حجیت معجزه
بهائیان در دلیلتراشی خود برای انکار حجیت معجزه، عدم ارتباط بین دلیل و مدعا را دلیل بر انکار حجیت معجزه قرار میدهند. این در حالیست که ادعای پیامبری، یک نوع رابطهی خارقالعاده بوده و اثبات چنین ارتباطی، نیازمند اثبات آن به وسیلهی توان انجام چنین اموری است. لذاست که خدای تعالی، ارسال پیامبران را به همراه معجزات دانسته است.
نویسندگان بهائی معجزات پیامبران جدید را نسبت به معجزات پیامبران گذشته برتر دانسته تا از این طریق با نوعی مقدمهسازی بتوانند، برتری نوشتهجات پیشوایان خود را نسبت به آیات قرآنی به اثبات رسانند. این در حالیست که ادعای برتری نوشتهجات پر از غلط و تناقض باب و بهاء نسبت به آیات آسمانی قرآن، صرفاً یک ادعا بوده و مورد پذیرش نیست.
مبلّغان بهائی با استدلال به آیات 93-90 سورهی اسراء، مدعیاند قرآن حجیت معجزه را رَد کرده و پیامبر گرامی اسلام همیشه به درخواست معجزهی مردم، پاسخ منفی میدادند. این در حالیست که همانگونه که قرآن کریم از معجزات پیامبران الهی با تعبیر برهان یاد میکند، معجزات بسیاری بر حقانیت پیامبر اسلام وجود داشته است.
ابوالفضل گلپایگانی با استدلال به برخی آیات قرآن مدعی میشود که چون معجزه مورد انکار برخی واقع میشود، پس حجیت ندارد. در پاسخ به وی خواهیم گفت: این قبیل آیات بیانگر لجاجت عدهای در مقابل آیات الهی است، نه زیر سؤال بردن حجیت معجزه؛ چرا که اگر حجیت معجزه را رد کرده بود، نباید با انکار یک قوم، برای قوم دیگر معجزهای ظاهر میشد.
از دلایلی که بهائیان بر عدم اعتبار معجزه میآورند، اینست که حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله) برای اثبات حقانیت خود، بدان استناد نکرده است. این در حالیست که بعلاوهی نزول کتاب آسمانی و جاوید قرآن، بر پیامبر اُمّی (که خود بزرگترین معجزهی ایشان به شمار میآید)، معجزاتی نظیر انشقاق قمر، معراج، مباهله و...؛ برای حضرتش بیان شده است.
عباس افندی در توجیه عجز پدر خود از پاسخ به درخواست معجزهی مردم مدعی میشود: «اگر معجزات را برهان اعظم خوانیم، دلیل و حجت از برای حاضرین است نه غائبین». این ادعا در حالیست که با تصدیق پیامبران بعدی و رسیدن خبر متواتر از معجزهی پیامبر، حقانیت پیامبر برای غائبین نیز حجیت مییابد.