اقطاب صوفیه فقراء واقعی تصوف
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ دین مبین اسلام برای تمام اعمال دنیوی و اخروی انسان، برای نیل به سعادت دارای برنامه میباشد که توسط رهبران الهی که همان ائمه اطهار(علیهم السلام) هستند بیان شده است و هنوز این رهبری و هدایتگری مردم در زمان غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ادامه دارد که توسط نواب عام آن حضرت میباشد، که این هدایتگری نواب عام توسط خود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در توقیع اسحاق بن یعقوب، تایید شده است که در آنجا میفرمایند: «َو أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ[1] اما در رخدادهايی كه پيش میآيد به راويان حديث ما مراجعه كنيد؛ زيرا آنان حجت من بر شمايند و من حجت خدا بر آنان هستم».
که منظور علماء و فقهاست البته نه هر کسی که ادعای علم میکند، بلکه عالم و فقیهی که حدیث و روایت را از حیث علم رجال و درایه بشناسد و توانایی شناخت آیات و روایات را از حیث شناخت ظاهر از باطن و محکم از متشابه را داشته باشد و بتواند از آنها احکام شرعیه را استنباط کند، نه هر کسی که فقط بیان کننده ظاهر آیات و روایات است، مثل صوفیانی که نه تنها خود را عالم به آنچه در دنیا و آخرت است میدانند بلکه خود را ولی خدا معرفی میکنند، در حالی که مثل فقهاء و مجتهدین زحمت کسب علم و فراگیری علوم دینی را به خود نداده و میگویند علم ما الهی است، در حالی که توانایی شناخت آیات و روایات را ندارند و فقط بیان کننده آنها میباشند و هر آنچه از آیات و روایات بیان میکنند یا تاویل به رأی یا تفسیر به رأی خودشان است، در حالی که در اسلام به شدت از تفسیر و تأویل به رأی مذمت شده، که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در این زمینه میفرمایند: «قالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ مَا آمَنَ بِی مَنْ فَسَّرَ بِرَأْيِهِ كَلَامِی[2] هرگز به من ایمان نیاورده است کسی که با رأی خویش کلام مرا تفسیر کند». یا در روایت دیگر میفرمایند: «مَنْ فَسَّرَ الْقُرْآنَ بِرَأْيِهِ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدُهُ مِنَ النَّار[3] کسی که قران را به رأی خویش تفسیر کند جایگاهش در قیامت در آتش خواهد بود».
حضرت آیت الله سید محمد باقر خوانساری در مورد صوفیانی که خود را عالمان الهی معرفی میکنند میفرماید: «چقدر دزدان دین و رهزنان شرع و آیین، گاهی به نام بابیت گاهی به اسم کشفی و شیخی و گاهی به نام صوفی رخنه در قواعد دین مینمایند برای این که قاصر و بیهمتند که صعود به مدراج علم و معرفت بنمایند و از زلال سرچشمه علم مجتهدین ریان و سیراب بشوند و خود را از وادی جهل برهانند. این است که رقص الجملی روی کار میآورند و دست به اباطیل و خرافات میزنند. این جماعت که به نام صوفی شهرت دارند شیاطین دکانهای مکر و تلبیس و خدعه و نیرنگ باشند، اشقیاء و اشراری هستند که به لباس اتقیاء ملبس شدهاند و غولان راهزنی برای سرکردن و به دام آوردن عوام میباشند، دعوت گنندکان به راه زندقه و الحاد و فتنه و فساد باشند. دین آنها رقصیدن و لواط و چرخیدن، افتخار آنها به صحبت ظلمه و مباهات به تحصیل خرقه و پر رویی و بی حیائی و انس آنها به آوازه خوانی و عربده کشیدن و اشعار و همانند مستان به این طرف و آن طرف افتادن است. دنیای فانیه را نصب العین خود قرار دادند و امر خدا را پشت سر خود قرار دادند. بپرهیزید از ایشان، مبادا با ایشان معاشرت بنمایی یا میل به ایشان یا تشبیه به ایشان پیدا کنی و خدای نکرده در زمره آنها داخل بشوی».[4]
بله اینها جاهلان عالمنما هستند که خود را عالم و دارای صفای باطنی نشان میدهند تا مردم ساده دل که دنبال کمال هستند را گمراه کنند و عقاید آنها را به سرقت ببرند وعقاید باطل خود را جایگزین آنها کنند، تا بوسیله آنها به مقاصد دنیایی خود برسند، و از شهوت ریاست طلبی بر مریدان خود کمال لذت را ببرند.
پینوشت
[1]. حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، انتشارات موسسه آل البیت، قم، 1409ق، ج 27، ص 140
[2]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 2، باب 24، ص 297، ح 17
[3]. احسائی، ابن ابی جمهور، کمال الدین، انتشارات سید الشهداء، قم، 1405ق ، ج 1، ص 256
[4]. محلاتی، ذبیح الله، کشف الاشتباه، انتشارات نسیم ظهور، قم، 1389، ص 289-290
افزودن نظر جدید