل کرده است که این نوع شفاعت در واقع تأثیر مخلوق بر خالق است؛ بنابراین اسلام چنین بینشی را «شرک» و در تضاد با توحید میداند.[1]
این برداشت نشان میدهد طباطبایی حقیقت شفاعت را به خوبی درک نکرده که اثرگذاری شفاعتِ شافعان به اذن و اراده الهی است؛ همانگونه که خداوند در این دنیا به برخی از مخلوقات اجازه اثرگذاری در عالم را داده، در آخرت نیز اینچنین است. خداوند به صراحت اعلام کرده که وجود رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در میان مردم و همچنین استغفار کردن آنان، باعث میشود که خداوند عذاب را بر آنان نازل نکند. خداوند در سوره مبارکه انفال میفرماید: «وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ وَ مَا کَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ»؛ [2] «ولی (ای پیامبر!) تا تو در میان آنها هستی، خداوند آنها را مجازات نخواهد کرد؛ و (نیز) تا استغفار میکنند، خدا عذابشان نمیکند.»
چنانچه خود طباطبایی در جلسه تفسیر موضوعی با استناد به آیه فوق، تصریح نموده که اگر مردم شهری مستحق عذاب باشند، تا زمانی که پیامبری در میان آنان است، عذاب نخواهند شد و وجود پیامبر، باعث رفع عذاب از آنها میشود. او میگوید: «کان فی الأرض أمانان من عذاب الله؛ در روی زمین دو تا امان از عذاب الهی وجود داشته. «احدها النبی و الاخر التوبه»؛ یکی از آنها پیامبر است و دیگری توبه و استغفار است. اینها باعث رفع عذاب میشوند. حالا چگونه پیامبر باعث رفع عذاب میشود؟ پیامبر وقتی در میان قومی باشد، عذاب نمیشود. اگر خدا میخواهد قوم لوط را عذاب کند به پیغمبر میگوید برو بیرون از این شهر. از شهر با خانوادهات و با مؤمنین بروید بیرون که عذاب میخواهد بیاید؛ بنابراین پیامبر وقتی در شهری هست و آن شهر استحقاق عذاب دارد، خداوند وحی میکند که برود بیرون.»[3]
اگر تبیین طباطبایی از شفاعت را مبنا قرار دهیم، باید در اینجا بپذیریم که وجود پیامبری در میان قومی که حکم خداوند درباره آنان «عذاب» است، باعث تغییر آن حکم میشود، یعنی حضور مخلوقی در رأی خالق تأثیرگذار است. پس چرا طباطبایی در این جا حکم نمیکند که اصولاً چنین بینشی را اسلام شرک میداند؟ همان خدایی که وجود پیامبرش را تأثیرگذار در عدم نزول بلا قرار داده، همان خدا نیز شفاعت او را مؤثر و نافع در نجات گناهکاران از عذاب دانسته است.
پینوشت:
[1]. حسینی طباطبایی، مصطفی، تفسیر بیان معانی، (تحریر اول)، ج1، ص101-103.
[2]. سوره مبارکه انفال، آیه 33.
[3]. جلسه تفسیری مصطفی طباطبایی، در تاریخ 15 مردادماه 1398.(در صفحات مجازی ایشان نیز موجود است.)
افزودن نظر جدید