سحر و جادو از منظر علمای دینی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از آنجا که همواره مردم با مقولهای به نام سحر و جادو درگیر بودهاند و از سوی سوء استفاده کنندگان این علوم آسیبهایی را متحمل میشدند، مصون سازی و بررسی مقوله سحر و جادو و استفاده آن توسط برخی از فرقههای انحرافی توسط علمای دین صورت میگرفته است. بدینجهت در این بخش به مساله سحر از منظر علمای دین میپردازیم.
"سحر" در لغت، به هشت معنا آمده که مهمترین آنها عـبارت است از:
1- خـدعه و نیرنگ و شعبده و تردستی و به تعبیر قاموس اللغه، "سحر" یعنی خدعه کردن.
2- «کلُّ ما لطفَ و دَقَّ» آنچه عـواملش نامرئی و مرموز باشد. مفردات راغب به سه معنا اشاره کرده اسـت: الف. خـدعه و خـیالاتِ بدون حقیقت و واقعیت، همانند شعبده و تردستی. ب. جلب شیطانها از راههای خاص و کمک گرفتن از آنان؛ ج. معنای دیگری اسـت کـه بعضی پنداشتهاند اینکه ممکن است با وسایلی ماهیت و شکل اشخاص و مـوجودات را تـغییر داد؛ مـثلاً، انسان را بهوسیله آن بهصورت حیوانی درآورند، ولی این نوع خیال و پنداری بیش نیست و واقعیت نـدارد.»[1]
مرحوم علامه حلّی(رحمه الله) در کتابهای قواعد، تحریر، منتهی و شهید ثانی (رحمه الله) در مسالک دربـاره سحر مطالبی آوردهاند. شـهید اول (رحـمه الله) در کتاب دروس، علاوه بر شاخصهایی که مرحوم علامه ارائه میدهد، شاخصهای بیشتری را ذکر میکند. شیخ انصاری در مکاسب به نقل از ایشان دراینباره آورده است: «سحر کلامی است که بـه زبان جاری کنند (اورادی که مفهوم نباشد) یا چیزی که بنویسند یا نوشتهای که به همراه دارند یا اورادی که بخوانند و بر ریسمانی بدمند و سپس گره بزنند یا قسم بدهند (به موجوداتی مثل جـن یـا شیاطین یا ملک قسم که فلان کار را بر ایشان انجام دهند) یا بخور دهند (دود بدهند.) یا بدمند یا تصویر و مجسمه درست کنند (ساحر، تصویر یا مجسمهای از شخص مسحور درست کـند، سـوزن در آن فرو برد یا با چاقو قسمتی از آن را ببرد که با این کار ضرری جسمی بر شخص مسحور وارد میکند) یا با تصفیه نفس (ساحر با ریاضت غیرشرعی مثل اعـمالی کـه مرتاضهای هندی انجام میدهند) بتواند بهصرف اراده کارهایی انجام دهند یا با استخدام ملائکه یا اجنه یا شیاطین به کشف اشیای گمشده یا مسروقه و عـلاج امـراض بـپردازند و بهوسیله آنها در بدن یـا قـلب یـا عقل مسحور تأثیر بگذارند.»[2]
در اینکه تأثیر سحر چگونه است، شهید ثانی (رحمه الله) میگوید: با سحر به شخص مـسحور ضـرر میزنند و یا قصد ضرر او میکنند.[3] بنابراین، مـعالجه و امـثال آن سحر محسوب نمیشود، هرچند از طریق عادی تجربی نباشد. یا ممکن است بگوییم: سحر هست، ولی احکام سحر شـامل ایـن دسـته نمیشود. شاهد سخن قول صاحب ایضاح (فخر المحققین) هست که میگوید: هر عملی که خارقالعاده و غیرطبیعی باشد سحر است. [4] او اقسام سحر را چنین برمیشمارد: «1- وابسته به تأثیر نفس ساحر (مثل چشمبندی.) 2- با استفاده از عـلم نـجوم (در پیشگویی.) 3- طلسم که بهوسیله مخلوط کردن قوای آسمانی با قوای زمینی به وجود میآید (مثلاینکه جنّی را موکّل و محافظ بر گنج مخصوصی قرار دهند.) 4- عزایم و کـمک گـرفتن از ارواح مـجرّد (منظور از ارواح مجرد گاهی ملائکه است یا شیاطین و گاهی ارواح مردگان و این قسم شامل هـر دو شـق اسـت.)»[5]
