چرا داستان زندگی عیسی مسیح در قرآن . انجیل متفاوت است؟ به نظر میرسد انجیل معقولتر از قرآن ماجرای مسیح را نقل میکند، همچنین چرابرخی معجزات که در قرآن است در انجیل وجود ندارد؟ در این باره توضیح دهید.
درباره داستان تولد حضرت عیسی اگر فردی این داستان را بشنود چگونه قضاوت میکند؟ زنی عادی و بدون هیچ ویژگی خاصی بنام مریم نامزد مردی به نام یوسف بود، یوسف آن را به خانه خود برد، مریم همراه شوهرش برای سرشماری به اورشلیم سفر کرد و در یکشب فرزندی به نام عیسی از او متولد شد، نتیجه میگیریم مریم بدون نزدیکی با همسرش از طریق روحالقدس صاحب فرزندی به نام عیسی شد.
چه کسی خبر داد که عیسی از باکره به دنیا آمده؟1
. یوسف :در اناجیل آمده که یوسف به جهت حفظ آبروی خود و مریم، حامله شدن مریم را کتمان کرد و او را به خانه خودش برد، پس یوسف به کسی نگفته است.( متی 1 : 18- 25 )اگر هم میگفت از او پذیرفته نمیشد، جدای از این مطلب اصلاً در انجیل لوقا هیچ اشارهای به آگاهی یوسف از حمل مریم قبل از ازدواج با او نکرده.
2. عیسی : هیچ کلامی از عیسی مبنی بر تولد ایشان از باکره در اناجیل نیست. اگر ادعا هم میکرد پذیرفته نمیشد.
3. مریم : هیچ کجا در کتاب مقدس نیامده که مریم به کسی اعتراف کرده باشد که او از روحالقدس باردار شده، اگر هم بیان میکرد کسی آن را نمیپذیرفت چون چنین امری در تاریخ بشر بعد از حضرت آدم و حوا بیسابقه بود.
4. الیصابات: در انجیل لوقا 1: 41-42 آمده که مریم نزد الیصابات رفت و او از حرکت فرزندش یحیی در شکم خود به جهت ورود حضرت مریم خبر میدهد، اما او نیز نمیگوید که این نوزاد تو بهصورت خارقالعاده و باوجود باکره بودن مریم ایجادشده که این نیز برای دیگران قابل پذیرش نیست در عین حال در انجیل نیامده که الیصابات این خبر را به فرد دیگر هم رسانده باشد.
5. سایر مردم : مردم ناصره که همشهریهای عیسی(ع) بودند، او را بهعنوان پسر یوسف و مریم میشناسند نه یک فرزند خارقالعاده از یک مادر باکره، حتی بعد از اینکه عیسی(ع ) معجزاتی از خود نشان میدهند، بازهم آنها باور نمیکنند که یک شخص عادی صاحب چنین کرامتهایی باشد.(متی 13: 58- 53 ) « پس از بیان این حکایات، عیسی به شهر ناصره بازگشت و در عبادتگاهها به تعلیم مردم پرداخت، مردم از این همه حکمت و معجزهای که از او میدیدند در حیرت افتادند و گفتند: «چگونه چنین امری امکان دارد؟ او پسر یک نجار است، مادرش مریم را میشناسیم، برادرانش نیز یعقوب و یوسف و شمعون و یهودا میباشند. خواهرانش نیز همینجا زندگی میکنند، پس این چیزها را از کجا آموخته است؟» بهاینترتیب به سخنانش اعتنایی نکردند، پس عیسی به ایشان گفت:« پیامبر همهجا مورد احترام مردم است، جز در وطن خود و بین هموطنان خویش.» ازاینرو، به علت بیایمانی ایشان، معجزات زیادی در آنجا به عمل نیاورد.
با این اوصاف کاتبان داستان، تولد باکره را از کجا آوردند؟ و اگر قرار بود این تولد بهعنوان یک فضیلت برای حضرت عیسی(ع) باشد، چرا بر همه مخفی مانده، حتی برای همشهریهای حضرت عیسی (ع)؟
پس داستان قرآن منطقیتر از اناجیل است و فضیلت تولد از باکره را اثبات میکند، زیرا تولد از یک باکره امری عادی نیست که با ادعای مریم یا یوسف برای مردم ثابت شود.
