ملاک و معیار شناخت حق
دین اسلام کامل ترین دین و خاتم ادیان است و پس از آن، به تصریح انبیاء سلف و شخص پیامبر بزرگ اسلام، هیچ دینی نخواهد آمد و هیچ نبی و رسولی ادعایی نخواهد داشت مگر اینکه رسوای دوران خواهد شد و جایگاه دوزخ را برای خود مهیا خواهد ساخت.
خاتمیت دین مبین می بایست تا آخر دوران و برپایی محشر حفظ می گردید و دست پلید تحریف کنندگان و خناسان باید از ساحت پاک دین اسلام دور می ماند. به همین دلیل حضرت محمد صلی الله علیه و آله دو میراث سنگین و گرانقدر را در میان مسلمین به یادگار نهاد؛ تا با مراجعه به آن دو، اعمال و معتقدات مسلمانان از خطا و لغزش به دور ماند.
ایشان مکرر فرموده اند: "اني تارک فيکم الثقلين کتاب الله و عترتي اهل بيتي ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابداً ولن يفترقا حتي يردا عليّ الحوض؛ همانا من در ميان شما پس از خود، دو بار سنگين را به امانت ميگذارم: کتاب خدا و عترت و اهل بيتم. تا زماني که به اين دو تمسک بجوييد، گمراه نخواهيد شد. اين دو از هم جدا نميشوند تا زماني که در حوض کوثر بر من وارد شوند". [1] قرآن و عترت (اهل بیت علیهم السلام)، همان دو یادگار رسول خدا هستند.
همواره بزرگان راستین دین اسلام، یافته ها و مطالب خود را به این دو گوهر تابناک عرضه می کردند و حتی اهل بیت علیهم السلام نیز برای مصون ماندن کلام نورانی شان از تحریفات، همواره سفارش کرده اند تا احادیث شریف به قرآن عرضه شوند و در صورت مخالفت با کتاب الله، مطرود شوند. ایشان فرموده اند: « مَنِ الْتَمَسَ الْهُدي فِي غَيْرِهِ (القران) اَضَلَّةُ اللهُ وَ هُوَ حَبْلُ اللهِ الْمَتِين وَ هُوَ الذِّكْرُ الْحَكِيم وَ هُوَ الْصِراطُ الْمُسْتَقِيم. هر آنكس در پي رسيدن به هدايت باشد، ولي به سراغ غير قرآن برود، خداوند متعال او را گمراه خواهد نمود. قرآن ريسمان و رابطي است مطمئن و محكم، و او است جامع فرمودههائي از حكمت، و او است صراط مستقيم »[2] و يا فرموده اند: « مَنْ اِبْتَغي الْعِلْمَ فِي غَيْرِهِ اَضَلَّهُ الله. هر كس علم و هدايت را از منبعي غير از قرآن جستجو نمايد، خداوند او را گمراه مينمايد. » [3]
این، روش و سیره ی پیشوایان و علمای حقیقی دین بوده است. قرآن کریم دارای معانی بلندی است و مردم در فهم و درک آیات شریف آن متفاوتند. گاهی ظواهر آیات قرآن، مثَلی را بیان می کند که منظور از آن را باید در کلام مفسران حقیقی آن، که معصومین علیهم السلام هستند، جستجو کرد. اجازه ی تفسیر آیات الهی و قطعی دانستن نظرات، به هیچ کسی جز اهل بیت پیامبر که معصوم از خطایند، داده نشده است و حتی علمای بزرگ هم در تفسیر قرآن، نظرات خود را به روایات محمد و آل محمد علیهم السلام عرضه می کنند. اگر همخوانی داشت مطلوب است و الا آن فکر را مطرود می دانند. بنابر این هر فکری که به ذهن بزرگان می رسد باید به این دو معیار، تطبیق داده شود.
اما بزرگان صوفیه که بنای این فرقه را بر مسیری جدای از صراط مستقیم نهاده اند، حرف دیگری دارند که نشان از گمراهی ایشان و باطل بودن رأیشان دارد. افرادی چون محيالدين عربي و صدرالدين قونوي چنين ميگويند: « نحن اِذا قابلنا و طبقنا عقائدنا علي ميزان القران و الحديث، وجدنا منطبقة علي ظواهر مدلولاتها من غير تأويل فعلمنا اَنَّها الحق بلاشبهة و ريب، و لمّا كانت تأويلات المتكلمين و الظاهرييّن من العلماء في القران و الحديث مخالفة لمكاشفاتنا المتكرّرة الحقّة طرحناها. ما به محض مقابله و تطابق آراء و عقائد خود با ميزان قرآن و حديث، پي برديم به مطابق بودن آن با ظواهر آنچه را كه در قرآن و حديث آمده است، بدون تأويل و توجيه نمودن آنها. پس معلوم شد بر ما كه آراء و عقائد ما بدون هيچگونه شكّ و شبههاي، حق و صحيح است. و چون تأويلات اهل كلام و علماء ظاهر بين در قرآن و حديث را با آنچه را كه از طريق كشف به دفعات براي ما ثابت شده است مخالف يافتيم، گفته آنان را دور افكنديم »[4]
این بیان صراحت به این مطلب دارد که این صوفی اندولسی و هم ردیفان او، علوم اصطلاحی و دریافتی خود را از قرآن نگرفته و از منابعی غیر از قرآن جمع آوری کرده اند و با احیا و ترویج عقاید قبل از اسلام، بدعتی در دین و معارف آن گذاشته اند. طبق روایاتی که نمونه هایی از آن بیان شد، پیگیری و دنباله روی از علومی که از غیر قرآن و اهل بیت علیهم السلام اقتباس شده است، مسیری جز گمراهی و ضلالت ندارد و پر واضح است که اخذ هر ایده و تفکری از اغیار و ریاضت های صوفیانه حول محور آن تفکر، در باطن شخص صوفی رسوخ کرده و او به مرور تفکرات دیگر را مردود می داند و حاضر به اندیشه درباره ی آن نمی باشد. همانطور که خداوند می فرماید: « وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ. و اعمال بشري را شيطان تزئين نموده و بر انسان نيكو جلوه ميدهد»[5]
ابلیس و شیاطین همواره سعی کرده اند که انسان را به داشتن عقاید خلاف حقیقت در مورد خداوند متعال و راه های خداشناسی و وصول به حق وا دارند و در این میان سهم علما و عرفا بیش از بقیه است. چون ایشانند که همیشه در پی شناخت حق و شناساندن آن بوده اند. اما در این بین، صوفیانی که خود را عارف می پندارند در پی القائات شیطان خود را خدا می یابند. بنابر این در مورد ذات الله، از ایشان سخنی پذیرفته نیست؛ مگر اینکه نقل قول مستندی از گفتار خداوند یا معصومین علیهم السلام باشد.
به این ترتیب نتیجه می گیریم، که علوم و دستورات عرفانی که بواسطه ی منابع غیر اسلامی و نامعتبر توسط متصوفه گرفته شده و با قرآن و عترت همخوانی ندارند، مسیر صحیح خداشناسی و وصال به حق نیست.
منابع:
[1]. الاحتجاج، شيخ طبرسي، ج 2، ص 195
[2]. بحارالانوار، جلد 92، صفحه 25/ تفسير عياشي، جلد 1، صفحه 3
[3]. بحارالانوار، جلد 92، صفحه 27
[4]. اسفار، جلد 2، صفحه 342
[5]. قرآن کریم، سوره انعام، آيه 43
افزودن نظر جدید