تفکرات یهود غدهای سرطانی در دین اسلام
با ظهور اسلام در سرزمین عربستان بزرگان یهود پیدایش این دین نوظهور را متضاد با خواستههای نفسانی خود دیدند، لذا با تمام قوا تصمیم گرفتند تا در مقابل این دین بایستند پس ابتداء دست به جنگها و خونریزیهای داخلی و خارجی زدند، اما وقتی خود را یارای مقابله با پیامبر اسلام ندیدند، تصمیم گرفتند تا با یک حرکت شیطانی ضربه بزنند.
فدک فاطمه بدون جنگ و خون ریزی به دست پیامبر افتاد و با امر الهی و نزول آیه شریفه: «وآت ذی القربی حقه[اسراء/26] و به خویشاوندان نزدیک خود حقشان را بده» فدک به فاطمه زهرا(سلام الله علیها) اهدا و بخشیده شد. ابن ابی الحدید معتزلی هم در کتاب خود شرح نهج البلاغه ذیل آیه شریفه روایاتی را در مالکیت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) بر فدک را آورده است. و بزرگان اهل سنت هم در کتب خود ذیل آیه شریفه فدک را مختص به فاطمه میدانند که پیامبر در زمان حیات خود آن را به دخترش اعطاء نمود.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یقیناً از ابتدای پیدایش دین اسلام بزرگان یهود که پیدایش این دین الهی را در تضاد خواستهها و هواهای نفسانی خود میدیدند، با تمام قوا تصمیم گرفتند تا اسلام را از میان بردارند، لذا ابتدا دست به جنگها و خونریزیهای داخلی و خارجی زدند، وقتی خود را یارای مقابله با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ندیدند، پس تصمیم گرفتند، با یک حرکت شیطانی، خود را به اسلام و مسلمانان نزدیک کرده و یک نفاق عظیم را پیریزی کنند و با برنامهای حساب شده و روشهای مختلف مثل ساده لوحی برخی از مسلمانان، جهل و نادانی برخی دیگر، کینه و نفاق عدهای و تطمیع حبّ جاه و مقام و ثروت و مال، به مرور زمان رخنه کنند و اسلام را ریشهکن سازند. بیشک اگر تدابیر الهی رسول خدا و اهل بیت ایشان و حمایتهای خالصانهی بعضی اصحاب و یارانی همچون حضرت علی و سلمان، ابوذر، عماریاسر، مقداد و دیگران نبود، در همان روزها و سالهای نخستین، دین اسلام از میان میرفت و قوم یهود قدرت بلامنازع در آن روزگارمیگردید.
قوم یهود در زمان پیامبر اکرم با سدّی مانند رسول خدا روبرو بودند و عملاً هیچ کاری از پیش نبردند، چرا که اینان با کمک مالی و جاسوسی امنیتی به دشمنان خارجی اسلام سعی در از بین بردن دین اسلام را داشتند که نهایتاً طومارشان در قضیهی فتح خیبر[1] با تدبیر رسول خدا و شجاعت حضرت علی (علیه السلام) برای همیشه برچیده شد، و در ادامهی این فتح شیرین، بسیاری از یهودیان مسلمان شدند و برخی دیگر فقط به جزیه دادن اکتفاء کردند، تا در زیر سایهی پرچم اسلام زندگی کنند، مشروط به اینکه دسیسه و حیله بر علیه مسلمانان بهکار نبرند. از طرف دیگر در همین موقع بود که فدک فاطمه بدون جنگ و خونریزی بهدست پیامبر افتاد و با امر الهی و نزول آیه شریفه: «وَءَاتِ ذَا الْقُرْبَی حَقَّهُ.[اسراء/26] و به خویشاوندان نزدیک خود حقشان را بده.» فدک به فاطمه زهرا (سلام الله علیها) اهدا و بخشیده شد.
ابن ابی الحدید معتزلی هم در کتاب خود ذیل آیه شریفه روایاتی را در مالکیت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بر فدک را آورده است.[2] و بزرگان اهل سنت هم در کتب خود ذیل آیه شریفه فدک را مختص به فاطمه میدانند که پیامبر در زمان حیات خود آن را به دخترش اعطاء نمود.