گرچه در داستان زندگی مسیح در قرآن و عهدجدید تفاوتهایی وجود دارد، اما این داستانها در اناجیل اپوکریفایی که قدمتشان به قرون اولیه میلادی برمیگردد، وجود دارند ولی مسیحیان در قرن 4 و 5 میلادی این کتابها را غیر رسمی اعلام نمودند.
انجیل یعقوب: این انجیل داستان تولد عیسی را نقل میکند که با اناجیل رسمی تفاوت دارد و شبیه قرآن است، از جمله مادر مریم نذر میکند که فرزندش را وقف معبد کند، آنها یوسف را به سرپرستی وی در معبد قرار می دهند.[1]
انجیل کودکی توماس: یکی از معجزاتی که در قرآن برای حضرت عیسی(علیه السلام) ذکر شده است، معجزه ساختن پرنده گلی و سپس زنده ساختن آن است[2]، این معجزه در کتابمقدس نیامده، اما در انجیل کودکی توماس معجزاتی که عیسی در کودکی انجام می داد آمده است. او آب را مطیع خود ساخت، با گل مجسمه چند پرنده ساخت و به مجسمهها دستور داد که زنده شوند، کسانی که او را اذیت کردند، نفرین کرد و آنان مردند. او مردگان را زنده میکرد و بیمارانی را شفا میداد، بذری میکاشت و معجزه آسا ثمر میآورد.[3]
انجیل عربی کودکی (انجیل قیافا) معجزه سخن گفتن ایشان در گهواره را بیان میکند[4] که مطابق با نقل قرآن (مريم 23 - 27.) است.[5]
انجیل میلاد مریم : این نوشته داستان تولد مریم و کودکی او و زندگی او در معبد و سپرده شدن او به یوسف و آبستن شدن مریم به وسیله روحالقدس را در بردارد و با نقل قرآن شبیهتر است .
انجیل عبرانیان: از فقراتی که از این انجیل باقی مانده مقام والای یعقوب، برادر عیسی، استفاده میشود، در انجيل عبريان كه به زبان آرامي نگاشته شده بود، مسئلۀ الوهيت مسيح وجود ندارد.[6]
مکاشفه پطرس: اختلاف دیگر قرآن با کتابمقدس، مسئله به صلیب کشیده شدن عیسی(ع) است.[7] اتفاقا کتاب مکاشفه پطرس كه در 1970 توسط مؤسسۀ يونسكو چاپ شده است، مسئلۀ به صليب كشيده شدن مسيح انكار شده و به نقل از پطرس آمده :« كسي كه من او را خوشبخت ديدم و ميخنديد، همان مسيح زنده است، لكن كساني كه ميخها را در دستان و پاهايش فرو كردهاند، بَدَل اوست و بدل را مورد اذيت و آزار قرار دادند. »[8]
رساله دوم شیث : رساله دوم شیث نیز مصلوب شدن مسیح را انکار میکند و به نقل از مسیح مینویسد:« آنکس که به وی مرّ نوشاندند من نبودم. آنان (به خیال خود) مرا به صلیب کشیدند، اما در واقع من نبودم، بلکه شمعون بود که مصلوب گردید، من جز آنکسی بودم که تاج خار را بر سرش نهادند... و من به اشتباه آنان میخندیدم».[9]
پینوشت:
[1] - Bart D. Ehrman, " Lost Scriptures: Books that did not make it into the New Testament" p.63
[2] أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ اَلطِّينِ كَهَيْئَةِ اَلطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اَللّهِ ﴿آلعمران، 49﴾ ؛ من از گِل، چیزی به شکل پرنده میسازم؛ سپس در آن میدمم و به فرمان خدا، پرندهای میگردد
[3] - Cameron, Ron (1982). The Other Gospels: Non-Canonical Gospel Texts. p. 103
[5] كلام مسيحى، توماس ميشل، ترجمه حسين توفيقى، ص67.
[6] - رابرتسون. آرچيبالد. عيسي اسطوره يا تاريخ ص30
[7] وَ قَوْلِهِمْ إِنّا قَتَلْنَا اَلْمَسِيحَ عِيسَى اِبْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اَللّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ ﴿النساء، 157﴾ ؛ و گفتارشان که: «ما، مسیح عیسی بن مریم، پیامبر خدا را کشتیم!» در حالی که نه او را کشتند، و نه بر دار آویختند؛ لکن امر بر آنها مشتبه شد.
[8] - Ehrman, Bart D., Lost scriptures, p.78
[9]- Roger A. Bullard and Joseph A. Gibbons. The Second Treatise of the Great Seth,
افزودن نظر جدید