انواع شطح در تصوف
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ شطح ازجمله مقولههایی است که بسیاری از بزرگان صوفیه از آن در مسلک تصوف بهره برداریهای مختلفی داشتهاند. شطح به معنای سخنی ظاهراً غریب و نامأنوس و نامعقول و احیاناً خلاف شرع اما قابل توجیه، که بر زبان صوفی که در اوج وجد و مستی و جذبه است، جاری میشود.
برخی شطح را فراتر از گفتار میدانند و تراوش شطح را در رفتار، پندار و رؤیا نیز برشمردهاند. شطح در رفتار در گریز از عرف و عادت و گاه عقل و شرع در پارهای از کار و کردارها و زندگی و مناسبات فردی و جمعی برخی صوفیه، کاملا آشکار است. مثل آنچه که از سلوک عجیب و معیشت حیرتانگیز و هنجار گریزانه مشایخ این قوم و هرچه از مقوله کرامات باشد و در کتابهای صوفیه یاد شده است. [1] مثلاً حبیب عجمی شاگرد حسن بصری، روزی با استاد خویش به ساحل دجله رسیدند، حسن بصری میماند تا زورقی بیاید و او را از آب بگذراند. حبیب میگوید: استاد، من علم از تو آموختهام، حسد مردمان از دل بیرون کن، دنیا را بر دل سرد کن، بلاها را غنیمت شمر، کارها از خدا ببین و پای بر آب نه و بگذر. آنگاه خود پای بر آب میگذارد و میگذرد. [2] برخی از محققین این نوع از کرامات که در رفتار بزرگان صوفیه نقل شده است را از مقوله شطح دانسته و آنها را نوعی از شطح یا کرامتی همراه با شطح دانستهاند.
اما شطح در پندار و رؤیا در خلاف عرف و شرع در پندارهای برخی صوفیه دیده میشود. آنچه به زبان میآورند و از مقولهٔ گفتار میشود، اما از آنجا که اعجاب آن امر مربوط به چیزی است که در عالم رؤیا و تطبیق آن با عالم واقع، اتفاق افتاده را میتوان شطحپنداری نامید. رؤیاهای شگفتانگیز بعضی صوفیه و اینکه هرچه در خواب میبینند در بیداری نیز مشاهده میکنند، از همین قبیل است. چنانچه ابوبکر کتانی ادعا کرد در خواب، خود را همراه علی [علیهالسلام] در کوه ابوقبیس دیده است و هنگامی که بیدار شد، خود را بالای آن کوه دید. [3] یا در جریانی محمد غزالی به برادرش احمد میگفت: چه خوب بود اگر تو مجتهد شریعت میشدی. احمد غزالی پاسخ داد: چه خوب بود اگر تو به علم حقیقت میپرداختی, و با یکدیگر به بحث افتادند که کدامیک برحقاند و آخر قرار شد پیغمبر (ص) را حَکَم قرار دهند. خلاصه اینکه محمد غزالی پس از عبادت و تضرع بسیار, حضرت و یکی از صحابه را در خواب دید که با طبقی خرما آمدهاند و چند دانه خرما به محمد غزالی مرحمت شد که وقتی از خواب چشم گشود, آن چند خرما در دستش بود. با شادمانی به در خانه احمد رفت. احمد از درون آواز داد که برای چند دانه خرما اینقدر مناز که طبقش اینجاست.» [4]
شطح در گفتار، همان تلقی است که شارحان و مصنفان کتابهای صوفیه از شطح دارند. مانند همان گفتارهایی که از حلاج و بایزید گفته شده. دعوی کمال در معرفت و قول به وحدت وجود با پارهای لوازم و پیآمدهای آن نیز در نزد بعضی صوفیه از مقوله شطح در گفتار تواند بود. [5]
اما شطح در میان متصوفه موافقان و مخالفانی دارد، چنانچه برخی از ایشان استاد شطح بوده و ناقوس کفرشان به صدا درآمده و برخی دیگر بهشدت با شطحیات و صوفیان شطحگو به مخالفت بر خواستهاند و لازمه شطح را نوعی فخرفروشی، ترک ادب و گستاخی میدانستند که نشأت گرفته از نقص کمال و فقدان ثبات روحی و وجود هیجانات روحی است که در حال وجد از سالک به کمال نرسیده بروز پیدا میکند.
پینوشت:
[1]. جوکار، منوچهر، ملاحظاتی دربارهٔ شطح و معانی آن، مجله مطالعات عرفانی، ۱۳۸۴، دورهٔ اول، صص ۵۴ و ۵۶
[2]. حدیث کرامت، استعلامی، محمد؛ تهران، نشر سخن، ۱۳۸۸، چاپ اول، ص ۲۲۴
[3]. تذکره الاولیاء، توصیف ابوبکر کتانی
[4]. هاشمی خویی، میرزا حبیبالله، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، نشر مکتبه الاسلامیه، ج 13، ص 301
[5]. جوکار، منوچهر، ملاحظاتی دربارهٔ شطح و معانی آن، مجله مطالعات عرفانی، ۱۳۸۴، دورهٔ اول، صص ۵۴ و ۵۶
افزودن نظر جدید