لزوم شریعت در سلوک عرفانی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ برخی از فرقههایی که انحرافاتی در آنان مشاهده میشود و یا فرقههای دیگری که برمبنای انحراف ادیان، پایهگذاری شدهاند، یا منکر شریعت شده و یا اینکه بر طبل جدایی شریعت از طریقت میکوبند به نحوی که معتقدند با رعایت حدود طریقت، دیگر نیازی به رعایت مرزهای شریعت ندارند. اما با مراجعه به تمام ادیان آسمانی الهی به این نتیجه خواهیم رسید که تمامی ادیان آسمانی دارای شریعت بوده و سلوک و راهروی براساس شریعت است که انسان را به منزل و مقصود خود خواهد رساند.
با اینکه در مسیر هدایت، شریعت اولین مرحله و لااقل قدر متیقن تعارف گفته شده در باب سلوک است و با آنکه عدهای راه رسیدن به خداوند را تقسیم به قسمتهای مختلف، همانند شریعت، طریقت، حقیقت، کردهاند، ولی مشهود است که شریعت در این تقسیمبندی اولین مرحله است.
درصورتی که در راه رسیدن به خداوند بزرگ اولین مرحله را شریعت بدانیم، با رعایت اصول شریعت است، که مرحله طریقت درک خواهد شد و در هر مرحله از سلوک که سبیل شریعت ترک یا سبک انگاشته شود، سالک راهی به طریقت نخواهد برد. بر همین مبناست که رعایت اصول شریعت بر کسی پوشیده نیست.
حضرت عیسی (علیه السلام) همواره پیروان خود را به اجرای احکام شریعت و رعایت قوانین و مقررات دینی سفارش نموده، به آنها میفرمود: «مپندارید که آمدهام تا شریعت یا کتابهای پیامبران را منسوخ کنم؛ نیامدهام تا منسوخ کنم؛ بلکه آمدهام تا کامل گردانم؛ چه بهراستی شما را میگویم که تا آسمان و زمین بر نگذرد، نه حرف و نه نقطه روی حرفی از شریعت بر نخواهد گذشت تا بدانجا که همه محقق گردد. پس آنکس که از کوچکترین این احکام یکی را زیر پا نهد و به دیگران بیاموزد که چنین کنند، در ملکوت آسمانها کوچکترین شمرده خواهد شد؛ و برعکس، آنکس که آنها را بهجای آورد و تعلیم دهد، در ملکوت آسمانها بزرگ شمرده خواهد شد.[1]
واژه «شرع» در قرآن کریم به دو صورت «شریعة» و «شِرْعَة» استعمال شده است. در آیه «ثُمَّ جَعَلْنَاکَ عَلَی شَرِیعَةٍ مِّنَ الْأَمْرِ فَاتَّبعْهَا وَلَا تَتَّبعْ أَهْوَاء الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ[جاثیه / 18] سپس تو را بر شريعت و آئين حقي قرار داديم از آن پيروي كن و از هوسهاي سركش كساني كه آگاهي ندارند پيروي مكن!» این آیه خطاب به رسول الهی و امت اوست که باید از طریق خاصی تبعیت کنند.
در آیه دیگری آمده است:«... لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَعَلَکُمْ أمَّةً وَاحِدَةً وَلَکِن لِّیَبْلُوَکُمْ فِی مَآ آتَاکُم فَاسْتَبقُوا الخَیْرَاتِ إلَی الله مَرْجعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُم ِبمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ[مائده / 48]... ما براي هر كدام از شما آئين و طريقه روشني قرار داديم و اگر خدا ميخواست، همه شما را امت واحدي قرار ميداد ولي خدا ميخواهد شما را در آنچه به شما بخشيده بيازمايد (و استعدادهاي شما را پرورش دهد) بنابراين بكوشيد و در نيكيها به يكديگر سبقت جوئيد، بازگشت همه شما به سوي خدا است و از آنچه در آن اختلاف كرده ايد به شما خبر خواهد داد!» خداوند در آن از دادن شریعت خاصی به هریک از انبیا سخن میگوید. بنابراین در آیات قرآن، شریعت اخص از دین است؛ چراکه دین معنایی فراگیر دارد؛ درحالیکه شریعت راهی خاص و ویژه یک امت بههمراه پیامبر آن است.
سیدحیدر آملی در کتاب اسرارالشریعة و اطوارالطریقة و انوارالحقیقة مینویسد: «گروهی از خواص و عوام گمان میکنند شریعت خلاف طریقت است و بین شریعت، طریقت و حقیقت مغایرت وجود دارد؛ حال آنکه این تصور از بیاطلاعی آنها نسبتبه قواعد و اصول عرفان ناشی شده است. شریعت، طریقت و حقیقت مترادف یکدیگرند و هر سه به اعتبارات گوناگون بر یک حقیقت صدق میکنند و اختلافی در آنها نیست.»[2]
او در ادامه به آیاتی از قرآن کریم استناد کرده است: «شَرَعَ لَکُم مِّنَ الدِّینِ مَا وَصَّی ِبهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَمَا وَصَّیْنَا ِبهِ إبْرَاهِیمَ وَمُوسَی وَعِیسَی أنْ أقِیمُوا الدِّینَ ... [شوری / 13] آیینی را برای شما تشریع کرد که به نوح توصیه کرده بود؛ و آنچه را بر تو وحی فرستادیم و به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش کردیم این بود که دین را برپا دارید.»
