عدم ذکر اسم ائمه در قرآن
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از شبهاتی که بارها توسط مخالفین شیعه مطرح شده است، عدم ذکر ائمه (علیهم السلام) در قرآن است درحالیکه شیعه امامت را از اصول ایمان دانسته و کسی را که امام زمانش را نشناسد و بمیرد را محکوم به مرگ جاهلیت میداند.
در پاسخ به این نکته باید توجه داشت که اولّا اصل امامت و جایگاه رفیع آن در اسلام بلکه در طول تاریخ از مسلّمات قرآنی است که آیات زیادی نیز درباره آن سخن گفتهاند. که از مشهورترین آن آیات، آیه «وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَ مِنْ ذُرِّیتِی قَالَ لاَ ینَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ. [بقره/124] (به خاطر آورید) هنگامى كه خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونى آزمود. و او به خوبى از عهدۀ این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم. ابراهیم عرض كرد: از دودمان من(نیز امامانى قرار بده). خداوند فرمود: پیمان من، به ستمكاران نمىرسد.» است. این آیه بهروشنی برتری مقام امامت از نبوت را نشان میدهد.[1]
ثانیا آیاتی که به تعیین مصداق امام و خلیفه و جانشین رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) پرداختهاند، کم نیست. وقتی در آیات متعددی نشانههای خلیفه رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) بیان شده است که تنها قابل انطباق با امام علی (علیه السلام) است، را انکار کنیم، حتی اگر نام حضرت نیز در قرآن بیان میشد، آنرا انکار خواهیم نمود! مثلا آیه ولایت «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّـهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ [مائده/ ۵۵] ولیّ شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانیکه ایمان آوردهاند؛ همان کسانی که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» که اسناد متواتر شیعه و سنّی تنها مصداق آنرا علی (علیه السلام) معرفی نموده است، به تنهایی برای اثبات این امر کافیست[2]. همچنین خواننده گرامی میتواند به تفسیر آیات تبلیغ، اکمال دین و سایر آیات الولایة مراجعه نماید.
ثالثا خود قرآن، کلام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را بر همه مسلمین حجت قرار داده است که «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقاب [حشر/7] آنچه را رسول خدا به شما داد، آن را بگيريد و از آنچه شما را باز داشت، بازايستيد و از خدا پروا بداريد كه خدا سختكيفر است.» و «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُون [نحل/44] و اين قرآن را به سوى تو فرود آورديم، تا براى مردم آنچه را به سوى ايشان نازل شده است توضيح دهى.» فلذا مشاهده میکنیم که بسیاری از مسائل کلامی، تاریخی و فقهی به صورت کلیات در قرآن بیان شده است و جزئیات آنرا سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) شرح داده است. روایات بیشماری که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) مستقیما یا با اشاره(مثل حدیث ثقلین) وصیّ و خلیفه و جانشین خود را علی (علیه السلام) بیان نمودهاند، نیز مصداق همین دو آیه فوق است که کلام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است و لازم الاجرا. از ائمه (علیهم السلام) نیز نقل شده است که همانطور که جزئیات نماز و زکات و حج را پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) برای مردم تبیین نموده است، مصداق امام و اولوا الامر را نیز ایشان تعیین نموده است و در قرآن نام برده نشده است[3]. و این مسأله از مسلّمات اهل سنت نیز هست چنانکه قرطبی مینویسد: «أن السنة كالوحي المنزل في العمل.[4] همانا سنّت در مقام عمل مثل وحی نازل شده، است». در پایان سؤال ما این است که آنانیکه حتی اجازه ندادند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) آخرین سفارش را مکتوب کند تا سعادت ابدیشان تضمین گردد و گفتند: «ان النبی (صلى الله عليه وسلم) غلبه الوجع![5] بیماری و درد بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) غلبه کرده!»، و آنانکه آیه صریح قرآن و سنّت قطعی رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) بر احکامی چون جواز متعه، که ربطی به مسائل سیاسی و قدرت نداشت، را بهراحتی کنار گذاشتند، آیا اگر اسم ائمه (علیهم السلام) در قرآن بود و پایههای قدرت و خلافتشان را متزلزل مینمود، براحتی آنرا میپذیرفتند و درصدد توجیه و تأویل و یا حذف آن و یا انکار اصل قرآن و... برنمیآمدند؟!
پینوشت:
[1]. رج مقاله «برتری مقام امامت حضرت ابراهیم بر نبوت ایشان».
[2]. رج مقاله «دروغ بزرگ ابن تیمیه درباره آیه ولایت».
[3]. الكلينى، الكافی: ج1، ص 286، تهران: دار الكتب الإسلامية، چاپ چهارم، 1407 ه.ق.
[4]. القرطبی، الجامع لأحكام القرآن: ج ١٧، ص ٨٥ ، بيروت: دار إحياء التراث العربي.
[5]. البخاری، صحيح البخاری: ج1، ص37، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1401/1981 ه.ق.
افزودن نظر جدید