مناظره به شرط عزاداری !؟

  • 1392/09/19 - 00:31
دو،سه روز بعد که به خاطر تعطیلی تاسوعا و عاشورا همدیگه رو ندیده بودیم،وقتی ملاقاتش کردم گفت: فلانی من اگه روضه بیام رفقای دیگم برام حرف در میارن اما بین خودمون بمونه گریه بر امام حسین علیه السلام هم ...

دوست صمیمی ام بود

توی محرم که لباس مشکی رو توی تنم دید یه نگاه عاقل اندر سفیهی بهم کرد و گفت :تو هم کار شرک میکنی

منظورش رو نفهمیدم (این رفیقم شیعه نبود)

گفتم چی داری میگی؟

گفت: چرا خلاف سنت قدم بر می داری؟

چرا خلاف سنت پیامبر عمل می کنید؟

بالاخره تا توان داشت بحث گریه بر امام حسین علیه السلام رو به هر شکلی که می تونست کوبید و انتظار داشت دیگه این کار رو نکنم

حدود یک ساعت بحثمون به درازا کشیده بود.

یه نگاهی بهش کردم و گفتم بیا بشین اینجا ،لپ تابمو از کیفم در آوردم و با وایرلس دانشگاه ، وصل به اینترنت شدم ، گفتم بزار ببینم حرف حسابت چیه ؟

بهش گفتم اگر پیامبر بر امام حسین گریه کرده باشه تو هم از این به بعد با من به مجلس روضه امام حسین میایی؟

یه خنده ای کرد و گفت شک نکن که میام!

به شرطی که از منابع ما (اهل سنت) باشد. اما عمرا  پیامبر چنین کاری کرده باشه! و تو بتونی چنین حدیثی از کتب ما (اهل سنت) برای من بیاری.

براش  روایت دختر ام فضل رو آوردم که جریان گریه کردن پیامبر بر خبر شهادت امام حسین علیه السلام را نقل می کند.[1]

یه روایت هم از ام سلمه براش نقل کردم که او هم  ماجرای گریه پیامبر بر خبر شهادت امام حسین علیه السلام را نقل می کرد­­­­­­[2]

وقتی این دو روایت رو براش گفتم ،با یه حالت تعجبی گفت اینها از کتب اهل سنته ،گفتم آره اسنادش رو هم براش گفتم

بدون اینکه کوچکترین علمی از بحث رجال داشته باشه بلافاصله گفت این روایات ضعیفه و قابل قبول نیست

یه خنده جانانه بهش کردم و گفتم اتفاقا علمای خودتان روایت اولی را تصریح بر صحتش دارند.[3]

بهش گفتم تازه اینها نمونه است ،الی ماشا الله برای گریه بر امام حسین علیه السلام  استدلال و برهان وجود داره ... [4]

دیگه جای بهونه ای براش نمونده بود گفتم الوعده وفا ،باید با من به روضه بیایی ،دیدی که گریه بر امام حسین علیه السلام  عین سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است.

اما هر کاری کردم نیومد.

دو،سه روز بعد که به خاطر تعطیلی تاسوعا و عاشورا  همدیگه رو ندیده بودیم،وقتی ملاقاتش کردم گفت: فلانی من اگه روضه بیام رفقای دیگم برام حرف در میارن اما بین خودمون بمونه گریه بر امام حسین  علیه السلام  هم لذتی داره . گفتم چی میگی:با این که حیاء می کرد  یه بغض کوچیکی توی گلوش بسته شد و گفت:

تازه فهمیدم محبت امام حسین و اهل البیت علیهم السلام  یعنی چی ؟

تازه فهمیدم شما شیعه ها چرا اینطوری بر ایشان گریه می کنید و خرج می دید؟

گفتم یه چیزیت شده ها!؟

گفت چیزی که سنت حضرت رسول  باشه من ازش ابایی ندارم شب همون روز که برام ثابت کردی گریه عین سنت رسول الله است شب رفتم خونه و از اینترنت روضه دانلود کردم و یواشکی گوش دادم .نمیدونم چه اتفاقی افتاده اما از وقتی چند قطره اشک برای امام حسین رضی الله عنه  ریختم  تازه یکم فهمیدم این محبت اهل بیتی که شما شیعه ها ازش دم میزنید یعنی چی ؟

با همون بغضی که داشت شدیدتر می شد یه چیزی گفت و زود رفت که من اشکش رو نبینم ،گفت:

نمی دونم چرا بعضی از علماء با وجود این روایات از کتب خودمون جلسه روضه برپا نمی کنند ،ما رو از نعمت عظیمی محروم کرده اند.

