درویش علیه درویش!

  • 1399/12/12 - 08:11
بی‌شک تصوف زائیده‌ی مسلک و تفکری است که از راه مستقیم اسلام و آموزه‌هایش منحرف شده و این معنا را در رفتار و گفتار پیروان صاحب‌نامش به خوبی می‌توان مشاهده نمود. برای اثبات این مطلب حتی می‌توان به کتب خود تصوف هم مراجعه کرد و اعترافات تلخ ایشان را در باره‌ی مشی ناپسند برخی از دراویش دید که در میان ایشان دانه درشت‌های مشهور هم به چشم می‌خورند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بی‌شک تصوف زائیده‌ی مسلک و تفکری است که از راه مستقیم اسلام و آموزه‌هایش منحرف شده و این معنا را در رفتار و گفتار پیروان صاحب‌نامش به خوبی می‌توان مشاهده نمود. برای اثبات این مطلب حتی می‌توان به کتب خود تصوف هم مراجعه کرد و اعترافات تلخ ایشان را در باره‌ی مشی ناپسند برخی از دراویش دید که در میان ایشان دانه درشت‌های مشهور هم به چشم می‌خورند.

دین اسلام دین کاملی است و آموزه‌هایش به هیچ عنوان زمینه ساز سوء استفاده‌ی افراد برای رسیدن به امیال شخصی نیست. احکام و مناسک اسلام به قدری روشن و شفاف است که اگر از صراط حق آن، قدمی کج گذاشته شود با خط قرمزهای شارع مقدس مواجه خواهد بود و برای این‌که خطایی صورت نگیرد امر و نهی‌ها توسط بزرگان دین و معصومین (علیهم السلام) صادر گردیده است.

اما نحله‌های انحرافی این ویژگی را نداشته و هر کسی از راه رسید، به هر صورتی خود را کسی دانسته و با ارائه‌ی راهی جدید، خود را مبدع و داناتر از دیگران معرفی می‌کند، که دقیقاً این قضیه را در بحث عرفان‌های کاذب و مدعیان دروغین مشاهده می‌کنیم.

تصوف نیز به دلیل انحرافی بودن از این قاعده مستثنی نیست و برخی از بزرگان آن به این حقیقت تلخ اشاره کرده‌اند. یحیی باخرزی می‌نویسد: «این‌ها را قومی فاجر و فاسق که به مجرد دعوی درین راه در آمده‌اند، نی صورت طاعت و ادب این طایفه دارند و نی حقیقت. این طایفه به‌جهت لقمه‌ی آماده‌ی خانقاه‌ها و رباط‌ها یا به به‌جهت دریوزه‌ی درها و بازارها تا چیزی شان بدهند به لباس این قوم در آمده‌اند. همه کاهلان مست‌اند عاجز که نه دین دارند و نه همت و نه مروت. خود را به زیّ مشایخ آراسته‌اند و جامه‌ها کوتاه کرده و سماع و بنگ و زندقه و کلمات هذیان از خود استخراج کرده را عبادت و سلوک و روش تصوّر کرده و از غایت شرّ طویت (تغییر مسیر) و بدی عقیدت طالب بی‌ریشان شده (پسران) و عشاق نام کرده و به‌جهت صحبت با ایشان همه روز با یکدیگر در افتاده. این‌ها اهل خدا و اهل فقر نیستند. این‌ها آن طایفه‌اند که خدای می‌فرماید: الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَهْوًا وَلَعِبًا [اعراف/51] همانان که دین خود را سرگرمی و بازیچه گرفتند. هیچ مسلمانی باید که در این روزگار به ایشان اقتدا نکند و به شیخی که این‌ها را جمع کند و در این اعمال روا دارد و منع نکند هم اقتدا نکند».[1]  

یحیی باخرزی صوفی صاحب‌نام قرن هشتم در اعترافی تلخ، از واقعیات موجود در اعمال صوفیانه دم می‌زند و به درستی زبان به اعتراض می‌گشاید و گدایی کردن و دریوزگی، سماع، استعمال مواد مخدّر و روان‌گردان، شطح‌گویی و شاهدبازی را به شدت مورد انتقاد قرار می‌دهد. او به خوبی می‌داند که تیرهای انتقادش قلب رفتارهای بزرگان تصوف، چون حلاج‌ها و بایزیدها به دلیل شطحیات‌شان و حداد نیشابوری‌ها به خاطر دریوزگی‌شان و اوحدالدین کرمانی‌ها و ابوحلمان دمشقی‌ها و غزالی‌ها به علت معروفیت در شاهدبازی[2] و مولوی‌ها به سبب رقص و سماع‌شان[3] را خواهد شکافت، اما چاره‌ای جز اعتراف و اعتراض به این رفتارهای غیر اسلامی و ضد دینی نمی‌بیند.

تصوف مسلک و مشربی است که از قِبل انحراف آن از مسیر آموزه‌های صحیح، هر گونه خطایی از مریدانش سر زده که آن را به نام دین و عرفان و عشق و شطح توجیه و تریج کرده‌اند.

پی‌نوشت:

[1]. یحیی باخرزی، فصوص الآداب، نشردانشگاه، تهران 1387، ص ۱۱۴
[2]. شاهدبازی بعضی از سران صوفیه به شکلی بوده که نوشته‌اند: احمد غزالی در پیش خوب‌رویان سجده می‌کرد و اوحدالدین کرمانی با خوب‌رویان سر و سرّی داشت و در غلبه‌ی وجد، سینه بر سینه‌ی آنان می‌نهاد و حکایت او با پسر خلیفه، مشهور است و فخرالدین عراقی به دنبال پسری زیبا چهره از عراق به هند رفت.
[3]. یحیی باخرزی، فصوص الآداب، نشردانشگاه، تهران 1387،/ص۲۰۷ / روزبهان بغلی شیرازی می‌گوید : در مجمع سماع به جهت ترویج قلوب، به سه چیز احتیاج است : روایح طیبه، وجه صبیح(صورت زیبا) و صوت ملیح.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.