بعضی حتی از این هم فراتر رفته و خواص شیمیایی اجسام را نیز اگر بهمنظور اغـفال مـردم بهکاربرده شود «سحر» خواندهاند؛ چنانچه شهید اول (رحمه الله) در دروس آورده اسـت: خـواص نـادر و عجیبوغریب اجسام شیمیایی نیز جزء سحر است. [6]
البته، همه اینها قید اغـفال مـردم را بهکاربردهاند. بنابراین، همانگونه که در تعریف اول از شاخصهای سحر، قـید «ضـرر زدن» بـرای صدق سحر ذکر شده، در اینجا نیز قید «اغفال» برای خواص شیمیایی ذکر گردیده اسـت. پس مـعلوم میشود که به نظرشهید اول (رحمه الله) حکم هر دو مورد حـرمت هست. مرحوم طبرسی (رحمه الله) نیز در تفسیر قول خداوند «یُعلّمونَ النّاسَ السّحرَ» گفته است: سحر و کهانت و حقهبازی مـثل هم هستند. صاحب کتاب تفسیر العین گفته: جادو عملی است که انـسان را بـه شیاطین نزدیک میکند و شامل چشمبندی است. علامه مجلسی (رحمه الله) میگوید: سحر عملی پنـهانی اسـت؛ چون عامل مؤثر در آن معلوم نیست و عملکردش به این صورت است که اشـیا و افـراد را در جلوی چشم دیگران تغییر میدهد، ولی حـقیقت آن را نمیتواند تغییر دهد و موجب حب و بغض و مرض و امـثال آن میشود. بیضاوی در تفسیر خود مینویسد: «مراد از سحر آن چیزی است که انسان بـا کـمک شیاطین عملی خارقالعاده انـجام دهـد و تنها کـسی میتواند این کار را بکند که مثل شـیاطین خـبیث باشد.»[7]
خلاصه آنکه، همانگونه که ذکر شد، بین تعاریف جامعه شـناسان و عـلمای دینی شباهتهای بسیاری در معنای سـحر وجود دارد. هر دو معتقدند کـه سـحر چیزی است که سببش نـامعلوم، پنـهان و خارقالعاده باشد. اما نزد مردم شناسان سحر مختص به جوامع ابتدایی اسـت و حـتی بعضی از آدابورسوم آنها نیز سـحر بـه شـمار میرود، درحالیکه نـزد علمای اسلامی سحر اخـتصاص بـه جوامع بدوی ندارد. سید محمد کلانتر نیز معتقد است: در زمانها قدیم، از رواج بیشتری بـرخوردار بـوده، ولی اکنون نیز وجود دارد و حتی در متن جـوامع پیـشرفته رواج دارد.
پینوشت:
[1]. مکارم شیرازی ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، 1373، ج 1، ص 378
[2]. کـلانتر سـید مـحمد، کتاب المکاسب للشیخ الاعظم الشیخ مرتضی انصاری، بیروت، منشورات مؤسسه النور للمطبوعات، 1410 ق، ج 3، ص 36 - 38
[3]. همان، ص 38
[4]. همان، ص 41
[5]. همان، ص 42، 43
[6]. همان، ص 50
[7]. مجلسی محمد بـاقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403 ق، چاپ دوم، ج 60، صص 40 و 41
افزودن نظر جدید