بررسی سخنان بزرگان صوفیه درباه فکر صوفیانه
صوفیه از کلمه «فکر» و تاکیدی که اسلام بر آن دارد، استفاده کرده و معنی آنرا به تجسم صورت قطب، برگردانده و آن طور گفته اند که فکر در عبادت یعنی تصور صورت پیر یا مرشد یا قطب؛ که بدین وسیله طالب راه از حواس پرتی و اضطراب در عبادت مصون مانده و عبادتی واقعی و با توجه و حضور قلب خواهد داشت. اما با تفص در سخنان بزرگان صوفیه به نکاتی بر می خوریم که نشان می دهد خود ایشان در معنی تجسم صورت قطب هنگام عبادت، به اجماع نرسیده و هر قطبی آن را به نحوی تبیین کرده است و بعضا برخی از اقطاب وقتی که مورد طعن شیعه قرار گرفته اند، از اصل و اساس اصل آنرا انکار کرده و برخی دیگر با زیرکی تجسم صورت قطب را توجیه می نمایند.
اکنون ببینیم نظر بزرگان این فرقه در این باره چیست:
حاج ملا سلطان در ولایت نامه می نویسد: یکی از بهترین اسبابی که پیوند ولایت را تقویت می کنند، به نظر آوردن صورت ملکوتی مرشد است.[۱] از آنجا که صورت ملکوتی مرشد و ولی امر بر سالک، مفتاح جمله خیرات و جذاب به سوی خدا و طریق مستقیم است، تمام همت بزرگان در تربیت سالکان، ظهور این صورت است در آنان.[۲]
اما از آنجا که حاج ملا سلطان شخصی تحصیل کرده است، متوجه این مطلب هست که تقریر این مطلب از بیان صوفیانی چون مست علیشاه و ملا عبد الصمد، رایحه شرک را به مشام می رساند، از این رو می گوید: به نظر آوردن صورت شیخ در عبادات، به تعمل (خود را به سختی انداختن)، که از آن به عنوان تمثیل یاد می شود، این مورد اشکال است؛ ولی تمثل صورت شیخ، که بی اختیار باشد، ایرادی ندارد و آن برای سالک حاصل می گردد، آن هم از طریق اطاعت کردن از دستورت پیر و مرشد خود.
و ذیل آیه «فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُون»[۳] می نویسد: مقصود صوفیه از حضور صورت مرشد، این است که سالک می بایست به طور کامل از دستورات پیر خود اطاعت نموده، به صورتی که متبوع (شیخ) در نزد او تمثل یابد، نه اینکه بدون پیروی، با تکلف و تعمل، صورت او را نزد خود حاضر سازد که این کفر است و نتیجه اش جهنم می باشد.[۴]
همچنین ذیل آیه «وَاعْبُدُواْ اللّهَ وَلاَ تُشْرِكُواْ بِهِ شَيْئًا»[۵] تمثیل و تعمل را رد کرده، می گوید: این از طریق مستقیم به دور است و به نظر آوردن صورت شیخ به اختیار و تعمل، مصداق عبادت اسم، دون مسمی است و این شبیه به بت پرستی است.[۶]
در جایی دیگر نیز خلاصه سخن او چنین است که در نظر آوردن صورت مرشد، شاید بت پرستی تلقی شود، ولی باید توجه کرد که چنین شرکی مجاز است؛ زیرا انسان در اوایل سلوک، چون از مقام بشریت تجاوز نکرده است، از درک ملکوت عاجز است و با توجه به انبیاء و پیروی از آنان که به عالم غیب انس دارند، کم کم به واسطه ذکر قلبی و فکر، پس از تمثل صورت ملکوتی امام علیه السلام، مجردات صرف را درک خواهد کرد. به بیان دیگر چون نظر به صورت بشری آن بزرگواران، کفر و شرک نیست و در اطاعت آنان بت پرستی نیست - با این که صورت بشری آنان از عالم کثرات است و بهترین معدات برای توحید و قرب به سوی خدا و آخرت است - پس صورت ملکوت آنان از شوب(آمیختگی) ماده رسته و به چندین مرتبه، به خدا و آخرت نزدیک تر است، برتر و بهتر خواهد بود در این اجر و خوبی، از نظر داشتن به صورت بشری آنان.[۷]
