بحران هویت
پديدهاي نه چندان نو اما با اَشكال و صورتهاي جديدتري در عرضه فرهنگي با صورتهاي مذهبي خودش را ظاهر كرده است. امروز بشر علي رغم پيشرفتهاي ژرفي كه در حوزه تكنولوژي داشته، اين پيشرفتهاي مدرن كه عمدتاً در تسخير بشر قرار گرفته درخدمت بشر نبوده و نتوانسته نه تنها آلام و دردهاي بشر را كاهش دهد، بلكه بخشي از آلام بشر را در حوزههايي تشديد كرده است. مباحثي مثل مواد مخدر، خشونت جرائم سازمان يافته بينالمللي، قاچاق انسان، بهرهكشي از انسان و حتي پديدههايي مثل آدمخواري اينها پديدههاي نوي هستند كه در دنياي امروز ظهور پيدا كردند مثل پديدهي آدمخواري مربوط به دنيا مدرن است. اين ناهنجاريها را در دل دنياي مدرن بيشتر ميبينيم.
بحران هويت
عمدتاً بحث هم برميگردد به اين بحران هويت كه بشر امروز گرفتار آن است، چون بشر گرفتار بحران معنويت هست بستر براي گرايش بيشتر به معنويت و عرفان تشديد ميشود. چون امروز بشر به دليل آلامي كه از خلاء معنويت دارد نياز به عرفان را بيشتر احساس ميكند، در اينجا است كه وقتي كه نياز تشديد ميشود دقيقاً مثل يك بازار اقتصادي نظام عرضه و تقاضا به هم ميخورد تقاضاي كالا تشديد مي شود، و چه بسا عرضه به قدر كافي نباشد كالاهاي تقلبي در چنين بازاري وارد خريد و فروش ميشوند و مورد معامله قرار ميگيرند، اينجا تكليف اولياي دين و متوليان دين و پرچمداران دين تشديد ميشود كه به اين نياز شديد و خلاء معنوي پاسخ درستي بدهند و گرنه آنهايي كه مترصد فرصت هستند كه از اين فضا بهره خودشان را بگيرند مطمئن باشيد كه كالاي تقلبي وارد بازار خواهند كرد و بطور قطع و يقين گونههاي ساختگي از عرفان كه امروز ما در جوامع مختلف و من جمله در جامعه خودمان شاهد آن هستيم، دقيقاً به دليل همين خلاء و نيازهاي شديدي است كه وجود دارد ببينيد عمدتاً نظام سلطه، نظام كفر سعي ميكند براي حفظ منافع خودش بيايد اين خلاءها را تسخيركند و بگونهاي اشباع كند كه به منافع او نه تنها آسيبي نرسد بلكه تكاثر طلبي او تضمين شود، در اين روند گونهاي از معنويت را ترويج كند، گونهاي از عرفان را ترويج كند كه انباشته سرمايه نظام سرمايهداري و حيات نظام او نه تنها تهديد نشود، بلكه تضمين بشود و تقويت بشود؛ اين از نكات اصلي است كه بايد علماي ما به آن توجه بكنند.
ببينيد آقاي استفان شوارتز تأكيد ميكند بر اساس طرح پنتاگون يكي از هفت هدف دنياي غرب براي موفقيت در دنياي اسلام كمك به بازگشت تصوف به اين جوامع است. اين همان گونه عرفان خاص مورد نظر است، كه به عنوان جايگزين و رقيب براي اسلام راديكال (آنچه كه ما به عنوان اسلام ناب ميشناسيم آنها به عنوان انقلاب اسلام راديكال يا اسلام تندرو ميشناسند.) باشد.
برادلوتين هم دركنفرانسي كه در بنياد نيكان برگزار شد به دولت بوش پيشنهاد ميكند كه براي ارتقاء سطح گفتگوي دنياي اسلام با شيخ محمود هشام كنعاني، رهبر بزرگترين گروه صوفيه به مذاكره بنشيند.
استفان شوارتز خصوصيات صوفيه را بررسي كرده ميگويد: ايران به عنوان يكي از كانونهاي مهم صوفيه در جهان است، كه بيشتر آثار صوفيه به زبان فارسي است و پلوراليسم و ميانهروي تصوف چه بسا نقش تعيين كنندهاي در دوره گذار جهان اسلام داشته باشد. حالا منظور از دوره گذار چيست؟ يعني دورهاي كه ما بتوانيم بيداري اسلامي جهان اسلام را سمت و سويي بدهيم كه برويم به سمت يك اسلام بيخاصيت، به اصطلاح آقايان اسلام راديكال را ببريم به سمت يك اسلام استحاله شده همانطور كه مسيحبت گرفتار بدعت شد پروتستانيسم آمد و مسيحيت را حوزه اصلاح مذهبي از بطن خودش خارج كرد، ما را هم دچار يك استحالهاي بكنند؛ مسلمانان را به طور عام يعني بحث دنياي اسلام و مكتب اسلام مطرح است؛ اينجا با چه مكانسمي؟ با همان پروتستانيسم اسلامي يعني همان بلايي كه با پروتستانتيسم مسيحيت سر مسيحيت درآورند. باپروتستانتيسم اسلامي سر اسلام بياورند و شما بحث اصلاحات را ميتوانيد در همين قالب ببينيد كه از اسلام ناب به تعبير امام خميني رو برويم به سمت يك اسلام آمريكايي، اسلامي كه مورد نظر نظام كفر و استكبار است. چگونه؟ با همين گونههاي به اصطلاح نو و در باطن كهنه پروتستانتيسم مسيحيت، و به تعبير شهيد مطهري پروتستانتيسم اسلامي، دنبال گونهاي بدعت در حوزه دين است كه امام از اين بدعت به عنوان التقاء ياد ميكند و مرحوم شهيد مطهري ميفرمايد: كه در اين پروسه آنچه اتفاق خواهد افتاد پيراستن اسلام از آنچه از اسلام است وآراستن اسلام به آنچه كه از اسلام نيست .
و السلام علی من اتبع الهدی
افزودن نظر جدید