علت تفاوت سلاسل صوفیه از نظر تابنده

  • 1395/02/14 - 12:49
به فرموده قرآن، منشا اختلاف‌ها، افزون طلبی و خودخواهی انسان‌ها بیان شده است. «در حقیقت دین نزد خدا همان اسلام است و کسانى که کتاب [آسمانى] به آنان داده شده با یکدیگر به اختلاف نپرداختند مگر پس از آن‌که علم براى آنان [حاصل] آمد آن هم به سابقه حسدى که میان آنان وجود داشت و هر کس به آیات خدا کفر ورزد پس [بداند] که خدا سريع الحساب است.»

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ با وجود این‌که دین مبین اسلام از ایجاد انشعاب و تفرقه به معنی فرقه فرقه شدن و نیز فرقه یعنی پراکنده کردن و جدا جدا کردن [1] در میان مسلمانان نهی کرده است و این امر را به طرق مختلف به مسلمانان گوشزد کرده و برای آن آیات و روایات زیادی ذکر کرده است، و از معروفترین دلایلی که بیان کرده، این آیه قرآن است که می فرماید: «إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّکمْ فَاعْبُدُونِ.[سوره انبیاء، آیه 92] این است امت‏ شما که امتى یگانه است و منم پروردگار شما پس مرا بپرستید»، ولی برخی از افراد در پی هوی و هوس‌های نفسانی، اوامر الهی را نادیده گرفته، و اقدام به ایجاد اختلاف در میان مسلمانان کرده‌اند.
صوفیه را می‌توان یکی از قدیمی‌ترین گروه‌هایی دانست که اساس انحراف و بدعت را در دین اسلام بنا نهاده‌اند. این گروه با بدعت‌های ناشایست در اتحاد امت اسلامی خلل وارد کرده و مردم را از یکپارچگی محروم ساخته‌اند.
در این میان صوفیه هر عصر برای کار خود توجیهی دست و پا کرده و برخی پا را فراتر نهاده و صوفی‌گری را اصل و روح دین پنداشته‌اند. با این حال کثرت گروه‌های صوفیه آن‌قدر زیاد است، که برفرضی که ما بر حق بودن صوفیه را بپذیریم، هنوز نمی‌توانیم حکم کنیم کدام گروه صوفیه برحق است. لذا بحث کثرت گروه‌های صوفیه و اختلاف در آداب و عقاید ایشان معضل جدی برای مردم است و همین امر منجر به بطلان ادعای حقانیت ایشان می‌شود.
بدتر از انحراف صوفیه، توجیهات بزرگان صوفیه است که برای حقانیت خود بیان کرده اند. در میان ادعاهای واهی بزرگان صوفیه، قطب فعلی صوفیه گنابادی برای آن‌که اختلاف میان صوفیه را امری عادی تلقی کند، برای آن دلایلی ذکر کرده‌ است که توجه به آن خالی از لطف نیست.
او در مورد اختلاف سلاسل صوفیه در آداب و رسوم می گوید: «علت تکثر سلاسل مختلف فقرا و این‌که چرا سلاسل متعدد عرفانی ایجاد شد، این است که چون امام (علیه السلام) یا قطبی بزرگی مثلا در عربستان و عراق بود و یک شیخی هم مثل خواجه عبدالله انصاری در هرات بود که بعد مسافت میان این دو بسیار بود، لذا وقتی امام یا قطب، شیخی را مثلا در هرات تعیین می‌فرمود، به دلیل فاصله بسیار به آن شیخ دستور می‌داد که تو برای بعد از خودت هم جانشینی تعیین کن و او این کار را می‌کرد و بعد از او هم گاهی تعیین جانشینی ادامه پیدا می‌کرد، لذا به همین ترتیب از آنها سلسله‌های متعدد جاری می‌شد که البته بعضی از این سلاسل کاملا مشخص است که قطع شده‌اند.