یکی از اقطاب این سلسله که در عصر ما می زیست، نوه حاج ملا سلطان بود که در پاسخ یکی از مشایخ خود به نام محمد جواد آموزگار می نویسد: موضوع در نظر گرفتن صورت مرشد تهمت محض است و چنین دستوری نرسیده.[۸] خود او می نویسد: از صالح علیشاه در این باره سوال کردم که معنای در نظر گرفتن صورت راهنما چگونه است؟ جواب مرقوم فرمود: در نظر گرفتن صورت امر نشده، بلکه به تعمل روا نیست. فقط تذکر که بی اختیار به تمثل بکشد، در اخبار رسیده.[۹]
از این صفحات دانسته شد که اینان اصل مطلب، یعنی این که حضور صورت شیخ برای سالک امری مطلوب است، را پذیرفته اند؛ ولی درباره چگونگی آن بحث نکرده اند و به توافق نرسیده، یا دستور روشنی برای این کار در دستشان نیست و از آنجا که مردم اکثرا متشرع بوده و هستند؛ این سوال در ذهنشان مجسم شده که آیا با تجسم صورت پیر و مرشد، عبادت ما همانند بت پرستی شده یا عبادتی مقرب است؟ از این رو از مشایخ و بزرگان در جاهای مختلف سوال نموده، اما جواب های مضطربی از آنان دریافت کرده اند و بدین دلیل دچار سر در گمی شده و در هر برهه ای از زمان، همانند آنچه شیخ یا قطب به تناسب زمان امر کرده است عمل نموده اند. که البته اطمینان قلبی از آن نداشته و همواره برای دراویش و غیره یکی از سوالات جدی محسوب می شد که تا کنون به جواب منطقی و قطعی در مورد آن دست نیافته اند.
گویی این اصل، از سویی اصلی انفکاک ناپذیر از عقاید صوفیه است، چرا که افرادی مانند ملا سلطان به آن تاکید فراوان نموده است و آن را آن قدر مهم انگاشته که اگر کسی این کار را انجام ندهد تمامی اعمال او باطل است و از سوی دیگر چونکه این امر نزد متشرعه عملی شرک آلود محسوب می شود، همواره در پس توجیه آن بر آمده و با کلمات مضطرب و مسامحه آمیز سعی کرده اند تا به نوعی هم آن را توجیه کرده و هم به گونه ای صحبت کنند تا اصل آن را مخدوش نکرده و آن را زیر سوال نبرند.
در آخر گمان می شود که حکم عمل فوق نزد صوفیه به صراحت و روشنی معلوم نیست و از این جهت هر کسی به نحوی آن را تفسیر کرده تا باری از دوش خود بردارد و درویش را هم معلق به حال خود رها کرده اند و بستر فکر کردن را از دراویش ستانده اند و تا درویشی سوالی در خور تامل و بر خلاف عرف درویشی از آنان می پرسد، او را خارج از فقر می دانند و بدین جهت است که سلوک در صوفیه به سلوکی کور کورانه و بدون تامل تبدیل شده است.
پی نوشت:
۱- حاج سلطان محمد، ولایت نامه، ص ۱۸۵
۲- همان، ص ۱۷۹
۳- سوره بقره، آیه ۳۸، آنان كه هدايتم را پيروى كنند بر ايشان بيمى نيست و غمگين نخواهند شد.
۴- حاج ملا سلطان، بیان السعاده، ج ۱، ص ۸۴
۵- سوره نساء، آیه ۳۶، و خدا را بپرستيد و چيزى را با او شريك مگردانيد.
۶- حاج ملا سلطان محمدف بیان السعاده، ج ۲، صص ۱۶-۱۷
۷- حاج ملا سلطان محمد، ولایت نامه، صص ۲۱۰- ۲۱۱
۸- علی تابنده، خورشید تابنده، ص ۴۶۱
۹- یادنامه صالح ص ۲۲
۱۰- سوره احزاب، آیه ۶۷
۱۱- سوره اسراء، آیه ۷۱، [ياد كن] روزى را كه هر گروهى را با پيشوايشان فرا می خوانيم پس هر كس كارنامهاش را به دست راستش دهند آنان كارنامه خود را می خوانند و به قدر نخك هسته خرمايى به آنها ستم نمی شود.
افزودن نظر جدید