معنویتهای نوپدید، به مثابه ادیان جدید
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بعد از اینکه غرب در عصر روشنگری اشکالاتی بر حقانیت و اصالت دینِ مسیحیت وارد کرد، وارد نفی دین بما هو دین (اصل دین) شد؛ یعنی همه ادیان، مذاهب، مکاتب ماورائی غیر الهی و الهی را نوعی خرافه دانست و آن را به کنار نهاد و پنداشت که ادیان، خرافاتی بیش نیستند که ضرر آنها بیشتر از نفعشان است؛ این نظریه غالب بود و مردم میخواستند هر آنچه از خوبی در دین وجود داشت را هم در علم به دست بیاورند و علم برایشان مدینه فاضله و بهشت دنیایی ایجاد کند، اما بعد از گذشت سالها متوجه شدند که علم نهتنها جوابگوی سعادت دنیایی آنان نیست، بلکه تولید حیرت و سؤالات بیشتری میکند که جوابی برایش ندارند؛ در کنار این مشکلات، حس معنویت خواهی و توجه به امر متعال نیز توده مردم را به سمت دین و دینداری برگشت میداد؛ بعد از حملات اتمی آمریکا به شهرهای هیروشیما و ناکازاکی، مردم با یک بیاخلاقی وحشتناک مواجه شدند که در طول تاریخ هیچ جنایتکار و پادشاه ظالمی بدان مرحله نرسیده بود و این اتفاق نقطه عطفی بر تقویت و جهش حس معنویت خواهی مردم گشت.
این معنویت خودش عامل شناخت حق از باطل و ایستادگی در مقابل ظلم و کمک به مستضعفین عالم میباشد که یک امر پیشادینی است و منجر به حرکت به سوی دینداری میگردد. در این وضعیت مستکبران جهان متوجه شدند که یک رقیب قدرتمند در مقابل ابرقدرتی و فرمانروایی آنان ایستاده است، ولی این قدرت جدید یک ماهیت و وجودی منحصر به فرد دارد؛ آنها متوجه شدند که علاوه بر قدرت، ثروت و امکانات مادی، یک قدرت دیگر وجود دارد و آن قدرت معنویت است که دارندگان این قدرت تبدیل به یک ابرقدرت میشوند.
توجه به وجود یک قدرت معنوی در جهان باعث شد که سردمداران و حاکمان مدعی ابرقدرتی، سراغ شناخت این موضوع رفتند و سعی کردند که آن را کنترل کنند تا اولاً اثرات معنویت از جمله مقابله با ظلم را متوقف کنند و در مرحله بعد جلوی گرایش مردم از مجرای معنویت به سوی دینداری را بگیرند، از بین ادیان الهی، مذهب شیعه در دین اسلام با توجه به مطابقت با معنویت الهی بیشترین استعداد را برای پذیرفتن مردم در غرب داشت و ممکن بود یک حرکت قبول اسلام به صورت عمومی شکل بگیرد: « و َرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا»؛ [1] « و مردم را ببینی که گروه گروه در دین خدا درآیند». برای جلوگیری از این موضوع، سردمداران تمدن غرب ادیان جدید (معنویتهای نوپدید) را ایجاد کردند تا یک کالای تقلبی داشته باشند و بتوانند معنویت حقیقی را کنترل کنند.
کانون های فکری وابسته به مراکز قدرت در تمدن غرب، برای ساختن دین انسانگرای مورد نظر، مطالعات گستردهای را در باب ادیان آغاز کردند و پروژههای پر هزینهای برای مطالعات میدانی در باب ادیان، در کشورهای گوناگون به اجرا درآمد. سرمایهگذاریهای زیادی درباره مطالعات ادیان صورت گرفته است و محقّقان باهوش و پرتلاش، به مناطق گوناگون جهان اعزام شدهاند تا درباره سنن، رسوم، باورها و آیینهای مذهبی تحقیق کنند. فراموش نکنید که همه این تلاشها، مطالعات و سرمایه گذاریها در متن فرهنگ و تمدنی انجام میشود که اساس خود را بر حذف دین از جامعه، تحت عنوان اسطوره زدایی و رفتن به سوی عقلانیت قرار داده است. به اقتضای قواعد اقتصادِ پژوهش، منافع و اهدافی دنبال میشده است. بی شک یکی از اهداف این بوده است که چطور میتوانند با پیروان آن ادیان تعامل برقرار کنند و منافع سیاسی و اقتصادی خود را در ارتباط با آنها تأمین کنند. هدف دیگر، ظرفیت شناسی ادیان برای برآوردن نیاز تمدّن جدید به دین و معنویت بوده است.[2] در حال حاضر با معنویتهای نوپدیدی مواجه هستیم که رقیب دینداری و معنویت حقیقیاند؛ با تحلیل صحیح از فرآیند ایجاد و توسعه معنویتهای نوپدید، میتوانیم روش مقابله صحیح و متناسبی را به کار ببریم.
پینوشت:
[1]. سوره نصر، آیه 2
[2]. به سوی یک دین جهانی، حمیدرضا مظاهری سیف، قم، انتشارات صحبای یقین، 1391، ص43.
محمد جواد نصیری
افزودن نظر جدید