بازگشت تصوف به ایران
بعد از آنکه صوفیه با مخالفتهای فقها و علمای عصر صفوی و حمایت شاهان آن دوره از ایران رخت بربست، در اثر مخالفتهای فقهای اهل شریعت، تصوف از تشیع جدا شده و هر کدام وارد مسیر خاص خود گردید. اما دوباره بعد از مدتی در اثر حمایت قزلباش از شاهان صفوی، دوباره با حمایت شاهان بساط درویشی در ایران پهن شد.
بعد از آنکه صوفیه با مخالفتهای فقها و علمای عصر صفوی و حمایت شاهان آن دوره از ایران رخت بربست، در اثر مخالفتهای فقهای اهل شریعت، تصوف از تشیع جدا شده و هر کدام وارد مسیر خاص خود گردید. از آن تاریخ به بعد اهمیت تصوف در مناطق شیعی کم شده و دیگر فعالیتی بدان گونه چشمگیر از خود نشان نداد و تصوف بازاری درویشان دورهگرد هم از جنبوجوش افتاد و علما و شعرای صوفی منش نیز خاک ایران را ترک گفتند و بیشتر راه هند را پیش گرفتند. [صفا ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران، ج 5، ص 488] اما دوباره بعد از مدتی در اثر حمایت قزلباش از شاهان صفوی، دوباره با حمایت شاهان بساط درویشی در ایران پهن شد. لیکن هیچ یک توفیق چندانی حاصل نکردند. [ن ک به: لارنس انقراض صفویه] تا اینکه در دوره قاجار در بین فرقههای ذهبیه و نعمتاللهیه، حرکت تازهای پیدا شد و چیزی از تصوف گذشته را در اقوال و احوال مشایخ جدید اعاده کرد. بنابراین بعد آنکه مدتی ایران از فقر و درویشی خالی بود، دوباره کمکم بساط درویشی در ایران گسترش یافت و مخالفتهای علما با درویشان همچنان ادامه داشت.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بعد از آنکه صوفیه با مخالفتهای فقها و علمای عصر صفوی و حمایت شاهان آن دوره از ایران رخت بربست، در اثر مخالفتهای فقهای اهل شریعت، تصوف از تشیع جدا شده و هر کدام وارد مسیر خاص خود گردید. از آن تاریخ به بعد اهمیت تصوف در مناطق شیعی کم شده و دیگر فعالیتی بدان گونه چشمگیر از خود نشان نداد و تصوف بازاری درویشان دورهگرد هم از جنبوجوش افتاد و علما و شعرای صوفی منش نیز خاک ایران را ترک گفتند و بیشتر راه هند را پیش گرفتند. [1] سلطان حسین تابنده در این مورد میگوید: «قریب هفتادسال کشور ایران از فقر خالی بود و اسم طریقت، گوش کسی نشنیده و چشم احدی اهل فقر ندیده.» [2] و از آغاز قرن دوازدهم هجری بیشتر طریقتهای تصوف از مرزهای ایران بیرون رفت. اما تشیع امامیه که مذهب رسمی ایران بود، به پیشرفت خود ادامه داد. خاندان صفوی بعنوان آغازگر این حرکت نوین همچنان که ابتدا صوفی بودند، آخر نیز صوفی شدند.[3] زیرا در واقعه محاصره اصفهان، صوفیان قزلباش در نجات دادن طهماسب میرزا و صفی میرزا فرزندان سلطان حسین از بند محاصره، خدمت قابل تقدیر انجام داده بودند و مقارن ورود شاه طهماسب دوم به اصفهان و بعد از دفع مهاجمان افغان که به سعی و همت نادرشاه افشار انجام یافت، به امر شاه طهماسب، باز در اصفهان گنبد و بنایی برای صوفیان ساخته شد که در پشت تالار فوقانی "عالی قاپو" بود و آن را "توحیدخانه" نام نهادند. [4] شاه طهماسب دوم که تصور میکرد خواهد توانست با تحریک صوفیان و جلب حمایت آنان دوباره علاقه دیرینه مردم را به دودمان صفوی جلب کند، اما اوضاع زمانه دیگر مساعد آن نبود و صوفیان قزلباش هم به علت مخالفتی که فقهای عهد صفوی با آنان کرده بودند، حیثیت سابق را نداشتند. این بود که پس از استیلای افغان، بقایای صفویان از ایران به هند مهاجرت کردند و از نو بساط ارشاد گستردند و باز مریدانی گرد آوردند. حتی در زمان فتحعلیشاه نیز چندین تن به راست یا دروغ مدعی شدند که از بازماندگان صفویهاند. اینان غالبا در لباس درویشی ظهور میکردند و توانستند عده معدودی طرفدار نیز به دست آورند. لیکن هیچ یک توفیق چندانی حاصل نکردند. [5] تا اینکه در دوره قاجار در بین فرقههای ذهبیه و نعمتاللهیه، حرکت تازهای پیدا شد و چیزی از تصوف گذشته را در اقوال و احوال مشایخ جدید اعاده کرد. از این جمله قطبالدین تبریزی سلسله ذهبیه را از رخوت و فترت عهد صفوی بیرون آورد و سید معصوم علیشاه دکنی با مسافرت به ایران سلسله جدید نعمتاللهی را بنیاد نهاد. لذا زرینکوب در اینباره مینویسد: «سید معصوم علیشاه هندی دکنی، مرید شاه علیرضا دکنی، به شیراز آمد و در شیراز نامش بر زبانها افتاد. وی مدعی بود که شاه علیرضا او را به کشور ایران اعزام داشته تا مردم این مرزوبوم را با سیر و سلوک آشنا سازد و بهطرف مشرب تصوف کشاند.»[6] بنابراین بعد آنکه مدتی ایران از فقر و درویشی خالی بود، دوباره کمکم بساط درویشی در ایران گسترش یافت. البته مخالفتهای علما با درویشان همچنان ادامه داشت.
پینوشت:
[1].صفا ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران، فردوس، تهران، 1355، ج 5، ص 488
[2]. گنابادی سلطان محمد (سلطان علیشاه)، بشاره المؤمنین، حقیقت، تهران،1387، ص 320
[3].قزوینی ابوالحسن ابن ابراهیم، فوائد صفویه، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران، 1367، ص 105
[4].رستم الحکما محمدهاشم، رستم التواریخ، دنیای کتاب، تهران، 1382، ص 198
[5].ن ک به: لارنس انقراض صفویه، انتشارات علمی فرهنگی 1390
[6]. زرینکوب عبدالحسین، دنباله جستجو در تصوف ایران، امیرکبیر، تهران، 1393، ص 320
افزودن نظر جدید