نقد نظریه امامت حیدرعلی قلمداران

  • 1401/03/16 - 13:06
در نیمه دوم قرن سیزده هجری و در رویارویی با پیشرفت های خیره کننده غرب و تهاجم همه جانبه استعمار به کشورهای اسلامی، جریان هایی در ایران شکل گرفت که برخی دینی و برخی غیردینی بودند. یکی از این جریانها که با شعار اتحاد امت اسلامی و بازگشت به قرآن و دوران طلایی چهل سال اول اسلام شکل گرفت، جریان قرآنیون شیعه است.
قرآن ناطق مبین و مفسر قران صامت

سلمان فارسی در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام (ص) درباره وصیّش سؤال کرد و پیامبر (ص) فرمود: وصی من علی (ع) است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ قلمداران یکی از قرآنیون شیعی معاصر ایران است که برای احادیث، اهمیت لازم را قائل نیست و قرآن را برای فهم اسلام کافی می‌داند. او بسیاری از روایات شیعه را نقد کرده و آنها را مردود می‌داند. وی یکی از اعتقادات مهم شیعیان که مسئله امامت است را در آثارش از جمله کتاب شاهراه اتّحاد، مورد نقد قرار داده و در امر خلافت بلافصل امام علی (علیه‌السلام) پس از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و نصب الهی امام تردید کرده است.
قلمداران مدعی است که کتاب سيره ابن هشام، مورد اعتماد عموم مسلمين است و بعد از این ادعا با نقل مطلبی از این کتاب، الهی بودن امر امامت و خلافت بعد از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را انکار می‌کند. وی می‌نویسد: «ابن هشام روايتی از محمد بن اسحاق از زهری و او از عبدالله بن كعب بن مالك از عبدالله بن عباس آورده كه روزی که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در مرض منجر به موت بود، علی (علیه‌السلام) از نزد آن حضرت بيرون آمد و مردم پرسيدند يا اباالحسن، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) چگونه است؟ فرمود: بحمدالله مرضی ندارد؛ عباس عموی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دست علی (علیه‌السلام) را گرفت و به او گفت: يا علی! ... بيا با هم به خدمت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) برويم تا اگر امر خلافت از آن ما است، به درستی بدانيم و اگر در غير ما است رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را وادار كنيم تا مردم را درباره ما سفارش كند. علی (علیه‌السلام) فرمود: به خدا سوگند! چنين كاری نمی‌كنم؛ زيرا قسم به خدا اگر ما را از امر خلافت منع كند، احدی بعد از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آن را به ما نخواهد داد.»[1]

در پاسخ به آقای قلمداران که این مطلب را از کتاب سیره ابن هشام نقل کرده است باید گفت: دلیل اعتبار این منابع چیست؟
اولین دلیل بر عدم اعتبار این مطلب، این است که کتاب سیره ابن هشام از کتاب سیره ابن اسحاق گرفته شده است و ابن هشام از کتاب سیره ابن اسحاق مواردی را حذف و مواردی را نیز به آن افزوده است؛ برای همین این سیره، به ابن هشام نسبت داده شده و سیره ابن هشام گفته می‌شود و اسمی از ابن اسحاق برده نمی‌شود. ابن خلکان هم در شرح حال ابن هشام می‌گوید: «ابن هشام کتابی دارد که برگزیده از کتاب ابن اسحاق است.»[2]

این نکته را هم باید در جواب ادعای قلمداران گفت که روایاتی در اصل این کتاب (سیره ابن اسحاق) وجود دارد که ابن هشام حذف کرده است که این روایات دلالت بر الهی بودن امامت و خلافت علی ابن ابی طالب (علیه‌السلام) بعد از شهادت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دارد.

نمونه‌ای از این روایات را که ابن هشام از سیره ابن اسحاق حذف کرده است در ذیل می‌آوریم:
سلمان فارسی از پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) درباره وصیّش سؤال کرد و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: وصی من علی (علیه‌السلام) است. این روایت در سیره ابن اسحاق موجود است، ولی اثری از آن در سیره ابن هشام نیست.
حدیث حضرت علی (علیه‌السلام) در داستان انذار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) وقتی که آیه «وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَکَ اْلأَقْرَبینَ ‏[شعراء/214] و هم اکنون وقت آن است که خویشاوندان نزدیکتر خود را به کیفر شرک و بت‌پرستى هشدار دهى» نازل شد، در آخر این روایت آمده است که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دست حضرت علی (علیه‌السلام) را گرفت و فرمود: این برادر و وصی و جانشین من در میان شماست ... » این روایت را خازن در کتاب تفسیر خود از ابن اسحاق نقل کرده، در حالی که اثری از این حدیث در سیره ابن هشام نیست.[3]
گفته شده که ابن هشام مواردی که در «سیره ابن اسحاق» منطبق با گرایش شیعی بوده را حذف کرده است.[4] علاوه بر این تغییرات، ابن هشام روایت هایی را نیز به کتاب اضافه کرده است.[5]

پی‌نوشت:
[1]. قلمداران، حیدر علی، شاه راه اتحاد، ص44.
[2]. یوسفی غروی، موسوعة التاریخ الاسلامی، ج1، ص20 _ 21.
[3]. صائب عبد الحمید، تاریخ الاسلام، الثقافی و السیاسی، ص76.
[4]. جعفریان، منابع تاریخ اسلام، 1376ش، ص58.
[5]. ذهبی، تاریخ الإسلام، 1411ق، ج15، ص281.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.