علم ستیزی در فرق صوفیه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اکثر صوفیه معتقدند که علم، خود مانع سیروسلوک است و مرید فقط باید با عشق به سیروسلوک ادامه دهد و تنها عشق است که میتواند پیشوای سالک باشد مثلا جنید بغدادی از بزرگان معروف صوفیه عقیده داشته است که خواندن و نوشتن سبب پراکندگی اندیشه صوفی است.[1] دکتر قاسم غنی نیز در این باره میگوید: «از مطالعه تراجم احوال صوفیه و اطلاع بر اقوال و احوال عرفای آنان این بوده است که همیشه علم رسمی و قیلوقال مدرسه و کتاب و دفتر را حجاب راه سالک میشمردند.[2] صوفیه چون طریقت و سلوک را با علم ظاهر مخالف میدانند معتقدند که قلب انسان باید از علوم ظاهری پاک شود تا بوسیله عشق، صفا و سادگی در آن حاصل شود تا آماده پذیرش علوم باطنی و معرفت الهی شود و بدین ترتیب علم را مخالف سیروسلوک و رسیدن به حقیقت میدانند.
مخالفت صوفیه با علم را میتوان از همان صوفیه قدیم تا بهحال دید و مخالفت آنان با علم تا به حدی بوده است که شبلی میگوید: «کسی را سراغ دارم که وارد صوفیه نشد مگر جمیع دارایی خود را انفاق کرد و هفتاد صندوق کتاب را که خود نوشته و حفظ کرده بود و به چندین روایت درست کرده بود در این رودخانه دجله که میبینید غرق کرد» مقصود شبلی از این آدم هم خود او بود.[3] ابوسعید ابوالخیر نیز میگوید: «آغاز تصوف، پنهان کردن دوات و مرکب و پاره کردن دفاتر و فراموشی علوم است».[4]
از این طرز تفکر میتوان فاصله بین اسلام و تصوف را فهمید، چون در حالی صوفیه با علم مخالفت میکنند که سرآغاز نبوت پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) با تکیه بر قلم، خواندن و نوشتن که همان علم است بوده است و در آیات و روایات زیادی نیز سفارش به علم و خواندن و نوشتن شده است مانند روایات پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) که فرمودند: «طلب العلم فریضة علی کل مسلم و مسلمة.[5] طلب و فرگیری علم بر هر مرد و زن مسلمان واجب است.»
امام صادق(ع) نیز درباره اهمیت فراگیری و گسترش علم میفرمایند: «اکتب و بث علمک فی اخوانک.[6] علم خود را بنویس و بین برادرانت منتشر کن.»
علم ستیزی، که صوفیه آن را روش خود قرار داده نه تنها مورد مذمت اهل بیت(علیهم السلام) است بلکه بسیاری از علماء شیعه و سنی با آن مخالفت و برخورد شدیدی داشتهاند مثلا ابن جوزی عالم بزرگ اهل تسنن در نقدهای خود همه بدعتگری صوفیان را ناشی از فقدان و بیاعتنایی به علم و شریعت و فهم کتاب و سنت میداند و میگوید که آنها علم شریعت را علم ظاهر و هوای نفسانی خود را علم باطن میدانند.[7] یا مثلا علامه فیض کاشانی میگوید: «نه بوی علم به مشام آنها رسیده نه عملی را درست بجا آورده، نسبت به جملهی علوم دین، هرزه به قالب میزند و آنها را مذمت مینماید.»[8] امام خمینی (رحمة الله علیه) نیز در کتاب «چهل حدیث» در خصوص علمستیزی دراویش مینویسد: «چون دست دراویش از علوم تهی است، علم را خار طریق و اهل علم را شیطان راه سالک میشمارند.»[9]
تمام مسائل مطرح شده نشان دهنده این است که طریق و شیوه تصوف غیر از طریق و سیره اهل بیت(علیهم السلام) است در حالی که حضرات معصومین(علیهم السلام) توصیه و سفارش به علم میکنند اما صوفیه مخالف گسترش علم بین مریدان خود بوده و با این کار مریدان خود را در جهل نگه میدارند تا عقاید باطلشان مورد پرسش و تحقیق قرار نگیرد و پرده از اسرارشان برداشته نشود!
پینوشت:
[1]. غنی، قاسم، تاریخ تصوف دراسلام،انتشارات زوار، تهران، 1388، ص 508
[2]. مکارم شیرازی، ناصر، عرفان اسلامی، انتشارات امام علی بن ابیطالب، قم، 1395، ص 144
[3]. غنی، قاسم، تاریخ تصوف دراسلام،انتشارات زوار، تهران، 1388، ص504
[4]. مکارم شیرازی، ناصر، عرفان اسلامی، انتشارات امام علی بن ابیطالب، قم، 1395، ص 144
[5]. بحارالانوار، ج 1، ص 177
[6]. وسایل الشیعه ج 18 ص 55 و میزان الحکمه، ج 8، ص 321
[7]. ابن جوزی عبدالرحمن، تلبیس ابلیس، قاهره، ص 202 و 203
[8]. محلاتی، ذبیح الله، کشف الاشتباه، تصحیح فردوسی، انتشارات نسیم ظهور، قم، 1389، ص 299-301
[9]. چهل حدیث، امام خمینی(ره)، ص83
افزودن نظر جدید