غلو، ابزاری برای جذب به تصوف

  • 1396/01/01 - 08:53

فرق منحرف برا جلب نظر و جذب افراد به فرقه خود از هر روشی در استفاده می‌کنند، حتی اگر آن روش مغضوب و منفور خداوند و مطرود پیامبران الهی و سیره ایشان بوده باشد. غلو و بز‌رگ‌پنداری در حق مشایخ، اقطاب و بزرگان صوفیه و اعتقاد به مسائلی که بزرگتر از شان انسان‌های عادی است، از جمله روش‌های جذب در تصوف است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ غلو و بزرگ‌پنداری، ازجمله ابزاری است که صاحبان فرق یا هواداران ایشان به‌منظور اهداف خاصی در جهت منفعت فرقه‌ها به‌کار می‌گیرند. غلو، مصدر «غَلی یَغلو» و به معنای بالا رفتن و گذشتن از حد هر چیزی است و غلیان به معنای جوشش مایعات و بالاتر رفتن دمای آنها از حد متعارف، نیز از همین ماده و ریشه است. [1] غلو از منظر قرآن و روایات امری مذموم و ناپسند است که در مواردی باعث می‌شود تا قائلین به آن، به خاطر عقاید خاص از دایره اسلام و مسلمانی خارج شوند. نص آیات قرآن مسیحیان غالی را کافر خطاب کرده و می‌فرماید: «لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ [مائده/72] کسانی که گفتند خدا، همان مسیح پسر مریم است؛ قطعاً کافر شده‌اند». در جای دیگر غلو کنندگان را مورد لعن قرار می‌دهد و می‌فرماید: «وَ قالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قالَتِ النَّصاری الْمَسیحُ ابْنُ اللَّهِ ذلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ یُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّی یُؤْفَکُون [توبه/30] یهودیان گفتند: عزیر پسر خداست و نصرانیان گفتند: مسیح پسر خداست، این سخن که بر زبان دارند، مانند گفتار کافران پیشین است، خدا لعنتشان کند؛ چگونه دروغ می‌گویند؟»
قرآن کریم تمام‌قد به جنگ با غلو کنندگان ایستاده و روایات اهل‌بیت عصت و طهارت (علیهم‌السلام) نیز به پیروی و تأسی از آیات الهی، این دیدگاه را مورد هجمه قرار داده و ایشان را مورد نفرین قرار داده‌اند. مولای متقیان و امیر مؤمنان علی (علیه‌السلام) در مناجاتی فرمودند: «اللّهُمّ إنّی بَرِیءٌ مِنَ الغُلاةِ کَبَراءَةِ عیسَی بنِ مَریمَ مِنَ النَّصاری، اللّهُمّ اخذُلْهُم أبَدا، ولاتَنصُرْ مِنهُم أحَدا.»[2] خدایا! من از غالیان دوری می‌کنم، همان‌طور که عیسی بن مریم از نصارا دوری کرد. خدایا! همواره آنان را خوار گردان و کسی از آنان را یاری نکن. آن حضرت همواره با غلات مبارزه می‌کرد و سعی در هدایت ایشان داشت و همین روش در بین سایر معصومین (علیهم‌السلام) نیز جاری بود. شخصی خدمت امام علی بن موسی‌الرضا (علیه‌السلام) رسید و عرض کرد: «یابن رسول اللّه! فإنّ معی من ینتحل موالاتکم ویزعم أنّ هذه کلّها صفات علی (علیه‌السلام) وأنّه هو اللّه ربّ العالمین. فلمّا سمعها الرضا (علیه‌السلام) ارتعدت فرائصه وَ تَصَبَّبَ عرقاً و قال: سبحان اللّه عمّا یقول الظالمون الکافرون علوّاً کبیراً. أو لیس کان علی (علیه‌السلام) آکلاً فی الآکلین فشارباً فی الشاربین؟! ای فرزند رسول خدا! من با کسی آشنا هستم که موالات شمارا به خود می‌بندد و پندارش این است که همه این‌ها، صفات علی (علیه‌السلام) است و او همان خدا و پروردگار جهانیان است. هنگامی که امام رضا (علیه‌السلام) این سخن را شنید، اعضای بدنش لرزید و عرق بدن مبارکش را فراگرفت و فرمود: پاک و منزّه است خداوند متعال و بلندمرتبه از گفتار ستم‌گران و کفرورزان. مگر نه این است که علی (علیه‌السلام) با غذا خورندگان غذا می‌خورد و با آشامندگان، می‌آشامید؟! (کنایه از رفتاری که همه انسان‌ها و مخلوقات دارند)».
در طول تاریخ همواره کسانی بودند که جاهلانه و یا از سر غرض‌ورزی راه غلو را در پیش گرفتند تا از کنار آن به مطامع و اهداف خود دست یابند. این معنا در فرق منحرف تصوف و سلاسل گوناگون آن نیز وجود دارد. به‌عنوان مثال، اویسیان در مورد مشایخ و بزرگان خود، ایشان را از حد و اندازه انسان عادی فراتر برده و باوجود اینکه مقام عصمتی برای ایشان نیست، در حق آن‌ها غلو کرده‌اند.
بغراخانی در مورد یکی از مشایخ، نحوه ولادت و رشد او را می‌نگارد که؛ «از طلعت آفتاب جمال جهان‌افروز او، جهان تیره منور شد... تا زمانی که قوت گفتار و قدرت رفتار و حوصله نطق در کام و زبان آن بزرگوار راه یافت و گویا شد. اول چیزی که از حرف و صوت به زبان مبارک او جاری شد، این بود که وَ إِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ [قلم/4] و تو (ای پیامبر) دارای اخلاق بزرگی هستی! و إِنَّکَ عَلَیَ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ [آل عمران/26] و همانا تو (خداوند) بر هر چیزی توانا هستی! و إِنَّکَ أَنْتَ عَلاَّمُ الْغُیُوب [مائده / 109] همانا تو (خداوند) دانا به غیب هستی!»[3] تذکره‌نویس صوفی، مقام شیخ خود را به‌اندازه‌ای بالا می‌برد که ادعا می‌کند؛ اولین کلامی که از زبان این کودک خارج شد، آیاتی از قرآن بود که دارای معانی خاص است! با نگاهی به آیات مطرح‌شده، مشخص می‌شود که ایشان مشایخ خود را دارای صفات خاصی که شایسته خداوند و پیامبر اوست، می‌دانند.
جلب نظر و جذب خاطر عوام مردم، قداست تراشی برای بزرگان و درنتیجه ترفیع جایگاه سلسله با این روش، ازجمله دلائل دراویش و صوفیان برای غلو گویی و بزرگ‌نمایی در حق مشایخ ایشان است و همان‌طور که گذشت این روش از منظر اسلام و سیره پیامبر و اهل‌بیت (علیهم صلوات الله اجمعین) منفور و مردود است.

پی‌نوشت:

[1]. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، انتشارات المکتبة المرتضویه، تهران، ص 365
[2]. محمدبن حسن (شیخ) طوسی، امالی، نشر اندیشه هادی، قم 1388، ص 650، حدیث 1350
[3]. دکتر محمد منیر عالم، تذکره بغراخانی (تذکره مشایخ اویسیه)، نشر مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان، اسلام‌آباد 1418 ه ق، ص 23

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.