قطبیت موروثی از انحرافات صوفیه جدید
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ هراندازه از شروع کار صوفیه میگذرد، انحرافات بیشتری به آن افزوده میشود و نزد عام و خاص چهره منفورتری از خود نشان می دهد تا جایی که این انحراف به انتخاب قطب صوفیه رسیده است و شایسته سالاری جای خود را به نسب سالاری داده است و چندی است صوفیه برای انتخاب قطب بعدی نگاه به مریدان قطب فعلی نکرده تا آن کسی را که شایستهتر است را به منصب قطبیت برساند، بلکه قطب بعدی ناچارا باید نسبتی فامیلی با قطب قبل داشته باشد. لذا برخی گمان كردهاند كه پیر و مرشد بودن مانند سلطنت ارثی است و اینگونه است که گاه دیده شده با فوت استادی فرزند ناشایسته او را، فقط به خاطر ارادت و محبّت به پدرش و یا به دلیل عدم جابهجایی مقرّ ریاست و آقایی، بر تخت استادی نشانده و به او سرسپردهاند كه این از مهلکترین انحرافات تصوف منحرف است.
از این رو وقتی درمورد جانشینی رحمت علیشاه در میان بازماندگان اختلاف افتاد، در مورد آن جریان اینگونه نگاشتند: «در پی صدور فرمان جانشینی (سعادت علیشاه اصفهانی از رحمت علیشاه) و اعلام آن در سال 1276 قمری، دیگ غضب بازماندگان حاج محمد حسن به جوش افتاد و رگ عدوان آن با طریقت و عرفان جنبیدن گرفت. آنان بدون توجه به جنبه معنوی قضیه، صرفا برای ارضای حس جاه طلبی و ریاست دوستی، بر آن شدند که مانع از انتقال مقام قطبیت از شیراز به اصفهان گردند. این امر نشانه عدم باور مطلق آنان به ارزشهای تصوف و دنبال همان دشمنیهای دیرپای خانوادگی بود. آنان هم چنان که آرزومند به ارث بردن مناصب صوری (دنیایی) [1] مرحوم رحمت علیشاه بودند، در حفظ مناصب معنوی ایشان میکوشیدند بدون آنکه شرایط ضروری آن را که عبارت از اذن الهی، تهذیب نفس، تذکیه باطن، تصفیه روح، و تسویه قوای معنوی در خود بود جمع کرده باشند. اما همان طور که تصدی مناصب دولتی موکول به صدور حکم شاهی و تصدی مناصب شریعتی موکول به صدور حکم مجتهدان میباشد، تصدی مقامات طریقتی نیز پس از جمع شرایط لازم، نیاز به صدور فرمان از طرف قطب زمان دارد و ایشان نیز این مسئولیت را برعهده درویشی راه رفته و مستحق دریافت این عنوان واگذاشت. اما خانواده مرحوم رحمت علیشاه برای نیل به هدف خود یعنی منصرف ساختن مرحوم رحمت علیشاه از انتقال قطبیت به مرحوم سعادت علیشاه دست به تمهیدات گوناگون بسیاری زدند.»[2]
در کتاب رهبران طریقت و عرفان در خصوص وجود اختلاف میان مدعیان جانیشینی رحمت علیشاه چنین آمده است: «گویا زمزمه اختلاف کلمه میان فقرا و آثار حسد بعضی همگنان از اواخر حیات جناب آقای رحمت علیشاه و کم و بیش ظاهر و مشهود است. چنان که از مفاد نامهای که جنابش قریب به رحلت به آقای سعادت علیشاه مرقوم فرموده ....اطلاع آن جناب از قضایا درک می شود.»[3]
مطابق سخنان رحمت علیشاه «آنان هم چنان که آرزومند به ارث بردن مناصب صوری رحمت علیشاه بودند، در حفظ مناصب معنوی ایشان میکوشیدند بدون آنکه شرایط ضروری آن را که عبارت از اذن الهی، تهذیب نفس، تذکیه باطن، تصفیه روح، و تسویه قوای معنوی در خود بود جمع کرده باشند.»[4] کسانی که خود را ذیحق در امر ریاست و قطبیت میدیدیند انتظار داشتند این مقام همانند مقامهای دنیوی به وراث یا نزدیکان رحمت علیشاه به ارث برسد که وی شدیدا با آن مخالفت کرد، هر چند بعد از او سه نفر صاحب ادعای جانشینی او را کردند و درنتیجه سه انشعاب از جمله فرقه گنابادیه متولد شد.
اما علیرغم مخالفت رحمت علیشاه مبنی بر به ارث رسیدن مقام قطبیت، ولی میبینیم بعد از او مقام قطبیت در میان گنابادیه یعنی جانشینان سلطان محمد گنابادی (سلطان علیشاه) موروثی شد و یکی پس از دیگری به مقام قطبیت رسیدند تا مقام قطبیت به قطب حاضر رسید. در اینکه در میان صوفیه قدیم قطب یا ریاست فرقه به کسی میرسید که شایستگی این منصب را داشته باشد، اما به مرور زمان در فرقههای صوفیه این مقام به مقامی موروثی تبدیل شد تا جایی که در چند فرقه همانند گنابادیه و نوربخشیه چنین اتفاقی افتاد و شایسته سالاری جای خود را به فرزند محوری و نسب سالاری داد و در حقیقت رهبران این فرقهها تمام تلاش خود را میکنند که مقام قطبیت از خانواده ایشان خارج نشود و علاوه بر انحراف در برخی عقاید صوفیه، در بیشتر فرقههای صوفیه قطب منصبی را تصرف کرده است که شایستگی تصدی آن را ندارد.
پینوشت:
[1]. چنان که میرزا محمد حسین و میرزا محمد معصوم دو پسر مرحوم رحمت علیشاه با حکم دولتی یکی بعد از دیگری وارث مقام نایب الصدری شدند.
[2]. آزمایش مصطفی، درآمدی بر تحولات تاریخی سلسله نعمت اللهیه در دوران اخیر، ویراستار محمد علی طاوسی، حقیقت، تهران، 1381، صص 77 الی 84
[3]. رهبران طریقت وعرفان ص 231
[4]. آزمایش مصطفی، درآمدی بر تحولات تاریخی سلسله نعمت اللهیه در دوران اخیر، ویراستار محمد علی طاوسی، حقیقت، تهران، 1381، صص 77 الی 84
افزودن نظر جدید