باطن گرایی مبنایی برای شریعت گریزی صوفیان افراطی

  • 1395/11/06 - 13:15

صوفیان از تفسیر به رأی و برپا کردن محمل برای معتقدات عرفانی بهره بردند، تا جایی که دیگر دستشان از توجیهات خالی شد و راه چاره‌ای جز باطن‌گرایی نیافتنه و معتقد شدند بر اینکه اعمال ظاهر چیزی جز نمادهایی از احساسات باطنی نیست و این موضوع آغاز هم‌صدایی متصوفه با اسماعیلیه و قرامطیان بود؛ چراکه این طایفه نیز به باطن گرایی معتقدند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ متصوفه می‌کوشند تا برای معتقدات خود محمل یا تأییدی از سنت‌های اسلامی بیابند و به هر صورت ممکن اعتقادات خود و اعمال ناشی از آن را توجیه کنند تا هر چند در ظاهر، ضامن بقا و ماندگاری ایشان در جرگه‌ی اسلام باشد.
ایشان در این باره به تفسیر رأی و برداشت آزاد از آیات قرآن نیز روی آورده و برای فرار از شریعت آیات الهی را دلیل ترک واجبات بیان می‌کنند. برای مثال در مورد ترک نماز به این آیه‌ از قرآن استناد می‌کنند که می‌فرماید: «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ، [حجر/99] پروردگار خويش را عبادت كن تا برايت يقين فرا رسد» متصوفه مراد از یقین در آیه را، به‌ معنای باور و شناخت، تفسیر کرده و با ادعای رسیدن به مقام باور، عبادت و عبودیت را رها می‌کنند.
تفاسیر مختلف و متعدد مراد از یقین در این آیه را رسیدن مرگ و پایان حیات دنیوی می‌دانند[1] به علاوه می‌توان این حقیقت را با توجه به آیات دیگر کتاب وحی دریافت که مراد از یقین، همان مرگ است. وقتی از دوزخیان در مورد علت عاقبت ایشان سوال می‌شود، می‌گویند: «وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ* حَتَّى أَتانَا الْیَقِینُ‏، [سوره مدثر / 46 و 47]، ما همواره روز رستاخیز را تکذیب مى‌کردیم تا این که یقین فرا رسید». در اینجا مشخص است که مراد از یقین، پایان عمر و اتمام فرصت عمل است نه باور و شناخت قلبی! صوفیان از این تفسیر به رأی و برپا کردن محمل برای معتقدات عرفانی بهره بردند تا جایی که دیگر دستشان از توجیهات خالی شد و راه چاره‌ای جز باطن‌گرایی نیافتند و معتقد شدند بر اینکه اعمال ظاهر چیزی جز نمادهایی از احساسات باطنی نیست و در واقع این موضوع آغاز هم‌صدایی متصوفه با اسماعیلیه و قرامطیان بود؛ چراکه این طایفه نیز به باطن گرایی و ترک واجبات معتقدند.[2]
عبدالحسن زرین‌کوب در این مورد می‌گوید: «باطن‌گرایی چندی بعد به صورت عقیده‌ی غریب و عجیب بعضی صوفیان درآمد که قانون شریعت فقط برای عوام الناس است و لذا صوفیان نخبه! از این نظر جای مقداری تأملند.»[3] از مهمترین فرقه‌های صوفی مسلک که این عقیده را دستاویز اعمال خود قرار دادند، ملامتیان هستند که در ملأ عام علاقه‌ی زیادی به رعایت شعائر نشان نمی‌دادند و نسبت به افکار عمومی مسلمانان نسبت به هنجارشکنی دینی، ترک واجبات و انجام محرمات بی‌اعتنا بودند.
صوفی‌ مسلکان با عقیده به باطن‌گرایی، اعمال نادرست افراد را، امری بین آن شخص و خدا می‌پندارند که هیچ خللی در ایمان شخص وارد نمی‌کند و موجب فسق او نمی‌گردد. به این جریان توجه کنید؛ «روزی مریدی شیخ خود را در فسقی بدید و در خدمت مرید هیچ تغیّری نشد و در مراسم آداب و ارادت او با شیخ هیچ خللی پدید نیامد و در احترام شیخ درو هیچ نقصی ظاهر نگشت و آن روز شیخ دانسته بود که آن مرید فسق او را دیده است. با مرید گفت ای فرزند از آن وقت که آن فسق در وجود آمد، من منتظر بودم که تو از من رمیده شوی و عقیده‌ی تو دگرگون شود. مرید گفت: یا سیدی! آدمی مجاری اقدار خداست... خدمت تو بدان اعتقاد می‌کنم که تو به طریق خدای و به کیفیت سلوک که مطلوب من است عارفی و عصیان و عصمت امری است میان تو و خدای تو و از آن چیزی به من عاید نمی‌شود. شیخ او را دعا کرد که: وفقّت و سعّدت، چنین باید، چنین باید!»[4]
فرار از دایره‌ی شریعت، به معنای ترک واجبات، از نماز و روزه تا ترک امر به معروف و نهی از منکر و نیز انجام محرمات، همه و همه نتیجه‌ی ضعف اعتقاد قلبی و عدم باور عمیق به اسلام و تعالیم بلند آن و همچنین ناکارآمدی تصوف و مسلک التقاطی آن است.

پی‌نوشت:

[1]. فخرالدین‌ بن‌ محمد طریحی، مجمع البحرين،دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ج 6، ص 331؛ سید محمدحسین طباطبایی، الميزان فی تفسیرالقرآن، بنیاد علمی و فكری علامه طباطبایی، ج 12، ص 293
[2]. آیین قرامطه
[3]. عبدالحسین زرینکوب، تصوف ایرانی از منظر تاریخی آن، ترجمه کیوانی، ص77
[4]. ابوالمفاخر یحیی باخرزی، اورادالاحباب و فصوص الآداب، به کوشش ایرج افشار، چاپ دانشگاه تهران، ص 92

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.