عقیده صوفیه به خیر بودن شیطان
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ برخلاف اعتقاد قاطبه مسلمانان در نظام فکری متصوفه، ابلیس و شرانگیزی او معارض با اراده الهی نیست، بلکه مسخر مشیت حق است. تا چنین شُروری موجود نباشد، نظام عالم پیش نخواهد رفت. زیرا طراحی عالم به گونهای است که خیر و شر در آن آمیخته است و تا شری نباشد، خیری در پی نخواهد بود. موافق قاعده «تُعرَف الاشیاء باضدادها» تشخیص خیر و صواب، منوط به شناخت شر و عقاب است که در دیدگاه صوفیانِ مدافع ابلیس، حتی ابلیس که بالاترین شر عالم است نیز به نوعی دال بر قدرت حضرت حق است. این عقیده صوفیه کاملا معارض با حکمت و ارادهی الهی بوده و از اساس باطل است.
یکی از صوفیان در مقام دفاع از این عقیدهی صوفیه گفت: از آنجا که خداوند عالم، قادر و خیرخواه عالم است هیچ موجودی را بد و شر نمیآفریند و این شرور عالم بهنوعی خیر و نیک هستند و بدون این شرور نظام عالم پیش نمیرود.
گفتم: این تفکر پست در واقع خداوند را عاجز از این نشان میدهد که بدون شر و بدی ها، خوبیها را معرفی کند. اگر خیر بدون شر شناخته نمیشود پس در مورد خلقت بهشت چه میگویی که خیر و خوبی مطلق هست و شر و بدی نیست و خوبیها هم معنا و مفهوم دارند.
صوفی: این مثال شما درباره بهشت که خیر مطلق است با جهنم که شر مطلق است جواب داده میشود. یعنی خوبی و خیر بهشت با ضد آن که جهنم باشد فهمیده میشود.
گفتم: شما و بزرگان صوفیه، یا درباره خیر و شر اطلاعات زیادی ندارید که اینطور مباحث را با هم خلط کردهاید و یا برای سرپوش گذاشتن روی گناهان و اعمال زشت، عالم را خیر محض دانستید تا اینگونه اعمالتان را به ارادهی خداوند نسبت دهید.
صوفی: ما به اندازهی کافی در اینباره علم و اطلاعات کافی داریم، شما در اینباره جوابی ندارید که ما را به بیسوادی متهم میکنید.عرفا و صوفیانی که قائل به نظریه خير مطلق بودن نظام هستی هستند، اصولاً ظاهر زشتی و شر را برای تجلی نیکی و خیر ضروری میدانند. عینالقضات گفته: «سفیدی هرگز بیسیاهی نشایستی، آسمان بیزمین لایق نبودی، جوهر بیعرض متصور نشدی، محمد بیابلیس نشایستی، طاعت بیعصیان و کفر بیایمان صورت نبستی و همچنین جمله اضداد و بضدها تتبین الاشیاء.»[1]
گفتم: این که دلیل نشد، این یک عقیده است که سران شما مطرح کردند. اصولا این مطلب که هر چیزی با ضد آن شناخته میشود مربوط بهساختمان فهم و ادراک ماست و ما این طور هستیم که معمولا تا نقطه مقابل چیزی را نبینیم از وجود آن چیز با خبر نمیشویم. بنابراین نمیتوان برای شناخت حقتعالی، ضديتی تصور کرد و خیر مطلق بودن خداوند را با شر مطلق ابلیس بشناسیم. این عقیده شما (نعوذبالله) حکایت از این دارد که خداوند متعال قادر نخواهد بود نظام هستی را بدون خلقت شر پیش ببرد و یا بدون ابلیس، خوبی و بدی انسانها شناخته نمیشد و آفرینش بهشت و جهنم لغو میشد.
در ضمن باید توجه داشت که جهان طبیعت بر طبق اصول و قواعد ثابت و لا یتغیر الهی تدبیر می شود. یکی از قوانین ثابت خداوند آن است که انسانها از نعمت ارزشمند اختیار برخوردار باشند و با استفاده از همین نعمت است که عدهای راه صلاح را پیش میگیرند و عدهای نیز منشأ شرور اخلاقی میگردند. روشن است که این شرور را خود انسانها به لحاظ تشریعی پدید آوردهاند و لذا نمیتوان منشا آنها را خداوند دانست و این مسئله در مورد ابلیس هم صدق میکند و او به اختیار خود و متکبرانه، از دستور خداوند متعال سرپیچی کرد.
بنابراین باتوجه به قرآن و روایات که ابلیس را مظهر شر و بدی میدانند این دلایلی که صوفیه در تقدیس ابلیس آوردند، فقط جنبه سرپوش گذاشتن گناهان خود میباشند تا اعمال زشت خود را توجیه و جبری بدانند.
پینوشت
[1]. عینالقضات همدانی، عبدالله، نامهها(دوجلدی)، بهاهتمام علی نقی منزوی و عفیف عسیران،بیروت، انتشارات حریث، 1350، ج1، ص186.
افزودن نظر جدید