تصوف و هدف قیام امام حسین(ع)
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ قیام امام حسین علیهالسلام از جنبههای مختلفی قابلیت بررسی دارد و یکی از مهمترین ابعادی که قیام حسینی در عصر کنونی مورد توجه قرار گرفته، شناخت هدف این قیام است؛ هر گروهی به فرا خور حال خویش، قیام امام حسین علیهالسلام را مورد بررسی قرار دادهاند.
متصوفه قیام امام حسین علیهالسلام را صحنه «جدال عقل و عشق» و پیروزی عاشق معرفی میکنند و شهادت آن حضرت را عشق بازی با معشوق میدانند و طبق این اندیشه، شهادت عرفانی را میتوان هدف قیام امام حسین علیهالسلام دانست. میرزا حسن اصفهانی(صفی علیشاه) در کتاب زبدة الاسرار براساس همان دیدگاه عاشق محوری، قتلگاه کربلا را صحنه جدال عقل و عشق، و شهادت امام را جلوهگری عاشقانه ترسیم میکند:
«آفتاب عشق میدان تاب شد عقل آنجا برف بود و آب شد
عقل تنها نی دم از هیهات زد عشق را هم بهت برد و مات زد»[1]
تحقیر عقل و ترجیح عشق بر آن، یکی از اشکالات وارد بر متصوفه است؛ استاد مطهری رحمهالله در نقد این اندیشه متصوفه مینویسد: « در مکتب عرفان یک چیزهایی تحقیر شده است که اسلام با آن تحقیرها موافق نیست و به همین دلیل ، انسان کامل عرفان ، انسان نیمه کامل است در عرفان، خیلی علم و عقل تحقیر شده است. در حالی که اسلام، در عین اینکه دل را قبول دارد، عقل را هم تحقیر نمیکند،... هرگز حاضر نیست عقل و فکر و استدلال و منطق را تحقیر کند . برای عقل و فکر و استدلال و تعقل، نهایت احترام را قائل است».[2]
انحصار هدف قیام امام حسین علیهالسلام در این برداشت صوفیانه، با روایات و مسلمات تاریخی که از زبان امام حسین علیهالسلام در مورد هدف قیامشان نقل شده نیز معارض است. حرکت امام حسین علیه السلام دارای اهداف مختلفی از جمله امر به معروف و نهی از منکر[3] زنده كردن سنت و مبارزه با بدعت [4] و مبارزه با ظلم بوده [5] و تشکیل حکومت به عنوان هدف دیگر حضرت و راه رسیدن به دیگر اهداف به شمار میرود. در تمام اهدافی که از جانب امام حسین علیهالسلام برای قیامش مطرح شده، رویکرد سیاسی آنها مشهود بوده، در صورتی که رویکرد صوفیانه، رویکردی ضد سیاسی و ضد عقل است.
پس هدفی که متصوفه از قیام امام حسین علیهالسلام مطرح میکنند، مبتنی بر دیدگاه تحقیر عقل و برتری عشق بر آن است؛ در صورتی که اسلام چنین اندیشهای را نادرست میداند. علاوه بر آن اهداف امام حسین علیهالسلام دینی سیاسی و مبتنی بر عقل بوده، در صورتی که این تفسیر صوفیانه، ضد سیاسی و ضد عقل است.
پینوشت:
[1]. صفی علیشاه، میرزاحسن، زبدة الاسرار، ص۵۶.
[2]. مطهری ،مرتضی انسان کامل، انشارات صدرا، آذر 1367، ص 11.
[3]. ابا عبدالله علیه السلام ضمن نوشتن نامه بیان فرمودند: «من براى سركشى و عداوت و فساد كردن و ظلم نمودن از مدينه خارج نشدم؛ بلكه جز اين نيست كه من به منظور ايجاد صلح و سازش در ميان امت جدم خارج شدم، من در نظر دارم امر به معروف و نهى از منكر نمايم. من میخواهم مطابق سيره جدم رسول خدا و پدرم على بن ابى طالب عليهم السلام رفتار نمايم.» ابن اعثم، الفتوح، بيروت، دار الاضواء، اول، 1411 ق، ج 5 ، ص 21.
[4]. امام عليهالسلام در نامهای كه به بزرگان بصره مینويسند چنين میفرمايند: «من شما را به كتاب خدا و سنت پيامبرش دعوت میكنم؛ زيرا سنت از بين رفته و بدعت زنده شده است و اگر به سخن من گوش فرا دهيد و امرم را اطاعت نماييد، شما را به راه راست هدايت میكنم.» محمد بن جرير الطبری، تاريخ الطبری ج3، ص 280، دار الكتب العلمية ، بيروت؛ أنساب الأشراف ج 1 ص 275.
[5]. امام عليهالسلام در مقابل لشكر عمر بن سعد هدف خود را مبارزه با ظلم دانسته «به راستى، من چنين مرگى را جز سعادت نمیبينم و زندگى در كنار ظالمان را جز هلاكت نمیدانم.» تاريخ مدينة دمشق، ج 14، ص 217 - 218.
افزودن نظر جدید