اما در مورد اختلاف در روش و رفتار سلاسل مختلف که هر کدام به نحوی بوده‌ است، دلایلی مختلفی است. فرض کنید در خراسان و نیشابور و آن طرف‌ها که بارندگی کم بوده است، سخاوت ارزش دیگری داشته است، همین طور سایر صفات در نقاط مختلف مشخصه‌های مختلفی داشته‌اند، لذا رفتار و سلوک درویشی هم متناسب با مقتضای محیط و منطبق با آن بوده‌است چنان که حضرت صالح علیشاه داستانی را در مورد علی (علیه السلام) و ابوبکر و عمر تعریف می‌کند که این‌ها در یک سفری با هم بودند و یک شب هر سه آن‌ها محتلم شدند، وقتی برای نماز بیدار شدند، چون آب کافی برای غسل نبود و هنوز حکمی راجع به تیمم نازل نشده بود، یکی گفت چون نمی‌شود غسل کرد، بنابراین نمی‌توان نماز خواند و او نماز نخواند. دیگری گفت چون نمی‌شود غسل کرد باید تمام بدن را به خاک مالید، لذا در خاک غلتید، اما امام علی (علیه السلام) تیمم کرد و نماز خواند. بعد که پیغمبر(صلی الله علیه و آله) هم روش علی را تایید کرد و سپس آیه تیمم نازل شد که: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَةَ وَأَنتُمْ سُکارَى حَتَّىَ تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ وَلاَ جُنُبًا إِلاَّ عَابِرِی سَبِیلٍ حَتَّىَ تَغْتَسِلُواْ وَإِن کنتُم مَّرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاء أَحَدٌ مِّنکم مِّن الْغَآئِطِ أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاء فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَیمَّمُواْ صَعِیدًا طَیبًا فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِکمْ وَأَیدِیکمْ إِنَّ اللّهَ کانَ عَفُوًّا غَفُورًا [سوره نساء، آیه 43] ای کسانی که ایمان آورده‌‏اید! در حال مستی به نماز نزدیک نشوید، تا بدانید چه می‌گویید! و همچنین هنگامی که جنب هستید - مگر این‌که مسافر باشید - تا غسل کنید. و اگر بیمارید، یا مسافر، و یا «قضای حاجت» کرده‏اید، و یا با زنان آمیزش جنسی داشته‏‌اید، و در این حال، آب (برای وضو و غسل) نیافتید، با خاک پاکی تیمم کنید! (به این طریق که) صورتها و دست‌هایتان را با آن مسح نمایید. خداوند بخشنده و آمرزنده است.» منظور این است که ایشان می‌فرمودند در محیط عربستان به دلیل کمبود آب، مسلمانان مجبور بودند که با یک کوزه کوچک آب که "ابریق" می‌گویند، خودشان را بشویند تا ازاله نجاست شود و از آن آب هم برای رفع تشنگی می‌خوردند و هم با آن وضو می‌گرفتند. اما کسانی که در کنار دریا هستند، به دلیل وفور آب، این‌گونه عمل نمی‌کنند. بنابراین برخی از این تفاوت در روش‌ها مربوط می‌شود به امکاناتی که خداوند در اختیار بندگانش قرار داده  است والا همه یکی هستند،  چون اصل عرفان در همه ادیان وجود دارد.»[2]
با نگاه ساده و سطحی به دلایل قطب فرقه صوفیه گنابادیه، می‌بینیم که وی خیلی ساده لوحانه آداب و رسوم اجتماعی را که به اختلاف مناطق طبیعی تغییر می یابد را با روش و سلوک دینی و الهی مقایسه کرده و غافل از این که برای آداب و رسوم دینی نصوص دینی و آیات قرآن و مویدات الهی وجود دارد و از آنها نمی‌توان روی برتافت و برخلاف آنها عمل کرد، اما آداب اجتماعی و طبیعی زندگی متناسب با مکان‌های جغرافیایی انسانها با هم متفاوت است.
در دیگر توجیه وی که گفته علت اختلاف سلاسل در زمانهای قدیم دوری راه بوده است، می‌گوییم اگر این چنین است، چرا در همان زمان در یک منطقه فرقه‌های مختلف صوفیه وجود داشته است و اگر سخن شما درست باشد، امروزه با وجود امکانات فعلی باید تمامی فرقه‌های صوفیه به یک فرقه تبدیل شوند، و حال آن‌که هم خود تابنده و هم همه مردم می‌دانند که این امر امکان ندارد، چرا که اساس فرقه‌فرقه شدن صوفیه همان است که قرآن بیان کرده و آن چیزی نیست جز هوای نفس و سرکشی.
