بایزید بسطامی، مرد شماره یک شَطَح

  • 1392/02/24 - 15:31
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بایزید بسطامی، مردم آن زمان را بادسائس و حیله هایی از رفتن به دنبال کسب علم و معارف حقه ی اسلام باز می داشت.
بایزید بسطامی

یکی از بنیان گذاران فرقه ی تصوف در جامعه ی اسلامی «بایزیدبسطامی» است. ابو یزید طیفور بن عیسی بن آدم بن سروشان بسطامی معروف به بایزید بسطامی ملقب به سلطان العارفین، از بزرگان اهل تصوف است. جَدِّ وی گبر بود، و پدرش از بزرگان بسطام به شمار می آمد. [1] سال وفات او را 261 هجری قمری نوشته اند که در نتیجه با مولایمان امام حسن عسکری علیه السلام هم عصر بوده است.

وی ایرانی و اهل بسطام بوده است که زرتشتی و 70 سال از عمر خود را در این کیش (زرتشت) گذرانده است. [2] چنین شخصی که پس از هفتاد سال به اسلام گرویده است، چه مدت پس از آن را صرف فراگیری زبان عرب و چه مدت را صرف یادگیری معارف اسلامی نموده است؟ حال اینکه همه به این امر معترفند که یادگیری معارف در زمان کهولت و پیری امری بسیار دشوار است؛ چه رسد به اینکه به مقام قطبیت رسیده و سپس ادعای خدا بودن کند.

مولف بزرگوار جناب آقای صدر زاده در کتاب فلسفه و عرفان از نظر اسلام، با انتقاد به شخصیت بایزیدبسطامی می نویسد: «با قدری تأمل و دقت در زندگی بایزید، آیا ادعای اُلوهیت بودن چنین شخصی می تواند بر اساس معارف اسلامی باشد؟ ویا اینکه همان اعتقادات قبلی خود را پس از گرویدن مردم ایران به دین اسلام، مجبور شده است به نام اسلام و معارف اسلامی بازگو کندو مردم را به سوی آن بخواند؟» [3]

بسطامی، مردم آن زمان را بادسائس و حیله هایی از رفتن به دنبال کسب علم و معارف حقه ی اسلام باز می داشت. به نقل عطار نیشابوری در تذکره، بایزید می گفت: «هرکه به حق عارف است، جاهل است و هر که جاهل به حق است، عارف است» [4] بایزید بنابر نقل های تاریخی پس از هفتاد سال گبری، مسلمان شد و بنا بر ادعای صوفیه در این سن «به معراج رفت» [5] و « حجت خدا و خلیفه ی حق و قطب عالم نیز گردید» [6] کُفر این اسطوره ی متصوفه، بر کسانی که تاریخ را مطالعه کرده یا از جملاتش آگاهی یافته اند، روشن است. وی به جایی رسید که سخنان کفر آلود بر زبان خود می آورد و می گفت: «لیس فی جبّتی سوی الله» [7] عطار در کتاب تذکره الاولیاء خود تمام این گفته ها را جمع نموده و نیز این سخنان شرک آلود در کتاب اعلام نیز آمده است. بایزید از اولین کسانی بود که دم از فناء در خدا زد و وحدت وجود را رواج داد. [8]

 

منبع:

1- تذکرةالاولیاء، ص 211

2- تذکرةالاولیاء، ص 165

3- فلسفه و عرفان از نظر اسلام/محمد صدرزاده/ص 320

4- تذکرةالاولیاء، ص 155

5- تذکرةالاولیاء، ص 160

6- تذکرةالاولیاء، ص 129

7- همان ص 137

8- الاعلام ص 132

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.