تناسب تکفیر شیخ احمد احسایی با آیات قرآن
از مهمترین اصول اعتقادی میان مسلمانان، اعتقاد به معاد جسمانی است. گذشته از اینکه آیات قرآنی با مضامین مختلف همگی بر اثبات امکان معاد جسمانی دلالت دارند؛ آیاتی نیز وجود دارد که خداوند در آن، منکرین معاد جسمانی را کافر خطاب میکند. از اینرو، علمای معاصر شیخ احمد احسایی، با توجه به انکار معاد جسمانی توسط او، فتوی به کفرش دادهاند.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اعتقاد به معاد جسمانی، یکی از اصول اساسی اعتقادی میان مسلمانان است. خداوند متعال در قرآن کریم بارها و به صورتهای گوناگون، معاد و روز رستاخیزی را به انسانها وعده داده که انسان در آن، با کالبد ظاهریش حضور یافته و بر اساس اعمالش، نعمت یا عذاب اُخروی را درک میکند.[1] خداوند در قرآن کریم پیوسته مسئلهی معاد جسمانی را مطرح کرده و به مجادله با مخالفین آن پرداخته است. از اینرو در ادامه به چند مورد از استدلالهای قرآنی در خصوص اثبات معاد جسمانی اشاره خواهیم نمود.
قرآن کریم در مقام بحث با منکرین معاد، معاد را به حیات دوبارهی زمین پس از مرگ تشبیه میکند [2]؛ روشن است که تشبیه معاد به حیات دوبارهی زمین دلالت بر معاد جسمانی دارد. چرا که معاد روحانی، چیزی جز بقای روح بعد از مرگ تن نیست و بقای روح شباهتی به حیات زمین پس از مرگ ندارد. همچنین آیات بسیاری از قرآن، پیرامون نعمتهای مادّی بهشت سخن میگوید [3]؛ مسلّما تمام این آیات را نمیتوان بر معانی مجازی حمل نمود. این نعمتها، نعمتهایی مادی است که تنها با معاد جسمانی، سازگاری دارد. همچنین، برخی دیگر از آیات، به عذاب دوزخیان اشاره میکند، که بسیاری از این مجازاتها، تنها با معاد جسمانی سنخیت دارد.[4] در حالی که اگر معاد، تنها جنبه روحانی داشته باشد، باید تمام این تعبیرات را بدون هیچ مجوّزی، بر معانی مجازی حمل کرد. همچنین برخی دیگر از آیات با اشاره به تکلّم و شهادت اعضای بدن در روز قیامت، به معاد جسمانی دلالت میکنند.[5]
گذشته از اینکه آیات متعددی در قرآن و با مضامین مختلف (که ما برای رعایت اختصار اندکی از آنها را ذکر نمودیم)، همگی در مقام اثبات امکان معاد جسمانی نازل شدهاند؛ آیاتی نیز وجود دارد که خداوند در آن، منکرین معاد جسمانی را کافر خطاب میکند: «ذلِکَ جَزاؤُهُمْ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِآياتِنا وَ قالُوا أَ إِذا کُنَّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَديداً [اسراء 98]؛ این کیفر آنهاست، بخاطر اینکه نسبت به آیات ما کافر شدند و گفتند: آیا هنگامی که ما استخوانهای پوسیده و خاکهای پراکندهای شدیم، بار دیگر آفرینش تازهای خواهیم یافت؟».
