پیشینه عرفان و تصوف
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از تفاوتهایی که میان عرفان و تصوف وجود دارد، زمان ظهور این دو واژه است. با بررسی منابع تاریخی و با استناد به نظر مشهور میتوان به این مطلب دست یافت که واژه تصوف از قرن دوم مشهور شد، اما پدید آمدن واژهای به نام عرفان، از قرن سوم آغاز گردید و همین امر بیانگر تفاوتهایی میان این دو واژه است، چرا که اگر عرفان و تصوف یکی بودند، زمان پیدایش این دو هم یکی تلقی می شد نه اینکه هر یک از این دو واژه در بازه زمانی خاصی ظهور و بروز داشته باشند.
مشهور بر این عقیده هستند که اولین کسی که صوفی نام گرفت، ابوهاشم کوفی بود. دکتر زرینکوب در اینباره میگوید: «از جمله زهاد عراق در این زمان (قرن دوم هجری قمری) ابوهاشم کوفی بود که گویند در بین مسلمین اولین کسی که به نام صوفی مشهور شد، او بود.»[1] خواجه عبدالله انصاری در کتاب "طبقات الصوفیه" به این امر تصریح کرده و میگوید: «بکنیت معروفست. از شیخ الاسلام شنودم کرم اللّه وجهه کی گفت: اول کسی که او را صوفی گفتند بوهاشم صوفی است شیخ بوده بشام و باصل کوفیست و بکنیت معروفست، در ایام سفیان ثوری بوده.»[2] کیوان قزوینی صوفی مستبصر نیز به همین امر اشاره کرده است و در این زمینه میگوید: «اولین کسی که زیر بار این ننگ و بدعت رفت، ابو هاشم کوفی بود که رنج ها به خود داد تا عرّاده صوفی به راه افتاد.»[3] عبدالرحمن جامی (متوفی 898 هجری) ضمن اطلاق نام اولین صوفی به ابوهاشم معاصر سفیان ثوری (متوفی 161 هجری) مینویسد:«اولین خانقاهی که برای صوفیان بنا کردند، آن است که به رمله شام کردند».[4]
اما عـرفان اسـلامی پدیدهای اسـت مستقل که از شریعت اسـلامی بـرخاسته و مراحل مختلفی را طی کرده است. عرفان اسلامی از نظر محتوا و واقعیت با اصـل اسـلام همزاد است؛ با این بیان میتوان گفت شخص پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم(علیهم السلام) و بسیاری از صحابه از جمله عارفان به حساب میآیند؛ از این رو وقتی پژوهندگان عرفان به رجال صوفیه اشاره میکنند، اسامی مبارک ائمۀ معصومین (علیهم السلام) از جمله امام عـلی (علیه السلام) تـا امام صـادق (علیه السلام) را نام میبرند.[5] علاوه بر شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امامان (علیهم السلام)، برخی از صحابه همچون ابوذر، مقدار، سلمان عمار؛ حتی تابعین همانند کمیل بن زیاد، اویس قرنی و... از کسانی هـستند که مؤلفههای عرفانی همچون زهد، ریاضت و معرفت در سیمای آنها موج میزند؛ بـنابراین مـیتوان پیشـینۀ عرفان ناب اسلامی را به شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله) و خاندان پاکش بازگرداند.
علامه محمد تقی جعفری مـعتقد است: «حالت کلی عرفان در تـشیع اسـت.»[6] علامۀ طباطبائی درباره حقیقت عرفان مینویسد: «حقیقت عرفان از امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) مأثور است.»[7]
و این مساله تا جایی پیش میرود که همۀ عرفا اعم از شیعه و اهل سنت با گرایشهای مختلف، سر سلسلۀ خود را به امام علی (علیه السلام) منتهی مـیدانند.[8] با توجه به مطالب یاد شده، پیشینۀ عرفان شیعی متفاوت از پیشینه تصوف است و تلاش یکی برای یکی جلوه دادن عرفان و تصوف کاری بس دشوار و طاقت فرساست.
پینوشت:
[1]. زرینکوب عبدالحسین، ارزش میراث صوفیه، امیرکبیر، تهران، 1392، ص 54
[2]. انصاری هروی عبدالله، طبقات الصوفیه، مصحح سرور مولایی محمد، توس، 1386، ص 10
[3]. کیوان قزوینی عباسعلی، استوارنامه، به اهتمام محمود عباسی، راه نیکان، 1387، ص22
[4]. جامی نورالدین عبدالرحمن، نفحات الانس من حضرات القدس، سخن، 1394، ص 32 – 31
[5]. کلابادی، التعرف لمذهب التصوف، تحقیق محمود طاهر، قاهره، باب دوم، 1380 قمری، ص 27
[6].جعفری تبریزی محمدتقی، تکاپوی اندیشهها، تهیه و تنظیم رافعی علی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1375، ج 2، ص 90
[7]. حسینی تهرانی محمدحسین، رساله لب اللباب، حکمت، تهران، ص 154
[8]. مطهری مرتضی، انسان کامل، صدرا، تهران، صص 16 و 197
افزودن نظر جدید