آیا معجزه تنها برای حاضرین حجیت دارد؟!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از توجیهاتی که سرکردگان بهائی بر عجز پیامبرخواندهی خود از انجام معجزه ارائه میدهند، این است که معجزه برای غائبین حجیت ندارد؛ همچنان که عباس افندی مدعی میشود: «اگر معجزات را برهان اعظم خوانیم، دلیل و حجت از برای حاضرین است نه غائبین».[1] اما در پاسخ به این ادعای پیشوای بهائیان میگوییم:
اولاً: توان پاسخ به درخواست معجزه، یکی از راههای اثبات رسالت و برهانی بر حقانیت مدعیان نبوت به شمار میآید. بر همین اساس هر پیامبری به مقضای علوم رایج عصر خود، معجزهای آورد که نوع بشر از آوردن آن ناتوان بودند. اما برای اطمینان آیندگان و منحصر نبودن حجیت معجزه برای حاضرین، دو راه وجود دارد:
اول: تصدیق معجزات پیامبر گذشته توسط پیامبر بعدی؛ همچنان قرآن کریم برخی از معجزات انبیای سلف را متذکر میشود: «وَ رَسُولاً إِلي بَني إِسْرائيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُکُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّينِ کَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فيهِ فَيَکُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتي بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ في بُيُوتِکُمْ إِنَّ في ذلِکَ لَآيَةً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنينَ [آلعمران/49]؛ در حالی که فرستادهای است به سوی بنی اسرائیل، و به این پیام که من به سوی شما آمدم با معجزهای از ناحیه پروردگارتان، و آن این است که از گِل برایتان چیزی به شکل مرغ میسازم، سپس در آن میدمم بلادرنگ و به اذن خدا مرغی میشود و نیز کور مادر زاد و برص را شفا میدهم و مُرده را به اذن خدا زنده میکنم، و بدآنچه در خانههایتان ذخیره کردهاید خبر میدهم. و در این (معجزات) آیت و نشانهای است برای شما، اگر مؤمن باشید».
دوم: خبری که به صورت تواتر به دست آیندگان میرسد و معجزات پیامبر گذشته را برای آنان نیز حجت میسازد.
ثانیاً: حتی اگر منظور عباس افندی از حجیت نداشتن معجزه برای آیندگان، معجزهی جاوید پیامبر اسلام است، در پاسخ خواهیم گفت که امتیاز قرآن بر سایر معجزات آنست که از سنخ علم و معرفت است و در این صورت میتواند برای همه و تا ابد معجزه باشد.[2]
بنابراین، ادعای انحصار حجیت معجزه برای حاضرین، تنها راه فراری برای توجیه عجز پیامبرخواندهی بهائیان است.
پینوشت:
[1]. عباس افندی، مفاوضات، مصر: فرجالله زکی الکردی، 1920 م، ص 74.
[2]. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، تهران: دارالکتب الإسلامیه، چاپ پنجم، 1372 ش، ج 1، ص 60.
افزودن نظر جدید