عوامل شکلگیری سلاسل مختلف در تصوف
یکی از نکاتی که در بررسی تصوف و صوفیگری توجه هر محققی را به خود جلب میکند، تعدد فرق صوفیه است. برای یک صوفیپژوه این سؤال مطرح میشود که چرا در طریقتی که ادعای کمالات معنوی و وصول بهحق مطرح است، وجود سلاسل متفاوت و متناوب بهوفور به چشم میخورد؟ اگر حقیقت واحد است، که حقیقتاً اینگونه است؛ پس دلیل سلایق مختلف و اکثراً متضاد در این طریقت چیست؟
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از نکاتی که در بررسی تصوف و صوفیگری توجه هر محققی را به خود جلب میکند، تعدد فرق صوفیه است. برای یک صوفیپژوه این سؤال مطرح میشود که چرا در طریقتی که ادعای کمالات معنوی و وصول بهحق مطرح است، وجود سلاسل متفاوت و متناوب بهوفور به چشم میخورد؟ اگر حقیقت واحد است، که حقیقتاً اینگونه است؛ پس دلیل سلایق مختلف و اکثراً متضاد در این طریقت چیست؟
بررسی تاریخ تصوف از آغاز، پرده از ابهام این موضوع برمیدارد. با نگاهی به کتب صوفیه و تذکرههای ایشان که منابع اصلی در بررسی سلوک صوفیانه و شناخت آراء و طریقت ایشان است، دلایلی در مورد تعدد فرق تصوف بهدست میآید که به اهم آن اشاره میشود.
تصوف بهعنوان عرفان اهل سنت شکل گرفت و مطرح شد؛ به همین دلیل همهی کسانی که در جامعهی بزرگ اسلامی و خارج از جغرافیای سیاسی کشورهای آن روز، به این جریان علاقهمند بودند، و قِبل آن به شهرتی رسیدهاند، برای خود طریقه و سلسلهای راه انداختند. مثلاً بایزید بسطامی در بسطام، ابوحفص حداد در نیشابور، ابن خضرویه بلخی در بلخ، سهل تستری در شوشتر، یوسف رازی در ری، ابوبکر ابهری در ابهر، علی بن سهل بن الازهر در اصفهان، حسن بن علی بن یزدانیار در ارومیه و... هرکدام از این شخصیتها هستند که در هر منطقهای از جغرافیای اسلام آن روز باعث به وجود آمدن سلاسل و تعدد فرقههای صوفیه شدهاند.[1]
گرایش فقهی سران تصوف علتی دیگر برای کثرت و تعدد این فرقههاست. هرکدام از اقطاب و بزرگان صوفیه به یکی از چهار فقیه اهل سنت متمایل بودهاند و بر مبنای شریعتی که به آن اعتقاد داشتند، طریقت خود را پیریزی کرده و به شاگردان خود منتقل میکردند. صوفیان در نیشابور شافعی مذهب بودند ولی در مقابل سران دیگری از تصوف مانند ابوبکر شبلی مذهب مالک را اختیار کرده بودند. افرادی مثل ابوبکر کلابادی و علی بن عثمان هجویری صاحب کتاب کشف المحجوب، حنفی مسلک و خواجه عبدالله انصاری حنبلی بود. اگر به این مسئله طریقهی سلاسلی که ادعای تشیع را دارند هم اضافه شود، گسترش زیادی در تعداد فرقهها رخ خواهد داد.
عامل دیگری که باعث این مسئله شده، رویکرد سیر و سلوک و روشهای تربیتی سران تصوف و نگاه ایشان به آموزهها و عقاید صوفیانه است که همین اختلاف سلوکی، سرمنشأ تنوع و تعدد در فرقههای صوفیه شده است. قشیری در رساله قشیریه به این نکته اشاره میکند و مینویسد: «فتوت در شام، سخنگویی در عراق و صدق در خراسان بود.»[2] اختلاف در مشرب بزرگان تصوف باعث شده که برخی از ایشان بر مسائلی در تصوف پای فشارند و برخی دیگر بر مسائل دیگر؛ مثلاً برای برخی از ایشان مبحث زهد، خوف و محبت اهمیت فوقالعادهای داشته چراکه ذوالنون مصری نوزده مقام عرفانی، سراج هفت مقام، خواجه عبدالله انصاری صد منزل، و روزبهان بغلی هزار و یک مقام را بیان میکند[3] که نشاندهندهی بینش متفاوت سران تصوف در مسیر سلوک است که خود باعث تعدد فرقهها شده است.
عوامل دیگری هم در تعدد سلسله سازی و کثرت فرق در تصوف دخیل است که میتوان به دنیاگرایی و رقابت مشایخ با هم اشاره کرد. این همان عاملی است که فرقهی نعمتاللهی را در سدههای اخیر به شقوق مختلف تقسیم کرد تا جایی که گاهی بعد مرگ یک قطب، چند نفر مدعی تصاحب خرقه بودند و به روش خود طریقهای را راهاندازی میکردند. سلاسل گنابادی، ذهبی، صفی علیشاهی، مونس علیشاهی، کوثر علیشاهی و... زائیدهی همین اختلافاتند که امروزه آفت اعتقادی برای افرادی شدهاند که در جستجوی مسائل عرفانی هستند.
پینوشت:
[1]. مستملی بخاری، شرح التعرف لمذهب اهل التصوف، تصحیح روشن، نشر اساطیر، صص 195 - 221
[2]. عبدالکریم بن هوازن قشیری، شرح و ترجمه شهبازی، انتشارات زوار 1393، ص 226
[3]. حداد عادل، دانشنامهی جهان اسلام، نشر بنیاد دائرهالمعارف اسلامی، ج 7، صص 381 - 384
افزودن نظر جدید