تعارض در سخنان اقطاب صوفیه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از اعتقادات صوفیه جدا کردن ظاهر و باطن دین از هم است که البته به عقیده برخی از علماء، این تقسیم بندی صحیح است. اما نه آنگونه که صوفیه می گویند. بلکه منظور ایشان این است که هر عملی ظاهری دارد و باطنی. مثلا نماز افعالی دارد که ظاهر نماز است و روح و قلبی و توجهی، که باطن نماز است و راهنمایی به ظاهر و باطن عمل، وظیفه معصومین علیهم السلام و جانشینان ایشان است.
اما صوفیه می گویند که ظاهر دین توسط عالم دینی هدایت و راهنمایی می شود و باطن دین توسط قطب و این عالم دینی است که باید سالک را برای آموزش قطب آماده کند تا قطب بتواند وی را بعد از آموزش ابتدایی راهبری کند و به سرمنزل برساند. در این رابطه صالح عليشاه از اقطاب صوفیه می گوید:«در تهران براي بازديد مرحوم آيت الله حاج ميرزا حسن سنگچي بزرگ رفتم. مذاكرات كشيد به اينجا كه مردم بطور عموم در عقايدشان متزلزل شده و به بي ديني سوق داده مي شوند. گويندگان هم يا در كلامشان اثر نيست كه در وضع و اخلاق مردم اثر گذارد و يا اينكه از حوصله شان خارج است و خلاصه به وظيفه خود عمل نمي نمايند. آقاي سنگچي به من گفتند كوتاهي از شماست. گفتم به چه دليل؟ زيرا شما عرفا مربي معنوي مردم هستيد و كلام شما موثر است. در جواب گفتم بي لطفي كرديد و مسئوليت خود را به من تحميل نمويد. مكتب عرفان حكم كلاس عالي را دارد. شما بايد اول آنها را تربيت كرده و متدين و معتقد نماييد آن وقت تحويل ما داده شدند و آمادگي داشتند هدايت شده و مراتب سلوك را طي نمايند و اگر زير بنا درست و محكم نباشد نمي شود روي آن ساختمان ساخت و اگر بشود موقتي و بي فايده است. عرفان و طريقت بدون شريعت مفيد نيست بلكه لازمه و وسيله وصول به كمال، در ابتدا تكميل شريعت و ظاهر ديانت است والا فايده اي نخواهد داشت.»[1]
و نیز در جای دیگر می گویند:«علما دستور آداب و احکام ظاهری دینی را به مسلمانان می دهند و ما دستور پاکیزگی دل و اصلاح باطن را در راه جان و ملکوت ایمان و خدا را به پیروان می دهیم و می گوییم که هر کدام بایست دستور و قوانین ظاهری اسلام را از آنها می گیریم و آنها باید دستور اصلاح باطن را از ما بگیرند.»[2]
اما در جای دیگر درست مطالب قبلی خود را به یکباره انکار کرده و منکر جدایی شریعت و طریقت می شوند و تناقضی آشکار در گفتار وی آشکار می گردد.
« این است که آن بزرگوار (امام رضا علیه السلام) هم به قبول ولایت عهدی قدرت ظاهری پیدا کرد و حقایق را بیان فرمود و طریقت را هم احیاء کرد. حالا بعضی می گویند طریقت را احیاء کرد یعنی از هم جدا شد؛ نه، این اشتباهی است که می کنند. شریعت و طریقت اولا دو تا نیست، بله، دو تا نیست، باطن است و ظاهر، لفظ است و معنی. بله، دو وجهه است. مثل اینکه بگوییم چراغ و روشنایی چراغ. این که دوئیت نیست. بله یکی است؛ منتهی به عنوان، این طور است.»[3]
در آخر بیان می گردد که جدایی طریقت و شریعتی که صوفیه بیان می کنند از اصل و اساس باطل است و اینکه برخی معتقد به جدایی شریعت و طریقت اند نه به معنایی که صوفیه از آن برداشت می کنند، منظور نمی باشد.
منابع:
1-یادنامه صالح صص 111 و 112
2-یادنامه صالح ص 510
3- یادنامه صالح صص 327 و 328
افزودن نظر جدید