آیا خلافت امری الهی است؟
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ عقیده شیعه این است که امامت و خلافت از طرف خداست و کسی نمیتواند جز خدا امام و جانشین را تعیین کند.
از جمله ادله اهل سنت برای مشروعیت خلافت خلفا و این که انتخاب خلیفه به دست مردم است، استناد ایشان به آیات و روایات زیر می باشد
1-در نهج البلاغه آمده است که: إِنَّهُ بَايَعَنِي الْقَوْمُ الَّذِينَ بَايَعُوا أَبَا بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ عَلَى مَا بَايَعُوهُمْ عَلَيْهِ فَلَمْ يَكُنْ لِلشَّاهِدِ أَنْ يَخْتَارَ وَ لَا لِلْغَائِبِ أَنْ يَرُدَّ وَ إِنَّمَا الشُّورَى لِلْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ وَ سَمَّوْهُ إِمَاماً كَانَ ذَلِكَ لِلَّهِ رِضًا فَإِنْ خَرَجَ عَنْ أَمْرِهِمْ خَارِجٌ بِطَعْنٍ أَوْ بِدْعَةٍ رَدُّوهُ إِلَى مَا خَرَجَ مِنْهُ فَإِنْ أَبَى قَاتَلُوهُ عَلَى اتِّبَاعِهِ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَلَّاهُ اللَّهُ مَا تَوَلَّى(1)
همانا کسانی با من ، بیعت کرده اند که با همان شرایط با ابوبکر ، عمر و عثمان، بیعت نمودند، پس آن که در بیعت حضور داشت ، نمیتواند خلیفهای دیگر برگزیند و آن که غایب است نمیتواند بیعت مردم را نپذیرد، همانا شورای مسلمانان، از آن مهاجرین و انصار است ، پس اگر بر امامت کسی گرد آمدند و او را امام خود خواندند، خشنودی خدا هم در آن است. حال اگر کسی کار آنان را نکوهش کند یا بدعتی پدید آورد، او را به جایگاه بیعت قانونی باز میگردانند، اگر سر باز زد با او پیکار میکنند؛ زیرا که به راه مسلمانان در نیامده ، خدا هم او را در گمراهیش وا میگذارد.
اهل سنت از این عبارت چنین نتیجه میگیرند که: امام علی خود اقرار می کند که خلیفه کسی است که مردم او را تعیین میکنند.
2- به آیه شوری استدلال می کنند که: وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُم(شوری آیه 38) و كارهايشان به صورت مشورت در ميان آنهاست.
میگویند: با توجه به این آیه،مسلمانان باید با مشورت و شوری کسی را به خلافت برگزینند؛و به همین علت خلفا با مشورت مردم به خلافت انتخاب شدند.
نقد ادله فوق :
هیچ یک از این استدلالها به معنای این نیست که مردم میتوانند خلیفه تعیین کنند، و اما در جواب استدلال اول باید گفت عبارتی که از نهج البلاغه ذکر شده، در حقیقت نامه امام علی در جواب معاویه است که خلافت حضرت را قبول نداشت؛امام در این خطبه به معاویه میفرماید: "همانا کسانی با من، بیعت کرده اند که با همان شرایط با ابوبکر، عمر و عثمان، بیعت نمودند"یعنی معاویه همانطوری که از نظر تو معيار مشروعيت خلافت خلفا، اجتماع مهاجرين و انصار بود ، همان معيار در خلافت من نيز وجود دارد .
در آغاز نامه حضرت عليه السلام آمده: فإنّ بيعتي بالمدينة لزمتك و أنت بالشام؛ همانگونه كه بيعت با ابوبكر و عمر در مدينه بود و تو در شام به آن ملتزم گرديدى ، بايد به بيعت من نيز تسليم شوى .