راهشو کشید و رفت ،من که حسابی شوکه شده بودم مثل آدم هایی که به یه جا خیره می شن گیج و مبهوت داشتم رفتنش رو تماشا می کردم . با خودم گفتم به خدا راسته که

ان الحسين مصباح الهدى و سفينه النجاة

 

 

 

 

منابع:

[1] حاکم نيشابوري از علماي اهل سنت در کتاب المستدرک علي الصحيحين مي نويسد : ( أخبرنا ) أبو عبد الله محمد بن علي الجوهري ببغداد ثنا أبو الأحوص محمد بن الهيثم القاضي ثنا محمد بن مصعب ثنا الأوزاعي عن أبي عمار شداد بن عبد الله عَنْ أُمِّ الْفَضْلِ بِنْتِ الْحَارِثِ أَنَّهَا دَخَلَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ رَأَيْتُ اللَّيْلَةَ حُلْماً مُنْكَراً قَالَ وَ مَا هُوَ قَالَتْ إِنَّهُ شَدِيدٌ قَالَ مَا هُوَ قَالَتْ رَأَيْتُ كَأَنَّ قِطْعَةً مِنْ جَسَدِكَ قُطِعَتْ وَ وُضِعَتْ فِي حَجْرِي فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلي الله عليه وآله وسلم) خَيْراً رَأَيْتِ تَلِدُ فَاطِمَةُ غُلَاماً فَيَكُونُ فِي حَجْرِكِ فَوَلَدَتْ فَاطِمَةُ الْحُسَيْنَ (عليه السلام) فَقَالَتْ وَ كَانَ فِي حَجْرِي كَمَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلي الله عليه وآله وسلم) فَدَخَلْتُ بِهِ يَوْماً عَلَى النَّبِيِّ ص فَوَضَعْتُهُ فِي حَجْرِهِ ثُمَّ حَانَتْ مِنِّي الْتِفَاتَةٌ فَإِذَا عَيْنَا رَسُولِ اللَّهِ (صلي الله عليه وآله وسلم) تُهْرَاقَانِ بِالدُّمُوعِ فَقُلْتُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا لَكَ قَالَ أَتَانِي جَبْرَئِيلُ (عليه السلام) فَأَخْبَرَنِي أَنَّ أُمَّتِي سَتَقْتُلُ ابْنِي هَذَا وَ أَتَانِي بِتُرْبَةٍ مِنْ تُرْبَتِهِ حَمْرَاء .المستدرك ، الحاكم النيسابوري ، ج 3 ، ص 176 – 177 و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 14 ، ص 196 – 197 و البداية والنهاية ، ابن كثير ، ج 6 ، ص 258 و .

ام الفضل دختر حارث روزى حضور رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) شرفياب شده عرضه داشت ديشب خواب وحشتناكى ديدم . آن حضرت فرمود : خواب خود را بگو . عرضه كرد خواب عجيبى است كه از اظهار آن خوددارى مى ‏كنم . فرمود : در عين حال باز هم خوابت را نقل كن . عرض كرد : در خواب ديدم مانند آن كه قطعه از بدن شما جدا شد و در دامن من افتاد . رسول خدا فرمود : خواب بسيار خوبى ديدى . به زودى فاطمه (عليها السلام) فرزندى خواهد آورد و آن فرزند در دامن تو خواهد بود و چون حسين (عليه السلام) متولد شد آن حضرت در دامن من قرار گرفت . روزى همچنان كه حسين (عليه السلامم) در دامن من بود به ر رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) وارد شدم . حضرت نگاهى به حسين نمود و ديدگانش اشك آلود شد . عرضه داشتم پدر و مادرم فداى شما باد چرا گريستيد ؟ فرمود : هم اكنون جبرئيل بر من نازل شد و خبر داد امت من به زودى همين فرزند مرا شهيد مى‏كنند و خاكى از خاك سرخ رنگ او براى من آورد. حاکم نيشابوري بعد از نقل حديث مي گويد : هذا حديث صحيح على شرط الشيخين ولم يخرجاه
[2] طبراني در معجم کبير و هيثمي در مجمع الزوائد و متقي هندي در کنز العمال مي نويسند : و عن أم سلمة قالت كان رسول الله صلى الله عليه وسلم جالسا ذات يوم في بيتي قال لا يدخل على أحد فانتظرت فدخل الحسين فسمعت نشيج رسول الله صلى الله عليه وسلم يبكى فأطلت فإذا حسين في حجره والنبي صلى الله عليه وسلم يمسح جبينه وهو يبكي فقلت و الله ما علمت حين دخل فقال إن جبريل عليه السلام كان معنا في البيت قال أفتحبه قلت أما في الدنيا فنعم قال إن أمتك ستقتل هذا بأرض يقال لها كربلاء فتناول جبريل من تربتها فأراها النبي صلى الله عليه وسلم فلما أحيط بحسين حين قتل قال ما اسم هذه الأرض قالوا كربلاء فقال صدق الله ورسوله كرب وبلاء ، وفى رواية صدق رسول الله صلى الله عليه وسلم أرض كرب وبلاء . المعجم الكبير ، الطبراني ، ج 23 ، ص 289 – 290 و مجمع الزوائد ، الهيثمي ، ج 9 ، ص 188 – 189 و كنز العمال ، المتقي الهندي ، ج 13 ، ص 656 – 657 و ... .

