بافته های کذب و نا معقول شیخ عبدالقادر گیلانی

  • 1392/02/18 - 17:05
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اینها نمودار زندگی شخصی است که مدعی مقامات معنوی است و جالب توجه اینکه با این همه مسایل کذب و مقامات خاصی که برای خود قائلند دم از پیروی از قرآن و پیامبر اسلام هم می زنند.اینها پدیده های نوظهور را به نام دین و مذهب مطرح ساختن یا افزودن چیزی در دین و کاستن چیزهائی از دین از جمله اموری است که در عملکرد صوفیه وجود دارد.

یکی از اقطالب صوفیه که موسس فرقه قادریه نیز هست شیخ عبدالقادر گیلانی می باشد که در بین صوفیه ملقب به قطب الاعظم است، پیروان این مکتب و این فرقه وحدت وجودی هستند و به محبت و خدمت شهرت دارند، تا حدود زیادی اهل تسامح و مسامحه هستند و در این طریقت به حفظ سنت و شعائر تاکید می کنند ودر سراسر بلاد اسلامی منتشر شده اند. در مورد شیخ عبد القادر گفته اند در سنه 470 یا 471 در (نیف) نزدیکی گیلان به دنیا آمد و نام کامل او (عبدالقادر بن ابی صالح جنگی دوست ) است . درباره او افسانه ها نوشته اند مثلا نقل است که در دوران شیرخواری در ماه رمضان شیر نمی خورد و یا در تحصیل نزد حضرت خضر به مدت هفت سال تلمذ کرده است.(1)

در کتاب شریف الغدیر علامه امینی (ره) در مورد شیخ عبدالقادر گیلانی از اقطاب و بزرگان  صوفیه آمده که او گفته است: آنگاه که جدم(ص) در شب مرصاد معراج کرد و به سدره المنتهی رسید، جبرئیل امین عقب آمد و گفت: ای محمد! هرگاه به قدر انگشتان نزدیک شوم آتش می گیریم خدای تعالی، روح مرا در آن مقام پیش او فرستاد تا مگر از سید انام علیه و علی آله السلام استفاده بکنم من به حضور او مشرف شده و نعمت بزرگ وراثت و خلافت را نیکو داشتم، آنجا که حضور رساندم منزلت براق را دیدم تا اینکه جدم رسول الله (ص) بر من سوار شد و جلو من در دست او بود، تا اینکه به مقام قاب قوسین یا کمتر رسید به من گفت: ای فرزندم و ای نور چشمم! این قدم من بر گردن تو قرار گرفته و قدمهای تو بر گردن همه اولیای خدای تعالی قرار می گیرد. آقای عبدالقادر گیلانی با معراج خیالی مقام خود را از مقام امیرالمومنین علی (ع) نیز بالاتر می داند.علامه بزرگوار امینی در نقد این مطلب می فرماید در هیچ کدام از مستندات شیعه و حتی اهل سنت این مطلب ذکر نشده و بافته ذهن خود عبدالقادر گیلانی می باشد.(2)

باز از قول ابوالعباس احمد رفاعی نقل شده است که گفت: یکی از خدمتکاران شیخ عبدالقادر گیلانی در گذشت زنش پیش او آمد و ناله و گریه کرد و از او خواست که شوهرش را زنده کند شیخ به مراقبت روی آورد و در عالم باطن دید که ملک الموت به آسمان صعود می کند و با خود ارواحی را که آن روز قبض کرده همراه دارد، گفت ای ملک الموت بایست و روح خدمتگزار مرا به من بده و نام آن خادم را گفت، ملک الموت اظهار داشت: من ارواح را به فرمان الهی می گیرم و به درگاه عظمت او تقدیم می کنم این چگونه ممکن است روحی را که به امر پروردگار قبض کرده ام به تو بدهم؟ شیخ درخواست دادن روح خادمش را تکرار کرد و او از دادن روح وی خودداری کرد، در حالی که در دستش ظرفی معنوی به شکل زنبیل قرار داشت که ارواح گرفته شده در آن روز در آن ظرف بود با نیروی محبوبیت زنبیل را کشید و از دست او گرفت و ارواح همه متفرق شده به اندامهای خود بازگشتند، در این حال ملک الموت با پروردگارش مناجات کرده و چنین گفت: پروردگارا تو از آنچه بین من و بین محبوب و ولیت عبدالقادر گذشت آگاهی، او به نیروی سلطنت و صولتی که داشت ارواحی را که امروز قبض کرده بودم از من گرفت. خدای جل جلاله به او خطاب کرد: ای ملک الموت به درستی که غوث اعظم محبوب و مطلوب من است چرا روح خدمتکارش را به او پس ندادی؟ ارواح زیادی به سبب این روح، از دست تو رفته است ملک الموت در آن وقت پشیمان شد.(3)
و بالاخره حضرات صوفیه درباره مرگ شیخ عبدالقادر چنین نوشته اند: نقل کرده اند که هنگامی وفات شیخ عبدالقادر نزدیک شد سرور ما عزرائیل از جانب پروردگار جلیل به هنگام غروب آفتاب نامه ای آورد و به پسرش شیخ عبدالوهاب تسلیم کرد و در پشت نامه نوشته بود: این نامه از محب به محبوب برسد. پسرش که این نامه را دید گریه کرد و حسرت نمود و همراه عزرائیل نامه را به حضور شیخ رساندند. هفت روز پیش از این نامه بر شیخ آشکار شده بود که هنگام انتقال او به عالم علوی فرا رسیده است از این جهت، او خوشحال بود و بخشایش دوستداران و هواداران خود را از خدا می خواست و متعهد شد که در روز قیامت همه آنها را شفاعت کند.سپس  خدای تعالی را سجده کرده و ندا رسید که (( یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه)) از عالم ناسوت صدای گریه و زاری بلند شد و عالم ملکوت از مژده دیدار خوشحال گردید.(4)
اینها نمودار زندگی شخصی است که مدعی مقامات معنوی است و جالب توجه اینکه با این همه مسایل کذب و مقامات خاصی که برای خود قائلند دم از پیروی از قرآن و پیامبر اسلام هم می زنند.
اینها پدیده های نوظهور را به نام دین و مذهب مطرح ساختن یا افزودن چیزی در دین و کاستن چیزهائی از دین از جمله اموری است که در عملکرد صوفیه وجود دارد.