با در نظر گرفتن تمامی این آیات که انکار معاد جسمانی را برای هر مسلمانی محال میسازد، شخصی به نام شیخ احمد احسایی که شیخیان او را پیشوای خود میدانند، منکر این اصل دینی و قرآنی گشته است. از اینرو، بیشک مهمترین مورد اختلافی شیخاحمد احسایی با صاحبنظران اسلامی، عقیدهی او در خصوص انکار معاد جسمانی است.[6] لذا برخی از علمای معاصر وی (نظیر: ملامحمدتقی برغانی، ملاجعفر استرآبادی، شریف العلماء سید ابراهیم، شیخ محمدحسین صاحب فصول، شیخ محمدحسن نجفی صاحب جواهر، ملاآقا دربندی و...)؛ با استدلال به محکم آیات قرآنی؛ به کفر او فتوی دادند.[7]
بنابراین، فتوی تکفیر شیخ احمد احسایی توسط علمای معاصرش، پشتوانهی محکم دینی و قرآنی داشته است.
پینوشت:
[1]. ر.ک: جعفر سبحانی، منشور عقاید امامیه، بیجا: مؤسسهی امام صادق (علیهالسلام)، چ 1376، ش 1، ص 189.
[2]. «وَ اللَّهُ الَّذي أَرْسَلَ الرِّياحَ فَتُثيرُ سَحاباً فَسُقْناهُ إِلي بَلَدٍ مَيِّتٍ فَأَحْيَيْنا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها کَذلِکَ النُّشُورُ [فاطر/9]؛ خداوند کسی است که بادها را فرستاد تا اَبرهایی را به حرکت درآورند سپس ما این ابرها را به سوی زمین مردهای راندیم و به وسیله آن، زمین را پس از مُردنش زنده میکنیم رستاخیز نیز همین گونه است».
[3]. نظیر: «وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ [46]؛ ذَواتا أَفْنانٍ [48]؛فيهِما عَيْنانِ تَجْرِيانِ [50]؛ فيهِما مِنْ کُلِّ فاکِهَةٍ زَوْجانِ [52]؛مُتَّکِئينَ عَلي فُرُشٍبَطائِنُها مِنْ إِسْتَبْرَقٍ وَ جَنَي الْجَنَّتَيْنِ دانٍ [54]؛فيهِنَّ قاصِراتُ الطَّرْفِ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ[56]؛کَأَنَّهُنَّ الْياقُوتُ وَ الْمَرْجانُ [الرحمن/58-56-54-52-50-48-46]؛ و برای کسی که از مقام پروردگارش بترسد، دو باغ بهشتی است؛ (آن دو باغ بهشتی) دارای انواع نعمتها و درختان پرطراوت است؛ در آنها دو چشمه همیشه جاری است؛ در آن دو، از هر میوهای دو نوع وجود دارد (هر یک از دیگری بهتر)؛ این در حالی است که آنها بر فرشهایی تکیه کردهاند با آسترهایی از دیبا و ابریشم، و میوههای رسیده آن دو باغ بهشتی در دسترس است؛ در آن باغهای بهشتی زنانی هستند که جز به همسران خود عشق نمیورزند و هیچ اِنس و جِنّ پیش از اینها با آنان تماس نگرفته است؛ آنها همچون یاقوت و مرجانند».
[4]. «يَوْمَ يُحْمي عَلَيْها في نارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوي بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما کَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْنِزُونَ [توبه/35]؛ در آن روز که آن را در آتش جهنم ، گرم و سوزان کرده، و با آن صورتها و پهلوها و پشتهایشان را داغ میکنند (و به آنها می گویند): این همان چیزی است که برای خود اندوختید (و گنجینه ساختید)! پس بچشید چیزی را که برای خود میاندوختید».
[5]. «الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلي أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَيْديهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا يَکْسِبُونَ [یس/65]؛ امروز بر دهانشان مُهر مینهیم ، و دستهایشان با ما سخن میگویند و پاهایشان کارهایی را که انجام میدادند شهادت میدهند».
[6]. شیخ احمد احسایی، شرح الزیارة الجامعة الکبیره، کرمان: به کوشش عبدالرضا ابراهیمی، 1355 ش، ج 3، ص 92.
[7]. میرزا محمد تنکابنی، قصص العلماء، بیجا: چاپخانه حیدری، بیتا، ص 40.
افزودن نظر جدید