از ام سلمه نقل شده است كه گفت : در يكى از روزها كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در منزل من نشسته بود ، به من فرمود : مواظب باش احدى بر من وارد نشود . من همچنان مراقب بودم كه ناگهان حسين عليه السلام وارد شد و صداى گريه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بگوشم رسيد . ديدم حسين عليه السلام در دامان پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله ـ يا در كنار آن حضرت ـ قرار گرفته بود و حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله گريه‏كنان دست بر سر او مى ‏كشيد . پوزش خواستم و گفتم : به خدا سوگند ! من متوجه ورود او به اتاق نشدم . رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود : (از اين كه گفتم مواظب باش تا كسى بر من وارد نشود به اين دليل بود كه) جبرئيل در اين جا حضور داشت و همين كه حسين عليه السلام را مشاهده كرد پرسيد : آيا او را دوست مى‏ دارى ؟ در پاسخ گفتم : آرى ! . جبرئيل گفت : امّتت او را در سرزمينى به نام‏ كربلا شهيد مى‏ كنند . ام سلمه مى ‏گويد : آنگاه از خاك كربلا مشتى برداشت و به حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله نشان داد . هنگامى كه لشكر دشمن ، حسين عليه السلام را محاصره كردند و خواستند او را به شهادت برسانند ، پرسيد : اين زمين چه نام دارد ؟ گفتند :كربلا . حسين عليه السلام فرمود : رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله راست فرمود كه اين زمين ، «كرب» و «بلا» است .
[3] حاکم نيشابوري بعد از نقل حديث مي گويد :هذا حديث صحيح على شرط الشيخين و لم يخرجاه . اين روايت بر مبناي صحيح مسلم و صحيح بخاري، صحيح است.
[4] ادله زیادی برای گریه بر امام حسین علیه السلام وجود دارد که در این خلاصه نمی گنجد برای نمونه به یک روایت دیگر استناد می کنیم. خوارزمي در مقتل الحسين و طبري در ذخائر العقبي آورده‌اند بر اين‌كه: وقتي حسين بi دنيا آمد، رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) وقتي بر قنداقه حسين آمد، نگاهي كرد و قطرات اشكش جاري شد؛ خواهر أسماء بنت عميس عرض كرد: يا رسول الله چرا گريه مي‌كني؟ رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) فرمود: اين فرزندم را تقتله الفئة الباغية من أمتي، گروه ستمكار و ياغي از أمتم خواهند كشت او را، و لا أنالهم الله شفاعتي. خداوند شفاعت من را به اينها قسمت نكند.
مقتل الحسين للخوارزمي، ج1، ص88 ـ ذخائر العقبي للطبري، ص119

