مقام شيطان نزد برخی از صوفيه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ صوفیان شیطان را محبّ صادقی میدیدند که تنها محبوب خود را تقدیس میکرد، به همین دلیل از سجده کردن پیش آدم سرسختانه سرباز زد. این مطلبی است که مولانا خود در ابیاتی از مثنوی [1] برای ما توضیح میدهد و به شیطان مجال میدهد تا حقانیت خود را ثابت کند. حلاج در "طس الازل و الالتباس"(کتابی که حلاج در زندان نوشت)،[2] در وجود فرعون و ابلیس معلم خود را میدید و آنان را به صراحت شهسواران میدان عشق الهی میخواند. احمد غزالی تأکید میکند که هر کس توحید حقیقی را از شیطان نیاموزد ملحد است.[3] به نظر عینالقضات، این موجود مفلوک ملعون در واقع عاشق شیفتهای بود که به خاطر محبوبش در خریدن خذلان و سرزنش برای خود درنگ نکرد.[4] اما اين آقايان(صوفيه) عمل شيطان را نيز توجيه میکنند که اگر بر آدم سجده نکرد، به خاطر اين بود که شيطان غيرت داشت و نتوانست برای غير او(خدا) سجده کند.
اين قصهها لااقل به گوش خدا نمیرود. برفرض که شیطان غيور بود و نتوانست براي غير خدا سجده کند، شما اين قسمت از نمايش را بپذيريد، ولی اين غيور چطور میتواند توجه ديگران را، توجه خلق را از محبوب خويش جدا سازد؟ بر فرض بگوييم که بله! شيطان محبت و غيرتش بر حق باشد تا نتواند زير بار سجده بر آدم برود، ولی چرا بچههای آدم را به غير حق متوجه میکند؟ پس چرا بتهای ديگر را در وجود آنها زنده میکند؟ چرا سجده فرزندان آدم برای خدا برايش دردناکترين حالتهاست؟ چرا سنگينترين کارها برای شيطان سجده است؟
در روايت آمده: «شيطان در هيچ حالتی مثل سجده در رنج نيست. به همين خاطر سجدههایتان را طولانی کنيد تا شيطان را که متکبر است، ذليل کنيد.»[5] متکبر را با زير بار نرفتنش، با نقطه ضعفش بشکنيد، چرا که نقطه ضعف شيطان کبر است و معصوم (عليه السلام) به تو ياد میدهد که از همين کبر برای دور کردنش استفاده کنی. وقتی که تو از اين متکبر نشنيدی، غرورش به او اجازه نمیدهد تا دور و بر تو پرسه بزند و اين جاست که رهايت میکند.
باز در روايت آمده که به دو سجده سهو "مرغمتان"[6] میگويند؛ چون رغم انف شيطان است. حال سوال اين است که آيا شيطان امام سالکين است؟! اين چه سلوکی است که وقتی برای محبوبت سجده میکنند، دماغت به خاک مالیده میشود؟ اين جاست که تو میبينی سالکی که تا آن حد، تا آسمان هفتم پيش رفته است، باز هم مرجوم و مطرود است. به اين نکته خود دقت کنيد که هيچ سالکی چنين سلوکی را نداشته و حتی مدعی چنين سلوکی نيست. همه کسانی که درجاتی از سلوک را دارند، مدعی کشف و شهودی کمتر از آسمان هفتم را هستند، در حالی که شيطان نه تنها شهود، که حضور داشت. با اين حال بيرونش کردند، تبعيدش کردند، چون عبد نبود. پس عرفان و قدرت، معرفت و درک اشياء آن طوری که هست (کما هی)، درک وحدت ذات و صفت و فعل و... اين حرفها و قصهها به گوش خدا نمیرود.[7]
منابع:
[1]. مثنوی معنوی، دفتر دوم، ۲۶۴۲،۲۶۴۳
ترک سجده از حسد گیرم که بود آن حسد از عشق خیزد نه از جحود
هر حسد از دوستی خیـزد یقـین که شود با دوست غیری همنـشین
[2].حلاج حسین بن منصور، مجموعه آثار حلاج، ج ۲، شارح میرآخوری قاسم، انتشارات شفیعی، تهران، ١٣٨۶، ص ۲۴
[3]. ابن جوزی، المنظم فی تاریخ الملوک و الامم، چاپ حیدرآباد، ۱۳۵۹، ج ۹، ص ۲۶۱
[4]. عین القضات، تمهیدات، ص ۳۴۲
[5]. وسائل الشيعه، ج 6، ص 381
[6]. يعني دو سجده اي که دماغ شيطان را به خاک ميمالد. کافي، ج 3، ص 357
[7]. علی صفايی حائری، فوز سالک، انتشارات ليله القدر، 1391، چاپ دوم، قم، صص 101 - 103
افزودن نظر جدید