منابع

1-تفریح الخاطر ص 15
2- تفریح الخاطر ص 5 - الغدیر علامه امینی ج 11 ص 173 - ترجمه الغدیر ج 21 ص 275
3- تفریح الخاطر فی ترجمه عبد الفادر ص 12 - الغدیر ج 11 ص 173
4- تفریح الخاطر ص 38

تولیدی

دیدگاه‌ها

با سلام خدمت دوستان ،به یقیین این مرد (شیخ عبدالقادر گیلانی) از اولیا الله است و نسب شریفش به آقا جانمان امیر المومنین علیه السلام میرسد،قطعا کراماتی داشته و دارند ،و این که او خود را بالاتر از مولای ما وجد بزرگوارش میدانست تهمتی بیش نیست ،و در حدیث نبوی است منکان لله کان الله له ،هرکه برای خدا باشد خد برای اوست،البته در باره کرامات اولیا و اوصیا (که خدا ما را با ایشان محشور فرماید)بعضی از ما مسلمانان اعم از شیعه و سنی در غلو کردن ید طولایی داریم .

------------------------------- 1=روزه زاهد خوداری از خورن و آشامیدن است، و روزه عارف دوری از آنچه غیر از شناخت خداست . عارف همواره گرسنه است و از دست کسی جز رازق حقیقی خود چیزی نمی ستاند .دردش دوری از حق و درمانش قرب است . روزه زاهد در روز است و روزه عارف شبانه روز . وقتی روزه را می گشاید که به لقای الله نایل گردد .عارف همیشه روزه دار است و امیدوار است که روزی لقای الله او را شفا بخشد . 2=وای بر تو!عیوب خویش را از مردم میپوشانی ،ولی از خالق باک نداری .چگونه میتوانی آنها را بپوشانی، در حالیکه به زودی در انظار خلق پرده ریا ، و تزویرت پاره خواهد شد ،و آنچه را که پنهان کرده بودی آشکار می شود آنچه را که در نامه اعمالت ثبت نموده ای ،فردا از آن با خبر می شوی . 3=از آنچه به تو ارتباتی ندارد دوری نما ،وبه آنچه که به تو مربوط است بپرداز .هوای نفس رااز قیلت بران،تا به جای تیرگی ها ،صفاو روشنایی به آن داخل شود . 4=هوس های باطل را از خود دور کنید ،و به خدای عزه و جل بگروید . و آنچه برایتان سود مند است تکلم کنید ، واز گفتار درباره آنچه که به حالتان زیان بخش است ،خود داری نماید به وقت سخن گفتن ،ابتدا در باره آن فکر کنید ،و با نیت درست آن را به زبان بیاورید و.گفته اند مکان زبان جاهل پیش از قلب است ،و زبان عاقل و عالم در پس قلب قرار دارد . 5=در اجرای اوامر خدا و رسول(ص) بی باک و جسور باشو در قبال منهیات به سان بیماری ناتوان،و به هنگام نزول مقدرات به مانند مرده باش و با این حال نیز با حسن اخلاق رفتار کن . از خدا چیزی را مطلب که اراده او در آن تعلق نگرفته باشد ،و با خواست هایش موافق و سازگار باش. 6=اگر طالب رستگاری هستی ،لازم است که بمصاحبت شیخی عالم به احکم الهی برسی ،تا علمت آموزد و در ادب و تربیت تو سعی نماید ،و تو را به راه خدا هدایت کند .مرید را قاءد و پیشوایی ضروری است ،چون در بیابانی مملو از مار و عقرب و سایر گزندگان و درندگان قرار دارد .باید کسی باشد که اورا از مهالک نجات دهد و به چشمه ای و سایه ی درختی رهنمایی کند، در غیر این صورت در آن بیابان گرفتار آن مارها ذو عقارب و آفات می شود. 7=شما را مرگ سرخ دعوت میکنم ،و آن مخالفت نفس و هوای طبع است ،و مبارزه با شیطان شهوات و حرس دنیا و ترک اتکا ء به دنیا ،در این را ه کوشش کنید و یاس و نا امیدی به دل را راه ندهید . 8=بر تو لازم است که ایمان داشته باشی ،و هرگاه به یکی از صلحا برخوردی در مقابل او متواضع و فروتن باش ،با وی منزعه مکن . 