نقدی بر کتاب راز تثلیث
مقدمه: تثلیث و باور به آن یکی از ارکان اندیشه و ایمان مسیحی است. در باب تفهیم و درک این آموزه، مسیحیت پولسی تلاش فراوانی به خرج داده است؛ اما در ظاهر کمتر توفیق داشته است. یک نمونه از این دست تلاشها در کار استوارت الیوت (در کتابی به نام راز تثلیث) هویداست. نویسنده در این اثر در تلاش است تا با بیانی روان – به زعم خودش- این آموزه را تبیین و دستیافتنی سازد، تلاشی که شاید کمتر اثر بخشیده است.
الیوت در این کتاب در آغاز با مستنداتی از کتاب مقدس و رویکردی فلسفی در پی معرفی خدای کتاب مقدس به عنوان خدای یگانهٔ دارای صفات جلال و جمال در بینهایت خود است. او سپس و در ادامه میکوشد تا بعد از معرفی چنین خدای بیعیب و نقصی، تثلیث را در او ثابت نماید! وی در عین پذیرش یگانگی در ذات الهی «هیچ حقیقتی واضح تر و صریح تر از این در کتاب مقدس تعلیم داده نشده است: تنها یک خدای واقعی، زنده و حقیقی وجود دارد.» [1]؛ اما تکثر (و در نهایت تثلیث) را در او واقعی میبیند! او در ابتداء تلاش می کند تا با ارائه مستنداتی از عهد عتیق به این هدف نزدیک شود. وی در جایی چنین میسراید:
«اگر الوهیت بیش از یک شخص نباشد، پس چگونه خدا میتواند خدا را بفرستد؟ درعینحال نباید آیاتی را که در کتاب اشعیا آمده و بدان اشاره کردیم، فراموش کنیم. در همین کتاب به تأکید بسیار میگوید که جز خدای واحد، خدائی نیست، همان خدائی که معبود اسرائیل است. آری، تنها یک خدا هست، اما الوهیت بیش از یک شخص میباشد. به همین دلیل است که عهد عتیق از تدهین خدا توسط خدا سخن میگوید. (مزمور ۶:۴۵-7)، خداوند خدا و روح او کسی را میفرستند که خودش خدا است (اشعیا ۱۶:۴۸-17)؛ و یهوهّ پادشاه موعودی را برمیافرازد که یهوّه خواهد بود (ارم یا ۵:۲۳- 6). در کتاب مقدس بارها و بارها با این حقیقت اسرارآمیز روبرو میشویم که یهوّه خدای یگانه بیش از «یک» است.» [2].
او که خود نیز به خوبی در یافته است که آموزه تثلیث به این زودی و راحتیها گره از کارش بازنخواهد شد با زیرکی میگوید: «به هیچ وجه منظورما این نیست که آموزه تثلیث کاملا در عهد عتیق مکشوف شده است...» [3]؛ اما باز در تلاش برای تبیین آن سخنانی میگوید که بیشتر به پارادوکس (نا همساز) میماند تا کلامی استوار. «خدایی که در ایام عهد عتیق خود را به تدریج آشکار مینمود سرانجام پسرش را به جهان فرستاد و سپس از طریق روحالقدس، دلهای ایمان داران را به عنوان مسکن خود برگزید. آموزه تثلیث به عنوان مجموعهای از عبارات و قضایای عقلی و فلسفی آشکار نشد، بلکه کار نجاتبخش خدا بود که سرانجام این آموزه را مکشوف نمود... با تمام این اوصاف هنوز هم خارج از قوه ادراک و فهم ماست که خدا چگونه میتواند «یک در سه» و «سه در یک» باشد. با این وجود می دانیم که چنین است.» [4].
سو الاتی که در اینجا منطقا بایستی از آقای الیوت پرسید این است که اگر به باور شما و به راستی با کار «نجاتبخش خدا» این آموزه مکشوف! است، چرا:
او لا: این همه تلاش میکنید و هزینههای هنگفت صرف میکنید تا این آموزه را تبیین و تفهیم نمایید؟ (به انبوه شبکهها و پایگاهها و وب نوشتهها و نیز نرمافزارها و کتب که در راستای فهم و معقول سازی این آموزه تولیدشدهاند، بنگرید.)
ثانیا: پس چرا این همه انسان هنوز پس از دو هزار سال این مکشوف! را در نیافتهاند و مرتب پرسش میکنند؟ (به عنوان نمونه برخی نویسندگان غرب، مثل داوکینز این آموزه را با اجی مجی شارلاتانها توصیف کردهاند.)!
ثالثا: این جمله آخری که از متن کتاب خودتان نقل شد: «این اوصاف هنوز هم خارج از قوه ادراک و فهم ماست که خدا چگونه میتواند «یک در سه» و «سه در یک» باشد.»، دیگر چه معنیای میدهد؟ مگر خدا این آموزه – تثلیث – را برای شما – دست کم – کشف نساخته پس دیگر خارج از قوه فهم و ادراک یعنی چه؟!
راستی آقای الیوت دیگر چرا «راز تثلیث»؟
نتیجه آن که آقای الیوت نویسنده کتاب راز تثلیث هم که مدعی برملا شدن این راز به دست خدای مهربان است تا این جای کار، باتوجه به شواهد موجود توفیقی نداشته است و شاید - به نوعی- به تناقض دچار شده است.
[1] الیوت، استوارت، راز تثلیث (نسخه پی دی اف)، ص 16.
[2] همان، ص 23.
[3] همان، ص 23.
[4] همان، ص 24.
افزودن نظر جدید