متهم کردن شیعه به تقیه بدون دلیل
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ سید ابوالفضل برقعی یکی از سران جریان قرآنبسندگی، در مقدمهای که بر کتاب شاهراه اتحاد حیدر علی قلمداران نوشته است، با طرح ادعاهای بی اساس، تهمتهای ناروایی را به شیعه نسبت میدهد از جمله این تهمتها این است که میگوید، شیعه هیچ دلیلی برای اثبات تقیه ندارد و هر کجا که نتواند فعل و یا قول امام را توجیه کند، میگوید این فعل و یا این قول از روی تقیه صادر شده است.[1]
اینکه بگوییم شیعه هر کجا نتوانست کلام و یا فعلی را که از جانب امام معصوم صادر شده است توجیه کند، روی به تقیه میآورد؛ سخنی ناجوانمردانه است. زیرا تقیه مبنایی است که دلایل قرآنی برای اثبات آن وجود دارد، مانند این آیه که خداوند میفرماید: «لايَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنينَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذالِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللهِ في شَيْءٍ إِلّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً [آلعمران/28] نباید اهل ایمان، مؤمنان را وا گذاشته و از کافران دوست گزینند و هر که چنین کند، رابطه او با خدا مقطوع است، مگر برای در حذر بودن از شرّ آنها ... (تقیه)»
همچنین خداوند میفرماید: «مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ [نحل/106] هر کس پس از ایمان آوردنش به خدا کافر شود [به عذاب خدا گرفتار آید]؛ مگر کسی که به کفر مجبور شده [امّا] دلش مطمئن به ایمان است.»
در صدر اسلام، كفّار و مشرکین مكه، پدر و مادر عمّار ياسر را به خاطر اسلام آوردن با شكنجه شهيد كردند؛ همين كه نوبت شكنجه به عمّار رسيد، او كلماتى كه كفّار مىخواستند، به زبان جارى كرد و جان خود را نجات داد؛ عمار مورد سرزنش بعضى قرار گرفت كه او از اسلام دست برداشته است؛ عمار گريهكنان نزد پيامبر اكرم (صلىاللهعليهوآله) آمد و حضرت دست نوازش بر سر او كشيد و فرمود: «اگر باز هم جانت در خطر افتاد، اين كلمات را بگو و خودت را نجات بده، تو سر تا پا ايمان هستى.»[2]
برای اثبات جواز تقیه، غیر از دلایل قرآنی مذکور، میتوان به روایات و عمل صحابه و تابعین نیز استناد کرد، زیرا در منابع تاریخی نیز شواهدی درباره جواز عمل به تقیه در سیره پیامبر (صلىاللهعليهوآله) وجود دارد؛ مثلاً نقل شده که پس از مهاجرت آن حضرت به مدینه، برخی مهاجران ضمن اجازه گرفتن از ایشان برای رفتن به مکه و آوردن اموال خود، برای ابراز کلماتی بر خلاف میل قلبی به منظور جلب رضایت مشرکان، رخصت خواستند و حضرت با آن موافقت فرمود.[3]
همچنین از اصحاب آن حضرت و تابعین نیز موارد متعددی، دالّ بر پذیرفتن تقیه در رفتار یا گفتار، گزارش شده است؛ از جمله ابن عباس[4] ابن مسعود [5] جابر بن عبداللّه انصاری،[6] و ...
پس اینکه بگوییم شیعه بدون دلیل، تقیه را پذیرفته و هر کجا نیاز به توجیه باشد، از تقیه استفاده میکند، واقعاً سخن ناجوانمردانه و از روی جهل و تعصب است.
پینوشت:
[1]. شاه راه اتحاد، (مقدمه برقعی بر این کتاب)، حیدر علی قلمداران، ص22.
[2]. نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، محمدباقر محقق، ص489.
[3]. السیرة الحلبیة، علی بن ابراهیم حلبی، ج۳، ص۵۱ـ۵۲، بیروت۱۳۲۰، چاپ افست.
[4]. فتح الباری شرح صحیح البخاری، ابن حجر عسقلانی، ج۱۲، ص۲۷۹، بیروت، دارالمعرفه.
[5]. المحلّی، ابن حزم، ج۸، ص۳۳۶، چاپ احمد محمد شاکر، بیروت، دارالجلیل.
[6]. کتاب المبسوط، محمد بن احمد سرخسی، ج۲۴، ص۴۷، بیروت۱۴۰۶/۱۹۸۶.
افزودن نظر جدید