داستان مرغ از زبان مولوی گرگيج اهل سنت؛ مولوی گرگيج در پاسخ به انتقاد دختر جوان و ساير منتقدانش: "شما برويد برای شوهر كردن آماده شوید، گرگيج را راهنمايی نكنيد.... زمانی كه من اين احكام را می‌دانستم، تو بدون شلوار، چهار دست و پا راه می‌رفتی و مرغ به باسنت نوك می‌زد! (از مدفوعت تغذيه می‌كرد)". اين هم از فرهنگ انتقاد پذيری و ادب جناب مولوی! آن‌هم در خانه خدا و منبر نماز جمعه!
جناب مولوی! در عصر رسول خدا (صلی‌الله‌عليه‌وآله) نوجوانی 18 ساله به نام اسامه، بر كسانی "امير" شد كه هم سن شما بودند. ابوبكر شصت ساله، سرباز سپاه همين جوان بود و ابن خطاب، اسامه را با عنوان «امير» صدا می‌كرد. پس اين همه غرور و تكبر را کنار بگذارید! شايد همان جوان مطلبی به ذهنش برسد كه به ذهن شما خطور نكرده باشد.