اما در مورد استدلال دوم:
این استدلال صحیح نیست که در انتخاب خلیفه باید مشورت کنیم و با مشورت خلیفه را تعیین کنیم، مشورت مخصوص جایی است که حکم امرى در قرآن و سنت نباشد، اما حالا چه کسی می گوید که حکم امامت در قرآن و سنت نيامده است؟ بنابر عقیده شیعه آيات و روايات زيادى وجود دارد که امر خلافت و حکومت باید از طرف خدا باشد و پیامبر، جانشينان خود را مشخص کرده است.
يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَليفَةً فِي الْأَرْضِ (ص آیه 26) اى داوود! ما تو را خليفه خود در زمين قرار داديم. این خطاب بیانگر این مطلب است كه حكومت در زمين بايد از طرف خدا نشات گيرد و هر حكومتى که از غير از این طریق باشد حكومتى است ظالمانه و غاصبانه.
يا اينکه حضرت موسي (عليه السلام) از خداوند تقاضا مي کند: وَ اجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي*هَارُونَ أَخِي(طه آیه 30-31) --و وزيرى از خاندانم براى من قرار ده.برادرم هارون را!
در آیه می فرماید: « وَ اجْعَلْ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي * هارُونَ أَخِي» حضرت موسى از خداوند درخواست مى کند تا برادرش هارون را وصى او قرار دهد و خداند نيز خواسته او را اجابت مى کند، اين جمله موسی یعنی این که وصايت و وزارت انبياء، امرى است الهى که با نصب خداوند امکان پذیر است
پس طبق آیات بالا کلیات امامت و خلافت در قرآن و اینکه خلافت و امامت به دست خداست، بیان شده،اما جزئیات امامت و مصداق خلیفه و امام در روایات بیان شده است،درست مثل مساله نماز که کلیات نماز که"اقامه نماز"باشد در قرآن بیان شده اما درباره کیفیت و جزئیات نمازباید به روایات مراجعه نمود. حتی در کتب اهل سنت هم بیان شده است که خلیفه باید از طرف خدا انتخاب شود به عنوان نمونه فقط به چند حدیث از کتب اهل سنت اشاره می کنم
إبن حبان از علماي بزرگ اهل سنت است، در كتاب الثقات ميگويد: وقتي رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در اطراف مكه مشغول تبليغ دين اسلام بود، قبيله بني عامره آمدند و عرض كردند كه يا رسول الله! ما حاضريم به تو ايمان بياوريم، به شرطي كه خلافت و جانشيني بعد از تو به عهده ما باشد؟ رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: أيكون لنا الامر من بعدك؟ فقال رسول الله صلي الله عليه و سلم الامر إلي الله، يضعه حيث يشاء. مسئله تعيين خليفه و امام به دست خداست و هر كس را كه بخواهد امام و خليفه قرار ميدهد.(2)
همچنين پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نامه هايي نوشت براي افراد ديگر، مثل عامر بن طفيل و بيحره و هوزه بن علي حنفي، كه الطبقات الكبري ابن سعد دارد كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به هوزه بن علي حنفي نامه نوشت و دعوتش كرد به اسلام و او گفت: من موقعيت مناسبي دارم و اگر بيايم از تو تبليغ كنم، خيلي از مردم حرف مرا ميپذيرند، من حاضرم با تو همكاري كنم، به شرط آنكه خلافت بعد از تو به عهده من باشد. رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: تعيين خلافت به دست من نيست و به دست خداوند است.(3)
پی نوشت ها:
[1 ] نهج البلاغه نامه 6
[2 ] الثقات لإبن حبان، ج1، ص89 ـ سيرة النبوية للزيني الدحلان، ج1، ص147
[3 ] الثقات لإبن حبان، ج1، ص89 ـ سيرة النبوية للزيني الدحلان، ج1، ص147 ـ حياة محمد لمحمد هيكل، ص152
دیدگاهها
ام
1395/08/09 - 07:22
لینک ثابت
جدی میگید؟؟؟؟
مجید
1395/08/09 - 07:51
لینک ثابت
باسلام- رسالت ونیز جانشینی
ناشناس
1395/08/23 - 21:23
لینک ثابت
عالی بود
افزودن نظر جدید