«وَ وَصَّی ِبهَا إبْرَاهِیمُ بَنِیهِ وَیَعْقُوبُ یَا بَنیَّ إنَّ اللّهَ اصْطَفَی لَکُمُ الدِّینَ فَلا تَمُوتُنَّ إلاّ وَأنتُم مُّسْلِمُونَ[بقره / 132] و ابراهیم و یعقوب فرزندان خود را به این آیین وصیت کردند؛ (و هرکدام به فرزندان خویش گفتند) «فرزندان من! خداوند این آیین پاک را برای شما برگزیده است؛ و شما جز به این آیین اسلام از دنیا نروید!»
«وَأنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبعُوهُ وَلأَ تَتَّبعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ ِبکُمْ عَن سَبیلِهِ ...[انعام / 153] این راه مستقیم من است از آن پیروی کنید و از راههای پراکنده و انحرافی پیروی نکنید که شما را از طریق حق دور میسازد.»
پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) در این مورد می فرماید: «لَیْسَ الایمانُ بالتَحلِّی و لابالتَّمنّی، ولکنَّ الایمانُ ماخَلَصَ فی القَلْبِ و صَدَّقَهُ الأَعمال[3] ایمان به صرف ادّعا و آرزو نیست؛ بلکه ایمان آن است که خالصانه در دل و جان قرار گیرد و اعمال هم آن را تأیید کند.»
«الایمانُ أَداءُ الفرائِضِ و اجْتِنابُ المَحارِمِ والایمانُ هو مَعْرفَةٌ بالقَلْبِ و إِقْرارٌ باللّسانِ و عَمَلٌ بالأَرْکان[4] ایمان بهجا آوردن فرائض الهی و پرهیز از محرمات است. ایمان عبارت است از: معرفت قلبی، اقرار زبانی و عمل با اعضا و جوارح.»
«الصَّلوةُ عَمُودُ الدِّین فَمَن تَرَکها فَقَد هَدُم الدّین[5] نماز ستون دین است. پس هرکس نماز را ترک کند، حقیقتاً دین را ویران کرده است.
حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: «أَلایمانُ والعَمَلُ أَخَوانٌ تُوأَمان و رَفیقانِ لایَفْتَرقان لایَقْبَلُ اللهُ أَحَدهما الاّ بصِاحِبه[6]ایمان و عمل [بهمنزله] دو برادری هستند که همیشه با یکدیگرند و دو رفیقی که از یکدیگر جدا نمیشوند. خداوند هیچیک از ایمان و عمل را بدون دیگری قبول نمیکند.»
امام باقر (علیه السلام) میفرمایند: «بُنی الاسْلامُ عَلی خَمْسٍ؛ علَی الصَّلوةِ والزَّکاة والصَّومِ والحَجِّ وَالوّلایَة[7]اسلام بر پنج پایه نماز، زکات، روزه، حج و ولایت بنا گردیده است.»
امام خمینی (ره) نیز مینویسد: «هیچ راهی در معارف الهیّه پیموده نمیشود، مگر آنکه ابتدا کند انسان از ظاهر شریعت و تا انسان متأدب به آداب شریعت نشود، هیچیک از اخلاق حسنه از برای او به حقیقت پیدا نشود و ممکن نیست که نور معرفت الهی در قلب او جلوه کند و علم باطن و اسرار شریعت از برای او منکشف شود. [8]
بنابر شواهد گفته شده، سلوک به سوی حضرت حق، جز از راه شرایع الهی ممکن نیست، و راههایی که به غیر از شرایع الهی پیموده شوند، مسلما به انحراف کشیده خواهند شد.
پینوشت:
[1]. انجیل متی، 5: 18 ـ 17
[2]. آملی، سیدحیدر، بیتا، اسرار الشریعة و اطوار الطریقة و انوار الحقیقة، مقدمه و تصحیح محمد خواجوی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی بیتا، ص 5
[3]. صدوق، محمد بن بابویه، معانی الاخبار، تصحیح و تعلیق علیاکبر غفاری، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1379، ص 187
[4]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج 10، ص 366
[5]. احسایی، ابنابی جمهور، عوالی اللآیی، قم، انتشارات دفتر تبلیغات، 1366، ص 151
[6]. تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، قم، انتشارات دفتر تبلیغات، 1366، ص 151
[7]. همان، ج 2، ص 18
[8]. امام خمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) ، 1367، ص 8
افزودن نظر جدید