مولا علی (ع) و دفاع از حیثیت مردم آذربایجان
بسم الله الرحمن الرحیم
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مدتی پیش شایعهای در رسانههای معاند منتشر شد که برخی از مدعیان دروغین روشنفکری به نشر آن اقدام کردند. متن شایعه از این قرار است:
بلاذری مینوسید اشعث بن قیس، آذربایجان را فتح کرد و درب آن شهر را به روی سپاه اعراب گشود . در زمان عثمان وی والی آذربایجان شد و در زمان علی بن ابیطالب هم در سمت خود ابقا شد. او شمار زیادی از خانوادههای عرب را روانه آذربایجان کرد تا در آنجا سکنی گزینند. عشایر عرب از بصره و کوفه و شام راهی آذربایجان شدند. به گفته وی عده معدودی از عربان زمینهای عجمان را خریدند. لیکن اکثر عربان برای مصادره کردن زمینهای مجوسان با یکدیگر مسابقه نمودند - یعنی هر گروهی هرچه میتوانست مصادره میکرد. بدین صورت اموال و زمینهای ایرانیان یکی پس از دیگری به تاراج گذاشته شد و علی خلیفه وقت با آن مخالفتی ننمود.
پاسخ:
- طبق منابع تاریخی، بلاذری همنشین و یار نواصب بود. نواصب (ناصبیها) جماعتی از مسلماناننماها بودند که با امیرالمؤمنین علی (ع) دشمنی کرده، نسبت به حضرت جسارت میکردند. از جمله در اسناد تاریخی، بلاذری از یاران و نزدیکان متوکل عباسی و دربار او بود.[1] درباره متوکل (خلیفه بنی عباس) نیز مشهور است که او حضرت علی (ع) را لعن میکرد و حتی دستور تخریب مزار امام حسین و نبش قبر شهدای کربلا را صادر کرده بود.[2] آیا از یاران او -که سرشار از خشک و کینه بود- میتوان انتظار حقیقتگویی داشت؟
- در متن شایعه هیچ سندی ذکر نشده است. رسم ادب و انصاف این است که اگر کسی ادعایی بر ضدّ علی -فخر انسانیت- مطرح میکند، سند و دلیلی ارائه کند. به هر حال، نگارنده (پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب) این ادعا را در کتاب «فتوح البُلدان» بلاذری دیده است.[3] درباره این متن نکاتی وجود دارد که کینهتوزان دینستیز از سر لجبازی و حقارت، توجهی به آن نکردهاند (یا نخواستند که به آن توجه کنند). در ادامه این نکات بیان میشود. اولاً همانگونه که گفتیم، شخص بلاذری از نزدیکان دربار متوکل بنیالعباس و از دشمنان مولا علی (ع) بود. پس هیچ بعید نیست که دروغ گفته باشد. ثانیاً خود بلاذری این سخن را به «حسين بن عمرو اردبیلی» و از نیز «واقد» نقل کرده است که برای اهل تاریخ مبهم هستند.
-در انتهای شایعه آمده است که «اموال و زمینهای ایرانیان یکی پس از دیگری به تاراج گذاشته شد و علی خلیفه وقت با آن مخالفتی ننمود!» به راستی، کینه و عقده و غیض و غضب تا کجا؟ آیا این جماعت کذاب، تاریخ نخواندهاند و از اعتراض مولا علی (ع) به اشعث بیخبرند؟ اگر بیخبرند پس چرا قضاوت میکنند؟ و اگر باخبرند پس چرا حقیقت را کتمان میکنند؟!
