پاسخ به شبهات قرآنیون در مسئله امامت
«حیدرعلی قلمداران» از سران قرآنیون که منکر امامت شده است، مینویسد: اگر هزاران صحابی شاهد ماجرای غدیر بودند، چرا به هنگام غصب خلافت توسط ابوبکر سکوت کردند؟ باید گفت، همه صحابه در برابر غصب خلافت، سکوت نکردند؛ چنانکه در سقیفه تعدادی از صحابه، حضرت علی علیهالسلام را شایسته خلافت معرفی کردند.
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ حیدرعلی قلمداران، یکی از چهرههای شاخص جریان قرآنبسندگی، بسیاری از ضروریات شیعه، ازجمله مسئله امامت حضرت علی علیهالسلام بعد از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را انکار کرده و مینویسد: «... و معلوم میشود اگر رسول خدا در روز غدیر، آنگونه که مدعیان ادعا میکنند، به صراحت علی علیهالسلام را جانشین خود کرده بود و از آنان (حاضرین در غدیر) بیعت گرفته بود، محال بود (صحابه سکوت کنند و بگذارند) که کسی سخن از خلافت زند و درصدد احراز آن مقام باشد».[1]
در پاسخ به این ادعای قلمداران باید گفت که این گونه نیست که بگوییم همه صحابه در برابر این اقدام غاصبان خلافت و اجتماع آنان در سقیفه سکوت کردند؛ چنانچه در اجتماع سقیفه، تعدادی از اصحاب، حضرت علی علیهالسلام را شایسته خلافت معرفی کردند.به عنوان مثال عبدالرحمن بن عوف، نام حضرت علی علیهالسلام را به عنوان یکی از چهره های صاحب فضیلت برای تصدی خلافت ذکر کرد. [2]حتی در جریان خود وقایع و گفتوگوها و جر و بحثهای سقیفه در روزهای اولیه بعد از آن، عدهای صریحاً به شایستگی امام علی علیهالسلام برای تصدی مقام خلافت اشاره کردند و در روزهای اول شکلگیری نظام سیاسی جدید که بر اساس مخالفت با حدیث غدیر تشکیل شده بود، از به رسمیت شناختن آن، سر باز زدند.[3]
حتی خارج از جمع سقیفه نیز چهرههایی از مهاجرین و انصار و بنیهاشم، با خلافت خلیفه اول مخالفت کردند که بارزترین آنها، چهرههایی مانند: «عباس بن عبدالمطلب»، «فضل بن عباس»، «زبیر بن عوام»، «خالد بن سعید»، «مقداد بن عمرو»، «سلمان فارسی»، «ابوذر غفاری»، «عمار یاسر»، «بَراءِ بن عازِب» و «ابی بن کعب» بودند.[4]
«زبیر بن عوام» نه تنها با تصمیمی که در سقیفه گرفته شد مخالفت کرد، بلکه به روی سران سقیفه شمشیر نیز کشید. از آن جالبتر اینکه برخی از مورّخین اهلتسنن میگویند که سلمان، ابوذر، مقداد، عمار و هشت نفر دیگر از بزرگان مهاجر و انصار، تصمیم داشتند هنگام اولین سخنرانی ابوبکر بعد از سقیفه، در مسجد او را از بالای منبر به زیر آورند و بکشند.[5]
بنابراین باید گفت که ادعای عدم اعتراض صحابه در واقعه غدیر، باطل است؛ در واقع باید گفت که حفظ منافع شخصی (دنیاگرایی) در کنار ضعف ایمان باعث شد برخی اشخاص مشهور، چشم بر روی حقیقت ببندند و به مخالفت و فتنهگری برخیزند. آنها در این مسیر، به قدری پیش رفتند که وقتی پیامبر صلیاللهعلیهوآله از آنها خواست قلم و کاغذی بیاورند تا برایشان مطلبی بنویسد تا بدینوسیله بعد از او هرگز گمراه نشوند و اختلاف نکنند، خلیفه دوم که از حاضرین در آن جمع بود، گفت: «اِنَّ الرَّجُلَ لَیَهجُر، حَسبُنَا کِتَابُ اللهِ».[6] «این مرد هذیان میگوید! کتاب خدا ما را کافی است!» و مانع از این کار شد.
پینوشت:
[1]. قلمداران، حیدر علی، شاه راه اتحاد، ص107. انتشارات حقیقت ریاض.
[2].یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج2، ص123.
[3].مسند احمد، ج3، ص156 (هامش)، چاپ دار الصادر.
[4]. طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج 3، ص 205، بیروت، دار التراث، چاپ دوم.
[5]. الجوهری البصری البغدادی، السقيفة وفدك، ابوبکر احمد بن عبدالعزیز، ص50.
[6]. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج1، ص34، بیروت، دارالفکر، چاپ اول.
افزودن نظر جدید