9=اگر کسی را انکار میکنید باید به حکم شرع باشد ،نه از روی حب و بغض شخصی . هر چه شریعت درباره آن ساکت است ،تو نیز ساکت باش و به هرچه ناطق است تو نیز ناطق باش . 10=هرکس خواهان رستگاری است ،باید خاک راه بزرگان و رهنمایان حقیقی باشد ،اما کدام راهنما و کدام شیخ ؟صفت آنان چیست ؟آنان کسانی هستند که حب دنیا و خلق آن را از دل رانده اند ،آنان کسانید که از خاک تیره گرفته تا عرش اعلاء وداع کرده ،وهرگز به سوی آن باز نمی گردند ،خود و خلایق را وداع نموده ،و با تمام وجود به خدای خود پیوسته اند ،زیرا هرکس از خود با خود بود ادعای محبت خق را داشت ،ادعایش بی مورد و در واقع هزیانی بیش نیست . 11=باید خود را کوچک شماری ،و راز درونیت را پنهان داری،تا آنگه به تحدث نعمت مامور گردی. 12=کوشش کنید تا در قرب بر روی دلهایتان بسته نشود .عاقل باشید ،شما بر راهی مطمین و استوار گام بر نمی دارید .مساحبت شیخ عالم و عامل به احکام الهی را برگزینید ،تا راهنمایتان باشد.هرکس رستگاری را مصاحبت نکرد ،رستگار نمی شود. 13=اگر به خاطر خلق علم اموخته اید ،بدانید که بنده خلقید ،و به جهت رضای ایشان عمل می نماید ،ولی اگر برای رضای حق آموخته اید اعمالتان در جهت رضای خداست . 14=بنی آدم را ضرورت است که در دنیا چنان مجاهدت نماید که تمامی صفات حیوانی را از دست بدهد ،و به اخلاق انسانی متخلق گردد . 15=هوشیار باش که دینت را فدای دنیا نکنی ،ابرویت را محفوظ دار، کار کن کسب نما تا پریشان نباشی ،با وجود خدا خود را از خلق بی نیاز بدار. 16=در اثر صنع الهی دقت کن تا به صانع برسی :مومن عارف دارای دو نوع دید است،یکی ظاهر و دیگری باطن با دیدگان ظاهر آنچه را که خداوند در روی زمین آفریده است می بیند و با چشم باطن به شگفتیهای عالم علوی می نگرد تا تمام حجابهای ظلمت از دیده باطن او کنار روند و به مقام قرب الهی نایل گردد . 17=اسرار خود را همواره پوشیده بدارتابه حد کمال برسی و قلبت به خدا نزدیک شود.وقتی بدین مرتبه رسیدی به چیزی مبالات مکن چه تو به مقصود خود رسیده ای. 18=هرگاه با کسی که از نظر علم و تقوا از تو برتر است ،مصاحبت نمودی مطمءن باش :صاحب فیض و برکت خواهی شد .وهرگاه با کسسی که از لحاظ سن از تو بزرگتر است و علم و تقوا ندارد ،همنشسین شدی ،بدانجز بدبختی و پشیمانی چیزی عایدت نمی شود. 19=دلهایتان را در پای او بیفکنید.بدون دست و پا ،زبان و چشم یعنی در حالت تسلیم محض و بدونه چون و چرا ،و با موفقیت و رضایت کامل ،بگویید :مقدرات خداوند درست است،و خواست خدا بجاست.هرگاه بدین مقام نایل شدید دلهایتان به قرب حق انس میگیرد. 20=جاهل به ظواهر دنیا شائ است و عالم ،دنیا را اندوه میداند.جاهل مقدرات را می بیند و با آن جدال می کند.اما عالم با آن موافق و بدان راضی است.

اولا منابعی که شما گفته اید منابع نادرستی میباشد ونوشته غلط واینکه تنها اینو میگم هرگفته نادرستی درمورد حضرت عبدالقادر گیلانی میگویید ازمقام ان بزرگوارکم نمیکند وکسی که خدا برایش جار بزند وحامیش باشد اگرتمام دنیا برعلیه ان بپاخیرند باکی ندارد اگر عاقلی یک حرف بس است ـ والسلام راه درست را انتخاب کن

اینجا شده محل تبلیغ هواداران جناب عبدالقادر گیلانی! من که صرف کسب اطلاعات شدم و طرفدار گروه خاصی نیستم ولی واقعا برای مسئولین سایت متاسفم که این قدر ضعیف وارد معرکه شدند. کاش با دلیل و سند و مدرک افراد صحبت می کردند نه با تحسین و تمجید و لعن و نفرین!!!

صفحه‌ها