امیرالمؤمنین بارها به خاطر رفتارهای زشت اشعث، به او تذکر داد. در یک مورد، مولا علی (ع) به تندی اشعث را مورد خطاب قرار داد و به رفتارهای ضد اسلامی او اشاره کرد. در مقابل، اشعث بن قیس، به جای اینکه متذکر شده و دست از رفتار نادرست خود بردارد، با وقاحت، مولا علی (ع) را تهدید به مرگ (ترور) کرد! امام نیز در پاسخ به او فرمود: «أبِالموتِ تُهَدِّدني، فَوَاللهِ مَا أبالي وَقَعتُ عَلَى المَوتِ، أو وَقَعَ المَوتُ عَلَيّ.[4] آيا مرا با مرگ مىترسانى يا تهديد مىکنی؟ به خدا قسم باكى ندارم كه مرگ مرا فراگيرد يا من او را دربرگیرم!» بیتوجهی اشعث و بهانهتراشیهای او تا حدی پیش رفت که امام، اشعث را «عرف النار» یعنی کذّاب و خائن نامید.[5] مدعی با وقاحت تمام میگوید که علی (ع) به عنوان خلیفه مسلمین، به اشعث اعتراضی نکرد و با رفتارهای او مخالفت نداشت! ناجوانمردی و بیانصافی تا کجا؟ واقعاً این افراد نمیدانند که مولا علی (ع)، اشعث را از مقام خود خلع کرد؟ آیا این افراد نامه مولا علی (ع) به اشعث (در زمانی که والی آذربایجان بود) را نخوانده اند؟ که فرمود: «همانا منصب فرمانداری برای تو وسيله آب و نان نخواهد بود، بلکه امانتی است در گردن تو، بايد از امامت اطاعت کنی و تو حق نداری نسبت به مردم استبداد ورزی و بدون دستور به کاری مهم اقدام نمايی، در دست تو اموالی از ثروت های خدای بزرگ و عزيز است، و تو خزانه دار آنی تا به من بسپاری، اميدوارم برای تو بدترين زمامدار نباشم، بدرود.»[6] آیا این سخن امام، مخالفت با رفتار زشت اشعث و دفاع از حیثیت مردم آذربایجان نبود؟ پس چه بود؟
- در حوادث مربوط به صفین و ... اشعث بن قیس در عراق (و در کوفه) حضور داشت. همین امر نشانگر این است که او -اشعث را میگویم- پس از بیتوجهی به تذکرات حضرت، از مقام خود خلع شده بود. حتی در منابع تاریخی آمده است که اشعث بن قیس در راه قتل مولا علی (ع) به ابن ملجم یاری رساند و این امر به خاطر کینهای بود که از علی (ع) به دل داشت. چون مولا او را از حکومت آذربایجان خلع کرده بود.[7]
- این از مظلومیت علی (ع) است، که در عصر خلافت، اشراف و سرمایهداران او را به خاطر عدلش تحمل نمیکردند، و اکنون، بازماندگان نسل بنیامیه به علی (ع) تهمت بیعدالتی میزنند! مظلومیتی که قرار نیست پایان یابد! اَلا لَعنة الله عَلَی القَوم الظالمین.
پینوشت:
[1]. خیرالدین الزرکلی، الأعلام، دار العلم للملایین، بیروت، 1980، ج 1، ص 267.
[2]. رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا قرن دهم هجری، تهران، انتشارات علم، 1387، ج 1، ص 98 و 294.
[3]. أحمد بن يحيى بلاذرى، فتوح البلدان، ترجمه محمد توكل، تهران: نشر نقره، 1337، ص 462.
[4]. ابوالفرج على بن الحسين الأصفهانى، مقاتل الطالبيين،تحقيق سيد احمد صقر، بيروت، دار المعرفة، ص 48.
[5]. أحمد بن يحيى بلاذرى، فتوح البلدان، همان، ص 148 ؛ خیرالدین الزرکلی، الأعلام، ج 1، ص 332 ؛ أحمد بن يحيى بن جابر البلاذرى، كتاب جمل من انساب الأشراف، تحقيق سهيل زكار و رياض زركلى، بيروت، دار الفكر، 1996، ج 2، ص 379 ؛ ابواسحاق ابراهيم بن محمد ثقفى كوفى، الغارات، تحقيق جلالالدين حسينى ارموى، تهران، انجمن آثار ملى، 1353، ج 2، ص 495.
[6]. نهج البلاغه، انتشارات دار الهجرة ، قم ، ص 366 نامه 5 ؛ و همچنین نهج البلاغه به ترجمه ی مرحوم محمد دشتی ، مؤسسه فرهنگی امیرالمؤمنین ؛ قم ، چاپ اول 1385 ؛ ص 345 ؛ ابن ابى الحديد معتزلى، شرح نهج البلاغة، انتشارات كتابخانه آيت الله مرعشى قم، 1404 هجرى قمری ، ج 14 ص 33 ؛ على احمدى ميانجى، مكاتيب الأئمة، قم: دار الحديث، 1426 هجری قمری، ج 1، ص 221.
[7]. ابراهيم بيضون، رفتار شناسى امام على در آيينه تاريخ، ترجمه: اصغر محمدى سيجانى، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1379، ص 124.
دیدگاهها
مهران سعادتعلیشاهی
1395/07/26 - 22:44
لینک ثابت
پیر خرد آمدم شبی اندر خواب.
افزودن نظر جدید