همخوانی دین و عقل در اسلام و کپیبرداری بهائیت !
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پیشوایان فرقهی بهائیت برای ضروری نشان دادن نسخ دین مبین اسلام و نزول دینی جدید پس از آن، تعالیمی به ظاهر بیسابقهای را به فرقهی ساختگی خود منتسب کردند. آنان ضرورت همخوانی دین و عقل را یکی از این تعالیم ابداعی فرقهی خود برشمرده و مدعی شدند: «اگر دین ضدّ علم باشد، آن جهل است».[1]
اما به راستی چگونه میتوان تفکر لزوم مطابقت عقل و دین با یکدیگر را به فرقهی بهائی منتسب دانست در حالی که قرآن کریم در آیات متعدد خود، انسانها را دعوت به تعقل کرده است. در بیان قرآن کریم، تعقل و اندیشیدن راه نزدیکی به خداوند و معنابخش زندگی [2]، راه پاکی انسان از هر کدورت و آلودگی [3] و راه نجات از آتش و غضب الهی [4] معرفی شده است.
از اینرو در روایات معصومین (علیهم السلام) نیز تأکید فراوانی بر عقلگرایی شده است.[5] اهمیت عقل در شریعت اسلام چنان است که حتی بزرگترین دانشمندان و محدثان شیعی، روایات عقل را بر روایات توحید و سایر ابواب حدیثی مقدم کردهاند. در همین راستا است که شیخ کلینی (رحمةاللهعلیه) عقل را به عنوان قطب شریعت معرفی کرده است که همه چیز بر گرد آن میچرخد.[6] به راستی اگر شریعت اسلامی، شریعتی عقلستیز یا خرد گریز بود، عقل میتوانست قطب چنین شریعتی قلمداد شود و خداوند در بخشهای مختلف قرآن، انسان را به تعقل و عقلانیت سوق میداد؟!
آری؛ از منظر اسلام، بایدها و نبایدهای شریعت و احکام شرعی، منطبق با نظام تکوین و خلقت میباشد و خداوند هیچ دستوری نداده است، مگر آنکه واجد مصلحت یا دور کنندهی زیان و خسارتی باشد. البته خداوند متعال در احکامش فقط به مصلحت اُخروی انسان نظر نمیکند، بلکه در کنار آن مصالح دنیوی فرد و جامعه را نیز مد نظر قرار میدهد. گاهی اوقات نیز احکام شریعت ناظر به مصالح آیندگان و گاه ناظر به مصالح موجودات دیگر یا حفظ محیط زیست و زندگی انسان است. به عبارت دیگر خداوند از دستوراتش هیچ سودی نمیبرد و به همین خاطر هیچ حکمی از جانب خداوند برای بندگانش نیامده، مگر آنکه در آن حکم، مصالح و مفاسد دنیوی و اُخروی انسان (اعم از فردی و اجتماعی) و یا سایر موجودات در آن لحاظ شده است.
بنابراین مثلاً اگر در میان خوراکیها بخشی را حلال و بخشی را حرام اعلام فرموده، اُرگانیسم بدن انسان، تأثیرات جسمی، روانی و روحی آن را لحاظ کرده است و یا به جهت مصلحتی در محیط زیست، چنین حکمی را صادر نموده است. و یا اگر حکم حجاب را تشریع نموده، از ویژگیهای مرد و انفعال غریزی او در برابر زیبایی و لطافت زن آگاه بوده و به نیازهای کاذب و واقعی آنها که ناشی از ویژگیهای جسمانی، روانی و روحی آنهاست کامل آگاهی داشته است. لذا حتی اگر بین گزارههای علوم تجربی با دین منافاتی دیده شود، یا بخاطر نقص در یافتههای علوم تجربی و یا بخاطر برداشتهای غلط ما از نصوص و متون دینی است.
در نتیجه، اگر منظور بهائیت از لزوم تطابق دین با علم و عقل آن است که بین مرتبهی کامل و بدون نقص عقل و علم با دین تطابق وجود دارد، این سخن بدیعی نخواهد بود و اساساً معنی ندارد که بهائیت چنین مسئلهی روشن و مبنایی را ابداع خود معرفی میکند. اما اگر منظور بهائیت از اصل مذکور آن است که دین باید با عقل و علم ما سنجیده شود، این سخن غلطی خود بود.
پینوشت:
[1]. اشراق خاوری، پیام ملکوت، نسخهی الکترونیکی، ص 92.
[2]. سورهی مبارکهی آلعمران، آیهی 191.
[3]. سورهی مبارکهی یونس، آیهی 100.
[4]. سورهی مبارکهی ملک، آیهی 10.
[5]. جهت آشنایی بیشتر، مراجعه کنید به: کلینی، الکافی: کتاب عقل و جهل؛ تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، غرر الحكم و درر الكلم: باب عقل و...
[6]. شیخ کلینی، الکافی، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1363 ش، ج 1، مقدمه
افزودن نظر جدید