هم‌خوانی دین و عقل در اسلام و کپی‌برداری بهائیت !

  • 1398/08/29 - 23:36
اگر منظور بهائیت از لزوم تطابق دین با علم و عقل آن است که بین مرتبه‌ی کامل و بدون نقص عقل و علم با دین تطابق وجود دارد، این سخن بدیعی نخواهد بود و اساساً معنی ندارد که بهائیت چنین مسئله‌ی روشنی که اسلام نیز بر آن صحه گذارده را ابداع خود معرفی کند. اما اگر منظور بهائیت از این اصل آن است که دین باید با عقل و علم ما سنجیده شود، این سخن غلطی خود بود.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پیشوایان فرقه‌ی بهائیت برای ضروری نشان دادن نسخ دین مبین اسلام و نزول دینی جدید پس از آن، تعالیمی به ظاهر بی‌سابقه‌ای را به فرقه‌ی ساختگی خود منتسب کردند. آنان ضرورت هم‌خوانی دین و عقل را یکی از این تعالیم ابداعی فرقه‌ی خود برشمرده و مدعی شدند: «اگر دین ضدّ علم باشد، آن جهل است».[1]
اما به راستی چگونه می‌توان تفکر لزوم مطابقت عقل و دین با یکدیگر را به فرقه‌ی بهائی منتسب دانست در حالی که قرآن کریم در آیات متعدد خود، انسان‌ها را دعوت به تعقل کرده است. در بیان قرآن کریم، تعقل و اندیشیدن راه نزدیکی به خداوند و معنابخش زندگی [2]، راه پاکی انسان از هر کدورت و آلودگی [3] و راه نجات از آتش و غضب الهی [4] معرفی شده است.
از این‌رو در روایات معصومین (علیهم السلام) نیز تأکید فراوانی بر عقل‌گرایی شده است.[5] اهمیت عقل در شریعت اسلام چنان است که حتی بزرگ‌ترین دانشمندان و محدثان شیعی، روایات عقل را بر روایات توحید و سایر ابواب حدیثی مقدم کرده‌اند. در همین راستا است که شیخ کلینی (رحمة‌الله‌علیه) عقل را به عنوان قطب شریعت معرفی کرده است که همه چیز بر گرد آن می‌چرخد.[6] به راستی اگر شریعت اسلامی، شریعتی عقل‌ستیز یا خرد گریز بود، عقل می‌توانست قطب چنین شریعتی قلمداد شود و خداوند در بخش‌های مختلف قرآن، انسان را به تعقل و عقلانیت سوق می‌داد؟!
آری؛ از منظر اسلام، بایدها و نبایدهای شریعت و احکام شرعی، منطبق با نظام تکوین و خلقت می‌باشد و خداوند هیچ دستوری نداده است، مگر آنکه واجد مصلحت یا دور کننده‌ی زیان و خسارتی باشد. البته خداوند متعال در احکامش فقط به مصلحت اُخروی انسان نظر نمی‌کند، بلکه در کنار آن مصالح دنیوی فرد و جامعه را نیز مد نظر قرار می‌دهد. گاهی اوقات نیز احکام شریعت ناظر به مصالح آیندگان و گاه ناظر به مصالح موجودات دیگر یا حفظ محیط زیست و زندگی انسان است. به عبارت دیگر خداوند از دستوراتش هیچ سودی نمی‌برد و به همین خاطر هیچ حکمی از جانب خداوند برای بندگانش نیامده، مگر آنکه در آن حکم، مصالح و مفاسد دنیوی و اُخروی انسان (اعم از فردی و اجتماعی) و یا سایر موجودات در آن لحاظ شده است.
بنابراین مثلاً اگر در میان خوراکی‌ها بخشی را حلال و بخشی را حرام اعلام فرموده، اُرگانیسم بدن انسان، تأثیرات جسمی، روانی و روحی آن را لحاظ کرده است و یا به جهت مصلحتی در محیط زیست، چنین حکمی را صادر نموده است. و یا اگر حکم حجاب را تشریع نموده، از ویژگی‌های مرد و انفعال غریزی او در برابر زیبایی و لطافت زن آگاه بوده و به نیازهای کاذب و واقعی آن‌ها که ناشی از ویژگی‌های جسمانی، روانی و روحی آن‌هاست کامل آگاهی داشته است. لذا حتی اگر بین گزاره‌های علوم تجربی با دین منافاتی دیده شود، یا بخاطر نقص در یافته‌های علوم تجربی و یا بخاطر برداشت‌های غلط ما از نصوص و متون دینی است.
در نتیجه، اگر منظور بهائیت از لزوم تطابق دین با علم و عقل آن است که بین مرتبه‌ی کامل و بدون نقص عقل و علم با دین تطابق وجود دارد، این سخن بدیعی نخواهد بود و اساساً معنی ندارد که بهائیت چنین مسئله‌ی روشن و مبنایی را ابداع خود معرفی می‌کند. اما اگر منظور بهائیت از اصل مذکور آن است که دین باید با عقل و علم ما سنجیده شود، این سخن غلطی خود بود.

پی‌نوشت:
[1]. اشراق خاوری، پیام ملکوت، نسخه‌ی الکترونیکی، ص 92.
[2]. سوره‌ی مبارکه‌ی آل‌عمران، آیه‌ی 191.
[3]. سوره‌ی مبارکه‌ی یونس، آیه‌ی 100.
[4]. سوره‌ی مبارکه‌ی ملک، آیه‌ی 10.
[5]. جهت آشنایی بیشتر، مراجعه کنید به: کلینی، الکافی: کتاب عقل و جهل؛ تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، غرر الحكم و درر الكلم‌: باب عقل و...
[6]. شیخ کلینی، الکافی، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1363 ش، ج 1، مقدمه

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.