اشکال اساسی که در سخنان تابنده وجود دارد بیان توجیه دستور قطب به شیخ است که شیخ می‌تواند برای خود جانشین انتخاب کند. در این صورت اگر شیخ می‌تواند شیخ بعد از خود را به عنوان شیخیت انتخاب کند، اختلاف سلاسل حاصل نمی‌شود و سلسله ایجاد شده در مکان دیگر در ادامه همان سلسله اول است اما می‌بینیم که هر کدام از این سلاسل ادعای استقلال داشته و مدعی هستند که اجازات ایشان تا اولین قطب سلسله صحیح می‌باشد و این برخلاف سخن تابنده است. و دیگر آن‌که اتفاقا اختلاف سلاسل میان دو نفر که مرید و شاگرد یک قطب بوده‌اند اتفاق افتاده و بر حسب اتفاق در یک مکان نیز بوده‌اند و در این جا بعد مسافت آن‌چنانی در کار نبوده تا مشکلات مذکور حاصل شود. تابنده با این نحوه پاسخ دادن در پی دفع اشکال مقدر است تا سوال کننده این سوال در ذهنش حاصل نشود که کثرت سلاسل دلیل بر ضعف سند سلاسل است و از این طریق سلسله اتصال فرقه گنابادیه را نیز اثبات می‌کند. چراکه بعد از شاه علیرضا دکنی که در هند به سر می‌برد دو تن از مشایخ وی برای ادامه کار درویشی به ایران آمدند. «حضرت شاه علیرضا دکنی شصت سال تمام به زمامداری سلسله علیه نعمت اللهیه اهتمام ورزید و از شهر حیدر آباد دکن در هندوستان امور فقرا را سرپرستی می‌نمودند تا این‌که ایشان بنا بر رویایی ربانی که دیدند، دو تن از مشایخ خویش یعنی ابتدا شاه طاهر دکنی و سپس سید میر عبد الحمید دکنی ملقب به معصوم علیشاه را برای احیای بساط طریقت و برافروختن دوباره مشعل عرفان و احیای تصوف، به ایران اعزام داشتند.»[3]
اما بدون اجازه قطب قبلی(شاه علیرضا دکنی) و در زمان حیات وی اقدام به انتخاب جانیشن برای خود نمودند و سلسله درویشی از این طریق ادامه یافت که منقطع از دراویش هندوستان بود.«نعمت‌اللهیه در زمان معصوم علیشاه ظاهرا وابستگی و رابطه خود را با سلسله اصلی نعمت‌اللهیه دکن قطع کرد.»[4] خصوص این‌که توجه می‌دهند که دو فرستاده شاه علی‌رضا در زمان حیات او از دنیا رفته می‌روند.[5] در حقیقت اختیاراتی که داشته‌اند باطل می‌شود؛ زیرا به اصطلاح صوفیه، قطب وقت که شاه علی‌رضا دکنی باشد زنده بوده است.
در نتیجه به فرموده قرآن، منشا این اختلاف‌ها افزون طلبی و خودخواهی انسان‌ها بیان شده است. «سَلْ بَنِی إِسْرَائِیلَ کمْ آتَینَاهُم مِّنْ آیةٍ بَینَةٍ وَمَن یبَدِّلْ نِعْمَةَ اللّهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُ فَإِنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ[سوره بقره، آیه 213]؛ « إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوْتُواْ الْکتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْعِلْمُ بَغْیا بَینَهُمْ وَمَن یکفُرْ بِآیاتِ اللّهِ فَإِنَّ اللّهِ سَرِیعُ الْحِسَابِ[سوره آل عمران، آیه 19] در حقیقت دین نزد خدا همان اسلام است و کسانى که کتاب [آسمانى] به آنان داده شده با یکدیگر به اختلاف نپرداختند مگر پس از آن‌که علم براى آنان [حاصل] آمد آن هم به سابقه حسدى که میان آنان وجود داشت و هر کس به آیات خدا کفر ورزد پس [بداند] که خدا سريع الحساب است.»

پی‌نوشت:
[1]. محمد پادشاه بن غلام محیی الدین شاد، آنندراج فرهنگ جامع فارسی، ذیل واژه فرقه، چاپ محمد دبیر سیاقی، تهران ۱۳۶۳ ش
[2]. تابنده نورعلی، سلوک عرفانی در دوره مدرن، حقیقت، ص 9 و 10
[3]. آزمایش سید مصطفی ، درآمدی بر تحولات تاریخی سلسله نعمت‌اللهیه در دوران اخیر، حقیقت، تهران ، 1381، صص 11 و 12
[4]. همان، ص 21
[5]. همان، ص 22

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.