تاخت و تاز عبدالبهاء به علمای اسلام
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پیشوایان فرقهی بهائیت، بارها علمای اسلام را مورد هتاکی و جسارت خود قرار دادهاند؛ همچنان که عباس افندی گفته است: «این قوم، خویشتن را علمای دین مبین اسلام میشمردند و چون ثعبان بد کیش (: مار افعی بد کردار)، بیگانه و خویش را نیش میزنند و چون مار و عقارب (: عقربها)، اباعد و اقارب (: دوران و نزدیکان) را میگزند... چون گرگان خونخوار اغنام (: گوسفندان) الهی را بدرند و دعوای شبانی (: چوپانی) کنند و چون دزدان راه، قطع طریق و سدّ سبیل نمایند و قافله سالاری خواهند... چون به فضایل آنان نگری، هریک اجهل از انعام و بهیم (: جاهلتر از چهارپایاناند)... در مدارس چون بهائم (: حیوانات) اسیر خوردن و خوراکاند و چون سباع ضاریه (: درّندگان خونآشام) بیمبالات و بیباک».[1]
اما به راستی چگونه میتوان ادعای دشمن دوستی و اخلاقمداری داشت و گفت: «الحمدلله این دور، دور حبّ (: دوستی) است... دشمنان دوستاند و بیگانگان آشنا. اغیار یارند و اعداء (: دشمنان) در شمار احبّاء (: دوستان). مقصد اینست که احبّای الهی (: بهائیان) باید بدخواه را خیرخواه دانند و اهل شقاق (: جدایی) را اهل وفاق برشمرند. بعید (: دور) را قریب (: نزدیک) ببینند و دور را نزدیک شمرند؛ یعنی به دشمن نوعی رفتار کنند که سزاوار دوستان است. به جفاکار چنان معامله نمایند که لایق یار خوشرفتار»[2]؛ اما در عین حال به علمای دین که در روایات معصومین (علیهم السلام)، به جانشینان وارثان انبیاء تشبیه شدهاند [3]، اینگونه توهین و جسارت نمود؟! آیا این دوگانگی پیشوایان بهائی، چیزی فرای عوامفریبی است؟!
پینوشت:
[1]. عباس افندی، مکاتیب، بیجا: کردستان العلمیه، 1330، ج 3، ص 123.
[2]. احمد یزدانی، نظری اجمالی در دیانت بهائی، طهران: لجنهی ملّی نشریات امری، 1328، ص 51.
[3]. محمد محمدی ریشهری، میزان الحکمه، کتابخانهی الکترونیکی فقاهت، ج 8، ص 18.
افزودن نظر جدید