اثبات شهادت حضرت زهرا(س) از منابع اهل سنت

  • 1402/08/23 - 12:36

از علمای اهل سنت انتظار نمی‌رود که ماجرای هجوم به خانه حضرت زهرا(س) را شبیه شیعیان نقل کنند یا بپذیرند، اما برای اثبات این واقعه از کتب اهل‌سنت، می‌توان ابتدا گزارشاتی که تصمیم به هتک حرمت و قسم به آن را تصریح کرده‌اند، بیان کرد؛ سپس با بیان پشیمانی ابوبکر و اعتراف به این قضیه، اثبات آن را تقویت کرد. البته برخی از علمای اهل‌سنت، وقوع این حادثه را پذیرفته‌اند.

دفن شبانه

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ معمولاً در بحث با اهل‌سنت، با این سؤال مواجه می‌شویم که آیا می‌توانید از کتب اهل‌سنت، ماجرای هجوم به خانه حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها (که منجر به شهادت ایشان شد) را اثبات کنید؟

در پاسخ باید بگوییم، از عالم سنی انتظار نمی‌رود که این واقعه را شبیه شیعیان نقل کند یا بپذیرد، زیرا با پذیرش این مطلب طبق گزارش شیعیان، باید از برخی مقدسات اهل‌سنت دست بردارد؛ اما با این حال می‌توان از گزارشاتی که درباره وقایع پس از رحلت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل کرده‌اند، به هتک حرمت خانه فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها و شهادت آن حضرت پی بُرد.

در منابع مختلف اهل‌سنت گزارش شده که خلیفه دوم نزد خانه حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها آمد و مطلبی با این مضمون گفت: «به خدایى که جان عمر در دست اوست، بیرون بیایید یا خانه را بر سرتان آتش مى‌زنم. مردى به عمر گفت: اى اباحفص! در این خانه، فاطمه، دختر پیامبر است، گفت: باشد!».[1]

در این منابع، بخشى از واقعه که در آن، تصمیم به هتک حرمت تصریح شده و به آن قسم یاد گردیده، ذکر شده است؛ در مرحله بعد عالمانی از اهل‌سنت هستند که با دیدن شواهد و روایات این جریان، پی به حقیقت ماجرا بردند و به آن اعتراف کردند.

شهرستانی در کتاب خود، عقیده نظّام، عالم اهل‌سنت را این‌گونه بیان می‌کند: «وی معتقد بود، عمر به خانه فاطمه سلام‌الله‌علیها حمله‌ور شده و فریاد می‌زد، خانه را با اهلش به آتش بکشید، در حالی که در خانه غیر از علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم‌السلام نبود. ... عمر چنان ضربه‌ای به شکم فاطمه سلام‌الله‌علیها در روز بیعت زد که فاطمه سلام‌الله‌علیها جنین خود (محسن) را از شکم انداخت».[2]

مقاتل بن عطیّه نیز در کتاب خود مى‌نویسد: «هنگامى که ابوبکر از مردم با تهدید و شمشیر و زور بیعت گرفت، عمر، قنفذ و جماعتى را به سوى خانه على و فاطمه علیهماالسلام فرستاد و عمر هیزم جمع کرد و درِ خانه را آتش زد».[3]

عبدالفتاح عبدالمقصود، استاد دانشگاه اسکندریه، نویسنده و دانشمند مشهور مصری، هجوم به خانه وحی را اینگونه نقل می‌کند: «عمر گفت: قسم به کسی که جان عمر در دست اوست، یا باید بیرون بیایید یا خانه را بر ساکنانش آتش می‌زنم. عده‌ای که از خدا می‌ترسیدند و پس از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، رعایت منزلت او را می‌کردند گفتند: اباحفص! فاطمه در این خانه است. بی‌پروا فریاد زد: باشد! نزدیک شد، در زد، سپس بر در کوبید و وارد خانه شد».[4]

