سوء استفاده رهبران بهائی از متون اسلامی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ رهبران و مبلّغان فرقهی ضالهی بهائیت با توجه به اینکه افرادی بیسواد و جاهل از لحاظ اعتقادی، فکری و اخلاقی بودند، در شیطنتی آشکار تلاش گستردهای نمودند تا بتوانند در میان تودهی مردم جایگاهی پیدا نمایند. در تعقیب این هدف و توجیه این خلأهای علمی، اعتقادی و فکری سعی کردند با سوء استفاده از متون اسلامی (آیات و روایات) پشتوانهای برای افکار خود دست و پا کنند و تلاش کردهاند با جعل روایات، ادعاهای خود را به کرسی بنشانند که در ذیل به بعضی از این سوء استفادههای شیطنت آمیز اشاره میکنیم:
آنان با تقطیع و یا تحریف آیات و روایات تلاش کردهاند ادعاهای واهی و متناقض باب و بهاء را مورد تأیید دین مبین اسلام قلمداد کنند؛ مثلاً خدای مقدس بهائیان، میرزا حسینعلینوری، برای اقامهی دلیل بر عدم خاتمیت دین اسلام روایتی را جعل کرده که در تناقض آشکار با آیات قرآن است، وی در توجیه «خاتم النبیین» که در آیهی 40 سورهی احزاب آمده چنین گفته است: «چه مقدار از نفوس که به سبب عدم بلوغ به این مطلب به ذکر خاتم النبیین محتجب شده، از جمیع فیوضات محجوب و ممنوع شدهاند... بعد از آن بر آن جمال ازلی پیامبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) فرمودند: منم آدم اول، همین قسم صادق میآید که بفرمایند منم آدم آخر و همچنان که بدء، انبیا را که آدم باشد به خود نسبت دادهاند، همین قسم ختم انبیا هم به آن جمال الهی نسبت داده میشود».[1] در حالی که اولاً: چنین حدیثی که پیامبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) بفرمایند: «منم آدم و بدء انبیا» در منابع روایی وجود ندارد و از تراوشات ذهنی بهاء است و ثانیاً: اگر باشد، مخالف نصّ صریح آیهی 9 سورهی احقاف است که میفرماید: «قُلْ مَا كُنتُ بِدْعًا مِّنْ الرُّسُلِ؛ (احقاف/9) بگو من نخستین فرستادهی (الهی) نیستم». و همچنین در روایات متواترهی اسلامی فقط کلمهی خاتم النبیین تنها نیست که بتوان با جعل حدیثی آن را توجیه کرد، بلکه در روایات به صراحت آمده که پیامبر فرمود: «لانبی بعدی؛[2] هیچ پیامبری بعد از من نیست» و یا فرمود: «إن الرسالة و النبوة انقطعت فلا رسول بعدی و لانبی؛[3] به درستی که رسالت و نبوت قطع شده و هیچ رسول و نبی بعد از من نیست».
در ادامهی این تلاشهای مذبوحانه، رهبران این فرقه، با تأویل معنای آیات الهی به انکار ضروریات دین حق و شرایع آسمانی پرداختهاند و بر خلاف وعدهی انبیای الهی سخن گفتهاند؛ مثلا حسینعلیبهاء، روز قیامت را به روز قیام انبیاء تأویل نموده [4] دمیدن در صور را ادعای پیامبران [5] و بهشت را کنایه از ایمان به آنان و جهنم را کنایه از انکار پیامبران تأویل کرده [6] و منظور از بعثت از قبور را، حیات ایمانیه و بیدار شدن از قبور اجساد غفلت دانسته است.[7] دیگر بهائیان نیز سوء استفاده از آیات، روایات و اصول مترقی دین مبین اسلام را اختراع رهبر این فرقه دانسته و بدین صورت به ترویج و تبلیغ این فرقهی ضاله در جهان پرداختهاند.
حرکت دیگری که رهبران این فرقه انجام دادهاند، استفاده از متون اسلامی در نامگذاری کتب و آثار و اماکن خود است؛ زیرا آنها چیزی نداشتهاند که از آن استفاده کنند، مثلا علیمحمد شیرازی، که بهائیان آن را مبشر آئین خود میدانند، نام کتاب مقدس خود «بیان» را، از آیهی 138 سورهی آلعمران گرفته است و اشراق خاوری مبلّغ معروف بهائیان نام اثر خود «رحیق مختوم» را، از سوره مطففین گرفته است. این فرقه به دلیل نداشتن ریشهی الهی و عدم اتصال به وحی، سران آن مدام سعی داشتند که با تقلید از ادیان دیگر و تحریف سخنان و اعتقادات آنان برای خود جایگاهی درست کنند و بر عقائد باطل خود مهر تأییدی بزنند.
پینوشت:
[1]. حسینعلی نوری، ایقان، مصر: به معرفة فرجالله زکی ترکی، بینا،1352 هـ ق، ص 126.
[2]. محمد بن عیسی ترمذی، سنن ترمذی، تحقیق عبدالوهاب عبداللطیف، بیروت: دارالفکر، 1403 هـ ق، ج4، ص499.
[3]. همان، ص533.
[4]. حسینعلی نوری، بدیع، خطی، 1286، ص338.
[5]. حسینعلینوری، ایقان، مصر: به معرفة فرجالله زکی ترکی، بینا، 1352هـ ق، ص71.
[6]. حسینعلینوری، مبین، بیجا، انتشارات مؤسسهی ملی مطبوعات امری، 120بدیع، ص232.
[7]. حسینعلینوری، ایقان، مصر: به معرفة فرجالله زکی ترکی، بینا، 1352هـ ق، ص71.
افزودن نظر جدید