عقل و رد آن توسط سلفگراها
عقل با ساماندهی جزئیات و ترکیب آنان دست به عملی حیرتآمیز زده و آن را به یک قانون کلی تبدیل میکند. به عنوان مثال عقل از طریق کانال بینایی، اشخاص زیادی را مشاهده میکند که روزی در این دنیا آمده و روزی دیگر این دنیا را ترک میکنند و با عملیات خاص خود آن را تعمیم داده و اظهار میدارد که هر انسانی، حادث (زمانی بوده که نبوده است و زمانی هست که نباشد) است.
سلفگراها به این تعمیم و کلیت از سوی عقل اشکال کردهاند و راههای آسانتری هم چون جزئیگرایی را مطرح میکنند.[1]
این در حالی است که اگر مساله کاربرد عقل در مقوله تعمیمگرایی مورد خدشه قراربگیرد و مسیر جزئیگرایی مورد توجه قرار بگیرد، باید برای هر انسانی، قانون جداگانهای نوشت. مثلا در قانون اول بیان کرد که حسن، حادث است. در قانون دوم گفته شود که حسین حادث است. در قانون سوم اظهار داشت که علی حادث است و این قوانین تا به کی ادامه پیدا کند؟ اگر تا قانون شماره 1000 ادامه یافت، آیا قانون 1001 نیز است یا خیر؟ اگر باشد باید ادامه پیدا کند تا بی نهایت که این محال است و اگر نباشد باید شخص 1001 را از قانون خارج دانست که این صحیح نیست. چرا که شخص 1001 نیز انسان بوده و حادث است. این قانوننویسیها متعدد نه تنها آسان نبوده بلکه کار را سختتر میکند.
افزون بر این با این جزئیانگاری، شما بر یکی از جنبههای مهم عقل یعنی تعمیم و کلیت خط بطلان کشیده و در صدد حذف آن هستید که این با آیات قرآن سازگار نیست.[2]
پینوشت:
[1]. ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، الرد علی المنطقیین، بیروت، دار المعرفه، بیتا؛ ج 1، ص 251.
[2]. «قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین [بقره/111] بگو برهان بیاورند اگر راستگویند»
افزودن نظر جدید