بررسی کتاب تبصره العوام
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ کتاب "تبصرة العوام فى معرفة مقالات الأنام" نوشته سید مرتضی ابن حسنی داعی رازی (متوفی قرن 6 ه. ق)، يكى از دو كتاب فارسى است در فنّ ملل و نحل و شرح مقالات و آراء و ديانات كه براى ما از قبل از استيلاى مغول بجا مانده است. كتاب اوّل يعنى بيان الأديان كه قريب يك قرن پيش از تبصرة العوام تأليف شده است. میتوان تبصره العوام را از قديمترين نسخ موجودى دانست كه علماى اماميّه در فنّ ملل و نحل به زبان فارسى تأليف كردهاند. در این کتاب به انحرافات فرقه صوفیه اشاره شده است و صوفیه را شش فرقه میداند و عقاید هر فرقه را به طور مختصر بیان میکند.
نویسنده محترم کتاب تبصره العوام، سید مرتضی عنوان باب شانزدهم این کتاب را "در مقالات صوفیان" قرار داده است و صوفیان را شش فرقه شمارده است:
1-اتحادیه:
و رئیس ایشان را حسین بن منصور حلاج میداند و از دعاوی وی بابیت و الوهیت میشمارد و برای این دعاوی دلایلی ذکر می کند.[1]
2-عشاقیه:
و «ايشان گويند انبيا بغير حقّ مشغول شدند و خلق را بخدا مىخواندند و به تكاليف، پس ايشان را بازمىدارند از آنچه بخداى مشغول شوند بحقّ و هر چه خلق را از خداى تعالى بازدارد باطل بود، پس التفات بقول انبيا و رسل نبايد كرد و بتكاليف مشغول نبايد شد كه آن بىحاصلست.»[2]
3-نوریه:
«این طایفه گويند حجاب دو است؛ يكى نورى، دوّم نارى. آنچه نورى بود مشغول بود باكتساب صفات خوب چون توكّل و شوق و تسليم و مراقبت و انس و وجد و حالت. و امّا آنچه نارى بود مشغول بود بافعال شيطانى چون فسق و فجور و حرص و شهوت و امثال آن. چنانكه شيطان ناريست فعل او اين چيزها بود و اين شخص همان فعلها كند. شخصى حكايت كرد كه يكى ازين قوم كه ايشان خود را اهل رضا و تسليم خوانند، رفيق من شد در باديه و روزى از ايّام مرا گفت دوش لحظه در خواب شدم فلان شخص بيامد دست بر پاى من نهاد، بيدار شدم با خود گفتم اگر گويم چه مىكنى از رضا و تسليم بيرون رفته باشم. خاموش بودم تا دست بالاتر آورد تا آن وقت كه زير جامه را بگشود و مقصود خود از من حاصل كرد و من او را از خود منع نكردم. اين شخص او را گفت چون دوش خاموش بودى، امروز وى را چرا رسوا كردى؟ صوفى گفت نه بر وى تشنيع مىزنم، معلوم تو مىكنم از رضا و تسليم خود كه تا چه غايتست.»[3]
4-واصلیه:
«اینان گويند ما واصليم بحقّ، نماز و روزه و زكاة و حجّ و احكام ديگر از بهر آن نهادهاند تا شخص اوّل بدان مشغول شود و تهذيب اخلاق حاصل كند و او را معرفت حقّ حاصل شود و چون معرفت حاصل شد واصل بود؛ يعنى بحقّ رسيده باشد و چون واصل شد، تكليف از وى برخاست و هيچ چيز از شرايع دين بر وى واجب نبود و جمله محرّمات از خمر و زنا و لواط و مال مردم بر وى حلال بود و كسى را بر وى اعتراضى نبود هر چه او كند نيكو بود. اگر مادر و اگر دختر و اگر خواهر و اگر برادر و اگر خاله و اگر عمّه و اگر پسر خود و اگر از آن ديگرى و اگر زن ديگرى، و اگر ديگرى را بر خود افكند جمله او را مباح بود و ازو نيكو باشد، و گويند اگر يكى ازيشان را شهوت غالب شود و از ديگرى مجامعت طلب كند، اگر او منع كند او نه واصل باشد و منبع كفر بود و اگر كودكى يا مردى كه نه از واصلان باشد، اجابت كند و شهوت او براند، اين شخص بدرجه ولايت برسد و از اولياى كبار باشد. زيرا كه راحت بواصلى رسانيده باشد و اين مذهب و اعتقاد جمله عارفان بود كه در زمان مااند. اگر چه اين ساعت عارفان اعتقاد ندارند بگور و قيامت و حشر و نشر و گويند عالم قديمست و اين قدر از كفر اعتقاد كرده باشند.»[4]
5-منکرین علم و استدلال:
«اين فرقت گويند اعتبار بنظر و استدلال نباشد و ممارست علوم و درس و نظر در كتب علم كردن حرام بود و معرفت حقّ بمجاهده و تلقين شيخ حاصل شود، و گويند ايمان نه مخلوقست از بهر آنكه فعل خداست و افعال خداى تعالى نه مخلوقست، و گويند سعادت اخروى بمجاهده و رياضت حاصل توان كرد و اعتبار بعلوم نباشد، و گويند انبيا و اوليا كمال بمجاهده و رياضت و زهد حاصل كردهاند و اين قول صريحست بر آنكه نبوّت كسبى بود و اين قومى باشند كه تقشّف نمايند و خرقه دهند و مريدان را بخلوت نشانند و ايشان را از علوم دين هيچ بهره نبود و از فرايض وضو و نماز و غسل بعضى حاصل كنند و تدليس نمايند و علما و اهل بيت را دشمن دارند.»[5]
6-شکم پرستان:
«از صوفيان قومى باشند كه همّت ايشان جز شكم نبود خرقهها در درپوشند و از حرام احتراز نكنند و ايشان را نه علم باشد و نه ديانت، باطراف عالم مىگردند از بهر لقمه و هميشه طالب طعام و رقص باشند و چون شكم سير كردند، روى در روى كنند و حكايت ايشان همه آن بود كه در فلان شهر در خانقاه طعامهاى نيكو سازند و سماع و رقص نيكو كنند و صوفىانى باشد كه در سمرقند بشنود كه در مصر خانقاه كردهاند و آنجا لوت بسيار بخلق مىدهند، از سمرقند قصد مصر كند، هيچ كس دونهمّتتر ازيشان نباشد، اين جمله اصناف صوفيانند كه بعضى دعوى ربوبيّت كنند و بعضى دعوى معجزات و كرامات.»[6]
با مطالعه این کتاب با انحرافات صوفیه قرن هفتم آشنا میشویم و همین کتاب و گزارش تاریخی او از احوال صوفیه قرن هفت، نشانگر اوج انحراف این طایفه است. این کتاب میتواند جواب کسانی باشد که ادعا دارند صوفیه قدیم از باطنی پاک و خدا جوی برخوردار بوده و در قرون اخیر است که این جریان به انحراف کشیده شده است.
پینوشت:
[1].سید مرتضی ابن حسنی داعی رازی، تبصرة العوام في معرفة مقالات الأنام، اساطیر، تهران، 1364، چاپ دوم، تصحیح اقبال آشتیانی عباس، ص 122
[2].همان، ص 128
[3].همان، ص 130
[4].همان، صص 131 و 132
[5].همان، ص 132
[6].همان، ص 132 و 133
افزودن نظر جدید