اما پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) قوم یهود، جان تازهای گرفت، چرا که منافقان و اصحابی که بهدنبال هوی و هوسهای دنیایی خود بودند و از قبل هم میدانستند که خلافت و جانشینی فقط از آن حضرت علی (علیه السلام) است، با کودتای زشت و ننگین خود غصب خلافت کردند و خود بر مسند خلافت نشستند که لیاقت آن را نداشتند، لذا از رهآورد این حرکت سخیف، یهودیان با پوشیدن لباس اسلام و مسلمانی، خود را به خلفای ناحق نزدیک کردند، به طوریکه قرابت خاصی را با حاکمان غاصب اسلامی تا دهههای بعدی اسلام بهوجود آوردند.
البته قابل ذکر است که در زمان خلافت حضرت علی (علیه السلام) دستشان برای مدت کوتاهی قطع گردید، اما ظاهراً و باطناً قوم یهود دستبردار نبودند، تا اینکه حضرت در محراب مسجد کوفه به شهادت رسید. اینان با لباس اسلام در قسمتهای مختلف حکومتی دخالت میکردند و خلفای غاصب هم در تفکرات باطل و مسموم آنها، ایشان را یاری میکردند و باعث گردیدند که پدیدهی شوم و زشت بدعت در دین را عملی کنند و با تربیت شاگردانی مثل ابوهریره و شریح قاضی و دیگران با جعل احادیث ساختگی و دروغ در دین اسلام، منجر به عقب ماندگی مسلمانان و جدایی جوامع اسلامی از اصالت حقیقی اسلام ناب شوند و صدمات سختی را بزنند که تا به امروز آن بدعتهای شوم و تفکرات یهود در دین اسلام باقی بماند. مثلاً نمونهی آن را از ابن عباس بشنوید که میگوید: عمر بن خطاب در تمام مسائل با کعب الاحبار گفتگو میکرد و نظرات او را عملی مینمود.[3]
لذا در طول تاریخ اسلام افرادی با نام مسلمان بودن، ضربات خود را بر پیکرهی اسلام زدند و کعب الاحبار یهودی خبیث یکی از جمله همین افراد است و شاگردان او مثل ابوهریره و دیگران که با جعل احادیث دروغ، فضائل زیادی را برای خلفای غاصب ساختند و بدعتهای زیادی را در دین اسلام وارد نمودند به طوریکه خلفاء هم به آن اقرار میکردند، از جمله آن بدعتها، بستن دستها در نمازهای یومیه و نوافل بود، که از میراث شوم قوم یهود در عهد خلفای غاصب بنیان نهاده شد، که واقع گردید و حضرت علی (علیه السلام) هم نتوانست این بدعتها را محو کند، چرا که مردم اعتراض شدید میکردند و فریاد واعمراه، ... سر میدادند. اینان به همراه ابوبکر و بعد عمر بن خطاب و عثمان و خلفای بنیامیه، یکی پس از دیگری مانند زالو ایشان را همراهی میکردند و افکار مسموم و باطل خود را بر پیکرهی اسلام تزریق میکردند، لذا احادیثی شرک آلود و کفرآمیز را مانند جسمانی بودن خدا، دست و پا و سر داشتن خدا، زن و فرزند داشتن خدا، و ... از تراوشات ذهنی کعب الاحبار یهودی و سپس همفکران این یهودی است که مانند نقل در میان مسلمین بخش میشد. لذا هر چه خلفای غاصب رفتاری محبت آمیز نسبت به این جرثومهی فساد داشتند، متقابلاً حضرت علی (علیه السلام) موضعی سرسختانه نسبت به او و همقطارانش داشت و او را کذّاب و دروغگو میخواند.[4]
سخن آخر اینکه کعب الاحبار یهودی از بزرگترین محدثان و مفتیان دستگاه خلفا و حاکمان بنیامیه بود و با نفوذ او به دین اسلام متاسفانه روایات جعلی و ساختگی فراوانی در کتب مهم اهل سنت ورود پیدا کرد و ضربات جبران ناپذیری بر پیکرهی دین اسلام آمد که تا به الان قابل جبران و ترمیم نیست و نشده است و اسلام از مسیر واقعی خود منحرف گشت.
پینوشت:
[1]. تاریخ طبری، طبری، دار قاموس الحدیث، بیروت، لبنان، ج2 ص12.
سیره النبویه، ابن هشام، دارالمعرفه، بیروت، لبنان، ج2 ص234.
[2]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج1 ص198.
فتح الباری، ابن حجر عسقلانی، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج6 ص316 حدیث 3093.
[3]. الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، دارصادر، بیروت، لبنان، ج3 ص175.
[4]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج4 ص77.
افزودن نظر جدید