ذهبی در شرح حال ابن ابی‌دارم که او را امام، حافظ و فاضل می‌نامد، نقل می‌کند: «در محضر او این خبر خوانده شد که عمر لگدی بر فاطمه سلام‌الله‌علیها زد و او فرزندی که در رحم به نام محسن داشت، سقط کرد!»[5]

ابن ابی‌الحدید نیز می‌نویسد: «مخفی کردن وفات فاطمه سلام‌الله‌علیها و محل دفن او و نماز نخواندن ابوبکر و عمر و هرآنچه سید مرتضی گفته، مورد تأیید و قبول من است؛ زیرا روایات بر اثبات این موارد، صحیح‌تر و بیشتر است و همچنین ناراحتی و خشم فاطمه سلام‌الله‌علیها بر شیخین، نزد من از اقوال دیگر اعتبار بیشتری دارد».[6]

ابن‌تیمیه نیز به هجوم به خانه حضرت زهرا اعتراف می‌کند و می‌نویسد: «نهایت چیزی که گفته می‌شود این است که او [ابوبکر] ناگهانی به خانه فاطمه هجوم برد تا ببیند چیزی از مال خدا که آن را تقسیم می‌کند (یعنی بیت‌المال) در آنجا وجود دارد یا خیر و آن مال را به مستحقش بپردازد».[7]

در پایان پشیمانی ابوبکر از برخی اقداماتش که در پایان عمر به آن اعتراف کرده، می‌‌تواند وقوع این حادثه ناگوار را به اثبات برساند. منابع اهل‌سنت آورده‌اند که ابوبکر در آخرین لحظات عمر خود و در حال احتضار چنین گفت: «همانا من متأثر نیستم بر هیچ چیزی، مگر بر سه چیز که آنها را انجام دادم و دوست داشتم که آنها را ترک می‌کردم و متأثرم بر سه کاری که آنها را انجام ندادم و دوست داشتم که انجام می‌دادم و بر سه چیز که از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله سؤال نکردم و ای کاش پرسیده بودم؛ اما آن سه کاری که انجام دادم و ای کاش آنها را ترک کرده بودم، اینکه دوست داشتم به خانه فاطمه سلام‌الله‌علیها حمله نکرده بودم، اگرچه آن درب از روی مخالفت بر من بسته شده بود ...».[8]

پی‌نوشت:
[1]. مصنف ابن ابى‌شیبه، ج۷، ص۴۳۲؛ انساب الأشراف، بلاذری، ج۱، ص۵۸۶؛ الامامة و السیاسة، ابن‌قتیبه، ص۱۹؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۴۴۳؛ تاریخ ابوالفداء، ج۱، ص۱۵۶ و عقد الفرید، ابن‌عبدربه، ج۴، ص۹۳.
[2]. الملل و النحل، ج۱، ص۵۷.
[3]. الامامة و الخلافة، مقاتل بن عطیه، ص۱۶۰و۱۶۱.
[4]. علی بن ابی‌طالب، عبدالفتاح عبدالمقصود، ج۴، ص۲۷۶- ۲۷۷.
[5]. سير اعلام النبلاء، ذهبی، ج۱۵، ص۵۷۸.
[6]. شرح نهج البلاغه، إبن ابی الحدید، ج۱۷، ص۱۰۹.
[7]. منهاج السنة النبویة، ابن‌تیمیه، ج۸، ص۲۹۱.
[8]. تاريخ الأمم و الملوک (تاریخ طبری)، ج۳، ص۴۳۰؛ مروج الذهب، مسعودی، ج۲، ص۳۰۱؛ کنزالعمال، متقی هندی، ج۵، ص۶۳۱؛ المعجم الکبیر، طبرانی، ج۱، ص۶۲؛ العقد الفرید، ابن‌عبدربه، ج۵، ص۲۱؛ شرح نهج البلاغه، ابن‌أبی الحديد، ج۲۰، ص۲۴؛ تاریخ الإسلام، ذهبی، ج۳، ص۱۱۷ و مجمع الزوائد، هیثمی، ج۵، ص۲۰۳.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.