تاثیر نفس سه استاد نا باب
سفيان ثوري (97 – 161هـ) یكي از چهره هاي برجسته تصوف، و معاصر و معاشر ابوهاشم کوفي بود. او همان كسي است كه امام صادق (ع) او را از كساني شمرد كه مردم را از گرايش بر دين خدا جلوگيري مي كردند و مانع از آن مي شدند كه مردم به اهل بيت (ع) پيوندند[1]. او همان كسي است كه مشهور است به لباس امام صادق (ع) ايراد گرفت[2].
امام صادق (ع) فرمود: «خوب گوش كن كه براي دنيا و آخرت تو مفيد است، اگر راستي اشتباه كرده اي و حقيقت نظر دين اسلام را دربارة اين موضوع نمي داني، سخن من براي تو بسيار سودمند خواهد بود و اما اگر منظورت اين است كه در اسلام بدعتي ايجاد كني و حقايق را منحرف و وارونه سازي پس اين مطلب ديگري است و اين سخنان در آن صورت به تو سودي نخواهد داشت».
مصاحبه سفيان ثوري و هم مسلكان او با امام صادق (ع) طولاني است امام در پايان، آنان را مخاطب ساخت و فرمود: «فتادبوا ايها النفر بآداب الله عزوجل للمومنين و اقتصروا علي امر الله و نهيه و دعوا منكم ما اشتبه عليكم مما لا علم لكم به و ردوا العلم الي اهله...».یعنی «از اين راه ناصواب دست برداريد و خود را به آداب واقعي اسلام، تربيت كنيد، از آنچه خدا امر و نهي كرده، تجاوز نكنيد . از پيش خود دستور نتراشيد، در مسائلي كه نمي دانيد، مداخله نكنيد و علم آن مسائل را از اهلش بخواهيد، در صدد باشید كه ناسخ را از منسوخ و محكم را از متشابه و حلال را از حرام باز شناسيد اين براي شما بهتر و آسانتر و از ناداني دورتر است، جهالت را رها كنيد كه طرفداري جهالت زياد است به خلاف دانش كه طرفداران كمي دارد خداوند فرمود: «و فوق كل ذي علم عليم[3]»[4].
سفيان ثوري بعضاٌ خود را به تشع زده[5]، و از امام صادق (ع) احاديث خود ساخته اي را روايت مي كند او در فقه پيرو مذهب ديگري بود و هميشه با ائمه اهل بيت (ع) و مذهب آنان مخالف بود[6] از كلام امام استفاده مي شود كه صوفيه در صدر اسلام راه خلاف مي پيمودند و از خود دستوراتي مي تراشيدند و در مسائلي كه نمي دانستند مداخله مي كردند و علم را از غير اهلش مي گرفتند كه امام صادق (ع) با چنين تعبيراتي پند و اندرزشان دادند.
عطار در تذكره الاولياء نوشته است كه سفيان ثوري سه استاد داشت: يكي يهود و ديگري نصراني و ديگري مجوسي.[7]
منابع:
[1] - اصول كافي، ج1، ص 3
[2] - كافي، ج5، ص 65.
[3] - سورة يوسف: 76.
[4] - فروع كافي، ج5، ص 71 – 65
[5] - تاريخ طبري، ص 657
[6] - رجال كشي، ص 397 – 392
[7] - تذكره الاولياء، ص 175.
افزودن نظر جدید