مشی صوفیه در قرن دوم هجری
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اساس زندگی زاهدان در قرن اول و دوم هجری نهایت فقر و صبر و خضوع و ریاضت و انقطاع از ما سوی الله و حزن و اندوه دائم و رضا و تسلیم در هر حال و شکر در هر قسم سختی و بلا بوده است. این قسم زندگی بر دو اصل استوار بوده است: 1- توکل 2- امید فرق العاده به رحمت خداوند، که اینک به توضیح مختصر هر کدام می پردازیم.
1-توکل غیر محدود به خدا
در این نوع بینش شخص چنان امیدوار می شود که به مرحله بی توجهی به خود می رسد، تا جایی که به هنگام ابتلا به بیماری به خود اجازه نمی دهد برای بهبود به پزشک مراجعه کند و حتی به دعا نیز متوسل نمی شود و گاه از درگاه الهی طلب شفا و بهبود نمی کند.
در تذکره الاولیاء در شرح حال رابعه عدویه که زاهد معروف این دوره است، چنین آمده است، عبدالواحد عامر گوید: «من و سفیان ثوری به بیمار پرسی رابعه در شدیم، از هیبت او سخن ابتدا نتوانستیم کرد. سفیان را گفتم: چیزی بگو. گفت: اگر دعایی بگویی این رنج بر تو سهل کند. رو بدو کرد و گفت: یا سفیان تو ندانی که این رنج به من که خواسته است؟ [مگر] نه[اینکه] خداوند خواسته است؟ سفیان گفت: بلی. رابعه گفت: چون می دانی پس مرا می فرمایی که از او درخواست کنم، بر خلاف خواست او؟ دوست را خلاف کردن روا نبود. پس سفیان گفت: یا رابعه! چه چیزت آرزوست؟ گفت: یا سفیان، تو مردی از اهل علم باشی. چرا چنین سخن گویی که چه آرزو می کندت؟ به عزت الله که دوازده سال است که مرا خرمای تر آرزو می کند، تو دانی که در بصره خرما خطری نیست، من هنوز نخوردم که بنده ام. بنده را با آرزو چه کار؟ و اگر من می خواهم و خداوند نخواهد، این کفر بود؛ آن باید درخواست که او خواهد، تا بنده به حقیقت او باشی. اگر او خود خواهد دهد، آن کاری دگر بود. سفیان گفت: خاموش شدم و هیچ نگفتم. پس سفیان گفت: در کار تو چون سخن نمی توانم گفت، در کار من سخت بگوی. گفت: تو نیک مردی، اگر نه آن است که دنیا را دوست داری؟ گفتم آن چیست؟ گفت روایت حدیث؛ یعنی این نیز جاهی است. سفیان گفت مرا رقت آمد. گفتم: خداوندا از من خشنود باش. رابعه گفت: شرم نداری که رضای کسی می جویی که تو از او راضی نیستی؟[1] یعنی حتی بنده هنگامی به شرطهای بندگی عمل کرده که درد و رنج را احساس نکند، یعنی به حدی در خدا محو و نابود باشد که درد خود را فراموش کند.
2-امید فوق العاده به رحمت خدا
رحمت خدا شامل همه چیز و همه کس است. پس نباید از او ترس به دل راه داد، زیرا هیچ کس به استحقاق عمل نجات نمی یابد و خدا توبه گنهکاران را می پذیرد و آنان را می بخشاید و رحمت خود را شامل همه می کند. «رحمتی وسعت کل شیء»[2] و نیز حدیث قدسی: «وسعت رحمتی غضبی»
اگر معیار رحمت و بخشش خداوند، اعمال و رفتار انسان بوده باشد، در آن صورت حتی اولیاء نیز از عذاب معاف نخواهند بود، زیرا احدی حق خدمت او را ادا نکرده است. چنانچه پیامبر (ص) می فرمایند: «و ما عرفناک حق معرفتک و ما عبدناک حق عبادتک» و «لا احصی ثناء علیک انت کما اثنیت علی نفسک.»[3]
پس تصوف قرن دوم دنباله زندگی و روش عبادی همان زاهدان قرن نخست اسلامی با شکل مبالغه آمیزتر بوده است؛ یعنی زهد و انزوا و کناره جویی از دنیا و تحمل مشقت و سختی و توکل و ریاضت و قناعت و امثال آن در این سده بیش از سده نخست است، ولی انحرافات عمده و عمیق در این سده به چشم نمی خورد، بلکه فقط قشری از اقشار جامعه اسلامی دچار افراط و تفریط در عبادت می شوند.
منابع:
1-تذکره الاولیاء، ص 71
2-سوره اعراف، آیه 156
3-الجانب الغربی، ص 190
افزودن نظر جدید