مغالطه ی استدلال دوری در کار خداسازی!
مقدمه: هر استدلال، بسان یک ساختمان است که باید مصالح سالم (مقدمات درست) و نیز قالب درستی از حیث شکل و فرم داشته باشد. در کتابهای منطق سنتی بعد از بیان انواع استدلال از نظر شکل و صورت، مبحثی در باب انواع استدلال از نظر نوع قضایا و مقدماتِ مورد استفاده در آنها، مطرح میشود. در این مبحث که به «صناعات خمس» یعنی فنون یا مهارتهای پنجگانه مشهور است، پنج موضوع مطرح میشود که یکی از آنها مغالطه است. در تعریف مغالطه آمده که: «قیاس به ظاهر معتبری است که به منظور حق نشان دادن یک مدعای باطل یا باطل نشان دادن عقیده ای حق تشکیل می شود.» [1]. مغالطه اقسامی دارد. یک قسم آن «استدلال دوری» است که: «این مغالطه را می توان شکل خاصی از مغالطه مصادره به مطلوب دانست و زمانی رخ می دهد که برای اثبات نتیجه از مقدمه ای استفاده شود که صحت آن مقدمه وابسته به صحت نتیجه است.» [2].
استوارت اولیوت در بخشی از اثرش به نام «راز تثلیث» به گمانم دچار این نوع مغالطه شده است. نویسنده کتاب که در پی تبیین آموزه تثلیث مسیحی است، فصل سوم کتاب را به «الوهیت پدر» اختصاص داده، مباحثی را مطرح میکند. این فصل با کاربرد واژه «پدر» و تنوع آن در کتاب مقدس آغاز میشود. نویسنده در این فصل در پی آن است که اثبات کند واژه «پدر» همه جا و همیشه قسیم (در عرض پسر – عیسی مسیح – و روحالقدس) نیست. او برای این کار به سراغ کاربردهای این واژه در عهد عتیق و نیز جدید رفته و با ذکر شواهدی – از نگاه خودش – نشان میدهد که لزوما واژه «پدر» همیشه یک شخص از سه شخص متصور در مدل تثلیث نیست؛ بلکه به معنای «پدر همگان» [3]، گاه به معنای «پدر اسرائیل» [4] و نیز «پدر ایمان داران» [5] و یا «پدر خداوند عیسی مسیح» [6] هم میباشد.
اولیوت در این راستا درمبحث «پدر خداوند عیسی مسیح» چنین مینویسد: «در انجیل یوحنا بیش از هر جای دیگری به روشنی مشاهده می کنیم که گرچه پدر، خداست و خداوند عیسی مسیح نیز خداست، اما با این وجود در الوهیت از هم متمایز هستند، یکی پدر است و دیگری پسر.تقریبا در ابتدای همین انجیل می خوانیم "و کلمه جسم گردید و میان ما ساکن شد، پس از فیض و راستی و جلال او را دیدیم، جلالی شایسته پسر یگانه پدر"(یوحنا14:1). این آیه به ما می گوید که کلمه، یعنی خداوند عیسی مسیح کاملا متمایز از خدای پسر است. یکی جسم گردید و دیگری خیر، در عین حال جلال مسیح همان جلال پدر است، بنابراین بدیهی است که این دو به یکسان خدا هستند. مسیح تجلی کامل پدر و منظور یوحنا از این که مسیح را با عنوان "کلمه" توصیف می کند همین است» [7].
نویسنده «راز تثلیث» در این فراز که در پی تبیین الوهیت عیسی مسیح است، بداهت و روشنی خدا بودن عیسی مسیح را به دلیل این همانی جلال مسیح و پدر، بیان میکند. سوالی که در اینجا منطقا مطرح است این که این همانی جلال عیسی مسیح باخدای پدر و در نتیجه یکسانی هر دو – پدر و مسیح- در خدایی به چه دلیل؟ آقای الیوت از کجا و چگونه کشف کردهاند که مسیح دارای جلالی همانند خداست. او آن گونه که ظاهر است گویا از سویی در دام مغالطه مصادره به مطلوب افتاده است؛ چرا که نتیجه استدلال (اثبات این همانی جلال مسیح با پدر) را که باید اثبات شود، اثباتشده گرفته و از سویی دچار استدلال دوری شده است؛ به دلیل این که برای اثبات نتیجه (خدایی عیسی) از مقدمهای (این همانی جلال عیسی با پدر) بهره جسته که صحت آن وابسته به صحت نتیجه است.
نتیجه آن که تلاش آقای اولیوت در کار خداسازی عیسی بر پایه ی استناد به انجیل یوحنا و برساختن این همانی در جلالت خدا و عیسی، نوعی مغالطه است تا استدلالی منطقی و پذیرفتنی.
[1] خندان، سید علیاصغر، منطق کاربردی، تهران؛ قم: انتشارات سمت و موسسه فرهنگی طه، 1379، ص 170.
[2] همان، ص 265.
[3] اولیوت، استوارت، راز تثلیث (نسخه پی دی اف)، انتشارات نور جهان، ص 25.
[4] همان، ص 27.
[5] همان.
[6] همان، ص 28.
[7] همان، ص 29.
دیدگاهها
ناشناس
1401/03/06 - 14:22
لینک ثابت
خیلی عالیه خیلی خوبه
افزودن نظر جدید