دیدگاه‌ها

عزیزم! پیش از سخن، عذرخواهی میکنم از مصادیق ِ تعابیرم ((البته با کمال عرض ِ احترام)) ؛ لـذا تلاش ِ عزیزان امامی-اثنی عشری را برای اثبات مواضع و عقایدشان ،دوست میدارم، شبیه ِست به دست و پا زدن زنبور عسل بر روی ظرف شیره انگور غلیظ ! یکی دو بار مینشیند و برمیخیزد، و با غرور سعی در تکرارش دارد و یکباره میبیند که ای داد و بیداد... "چرا نمیتونم پا شم!!! " و همینطور که بیشتر تـقلا می کند ... همان مقدار نیز بیشتر فرو میرود، و...... خدایش بیارمرزد!! :)) ----------------- پولی خودمانیم برادر ! خقیقتاً شما بزرگواران هم چه کار سخت و دشواری دارید! برای اثبات هر کدام از ساده ترین و پیش پا فتاده ترین معتقدات و مبانی تان (اولیه و ثانویه) و (مهم و غیرمهم)ُ چه کرور کرور کالری هایی که میسوزانید... و چه استخر استخر عرق هایی که میریزید!! خدا قوت پهلوان! . . . البته از از قدیم الایام این دوستان عزیز ما ، همیشه از قدرت خیال پردازی خوبی برخوردار بودند و روایات ِ درون ذهنیشان من باب مناظرات محازی و فانتزی ِ صورت گرفته را بسیار جالب و جذاب رقم میزدند ، اینطور میشود عنوان نمود که حس رسیدن به آرزو ها و آمال خویش را در قالب کتاب داستان و رمان های هیجانی و اکشن! ارضا مینمودند ، تا حداقل درون ِ تخیلات و روی کاغذ ها... پیروز و سرفراز از رینگ خارج شوند!! به یاد المراجعات و شب های پیشاور افتادم ((بعنوان پـلاگارد ها)) که اصلا کمر دیگر مذاهب را شکست دیگر! اصلا همینطور هاج و واج مانده اند کل جهان اسلام.... که ای وای.. که ای آخ! که ای.....!! :)) . . . از شوخی پایان کلامم عذرخواهی میکنم برادر....... فلذا... تو را خدا بی خیال ! آدم که خودش را گول نمیزند!! :| یـا حـق !

بنده هم عذر میخواهم از تعابیرم و ای جان دل که در مخیله ات گذراندی که ما کرور کرور وقت و عرق میریزیم نیازی به این همه زحمت برای ما نیست ،چرا که در هر صفحه از کتب شما که ورقی بزنی پر است از این نمونه روایات که جایه شک و شبهه برای کسی باقی نمیگذارد و فقط یک کپی پیس از کتب شما برای اثبات حقانیت ما کافیست خیال پردازی آن است که بی سند باشد نه این روایات را که از اسناد صحیح است وجای رد شدن از آنها نیست مگر برای مثل شما متعصب خامی که نمیتواند سنگینی حقانیت آنها را قبول کند لذا روی به ادیبانه گفتن و فرار کردن از حق روایات رویی می آوری لهذا اگر اهل حق و حقیقت بودی نه واژه پراندن ،پاسخی درخور این روایات میدادی نه اینکه با مشتی جمله پراکنی و بازی با الفاظ از زیر این حقایق مسلم شانه خالی کنی اگر اهل حقی قل هاتو برهانکم ان کنتم صادقین ولی ظاهرا طالب شعر و نعر هستی وگرنه کلامی استدلالی میفرمودی نه اوهامی و خیالی و سعی در سخره کشیدن نفس مبارکت و لذا اگر پایه بودی پایی در میدان بنه که هنوز ندیدیم از شما اهل فن و پاسخ منطقی ؟! جان دلم بفرما این گود و میدان شما بیا ما را گول بزن!

بسم الله الرحمن الرحیم در قرآن مجید ، سوره حمد آمده است اهدنا الصراط المستقیم یعنی خدای بزرگ ما را به راه مستقیم هدایت فرما و بدان معناست که هدایت انسانها فقط و فقط توسط خداوند قادر ممکن است و لاغیر. حال در آیه بعدی همین سوره آمده است صراط الذین انعمت علیهم این یعنی توضیح آیه قبلی کدام راه به توحید میرسد ؟ البته که خداوند رحمان میفرمایند راه مستقیم به توحید همان راهیست که صاحبان نعمت طی نموده اند و صاحبان نعمت کسانی هستند که مورد لطف و توجه خاصه خداوند متعال بوده اند همان راه انبیاء الهی و ائمه معصومین (ع). یعنی هر شخصی پا در مسیر صاحبان نعمت الهی بگذارد صراطش به گفته پروردگار عالم صراط مستقیم است که البته بعد از پیامبر خاتم (ص) صراط مستقیم همان راه حضرت امیر المومنین حضرت علی بن ابوطالب (ع) است و در ادامه آیه آمده است غیر المغضوب علیهم و الضالین. یعنی هر راهی جز این راه راهیست که سرانجامش غضب و خشم الهیست و راه گمراهان و جاهلان است که در آن از رحمت خداوند سبحان بدور هستند و مورد خشم الهی واقع میگردند. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. خدایا بابت وجود انبیا ء و ائمه معصومین (ع) از تو سپاسگزاریم که بسی نعمت بزرگیست وجود این عزیزان.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.