خودکشی معنوی
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بشر در طول تاریخ دارای دو نوع تفکر مادی و غیرمادی بوده؛ متناسب هر تفکر نیز یک نوع سبک زندگی شکل گرفته است؛ زیست مادی حاصل تفکر مادی؛ زیست معنوی حاصل تفکر غیرمادی میباشد. پایه زیست انسان معنوی بوده و زیست مادی امری عارضی است و بر اساس یک فرآیند انتخابی انسان شکل میگیرد.
شاید کسی اشکال کند که برخی از افراد نمیتوانند زندگی معنوی را برگزینند؛ از این رو ناخواسته درگیر سبک زندگی مادی شدند. اما در جواب باید گفت: اصل بر زندگی معنوی است؛ چون ذات و ساختار انسان بر آن استوار است: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا ۚ لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ»؛ [1] « به يكتاپرستى، روى به دين آور؛ فطرتى است كه خدا همه را بدان فطرت آفريده و در آفرينش خدا تغييرى نيست. دين پاك و پايدار اين است، ولى بيشتر مردم نمىدانند».
ساختار و سرشت ایجاد انسان بر پایه فطرت (معنویت) است، حتی دینی که از طرف پیامبران الهی ارایه میشود نیز موافق همین معنویت است. آیه فوق بیان میکند که معارف و احکام دین موافق و طبق مقتضای معنویت میباشد؛ پس دین الهی، انطباق بر معنویت ذاتی انسان دارد و انسانهایی که فطرت دارند با مشاهده همخوانی دین الهی با فطرت، آن را میپذیرند.
یکی از چیزهایی که ما را از سایر حیوانات جدا میکند، معنویت یا بعد معنوی وجود ما است و دیگری نیز عقلانیت یا بعد عقلانی وجود ما است. بنابراین، همانگونه که بُعد حیوانی یا طبیعی وجود آدمیان، زندگی، مرگ، تغذیه و رشد مخصوص به خود را دارد، بُعد معنوی وجود او نیز زندگی ، مرگ ، تغذیه و رشد مخصوص به خود را دارد. برخی این نوع گرایشات معنوی را نابود میکنند و این عمل فقط به دست خود هر فردی محقق میشود. البته شرایط محیطی و... قطعاً مؤثر است، اما انتخاب نهایی ادامه حیات یا کشتن این معنویت درونی به دست خود انسان است و اینجا است که افراد خودکشی معنوی میکنند.
بسیاری از مؤسسان و مروجان اصلی معنویتهای نوظهور خودکشی معنوی کردند و معنویتی مخالف فطرت خود را انتخاب نمودند. برای شناخت این افراد کافی است توجه کنیم که آیا سخن موافق حقیقت و فطرت را قبول میکنند یا نه؟ قرآن کریم در رابطه با کسانی که سخن حق را قبول نمیکنند میفرماید:«صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَرْجِعُونَ»؛ [2] «کر و لال و کورند، به این سبب آنان [از گمراهی به سوی حقیقت] باز نمیگردند».
عدالت الهی باعث میشود همه از قدرتِ دیدن، شنیدن و... برخوردار باشند، این افراد با ندادن خوراک صحیح به حیات معنوی باعث مرگ آن شده؛ از این رو با مرگ معنویت، قوای شناختی معنوی نیز ندارند. این نوع انسانها همچنان یک گرایش و دغدغه معنوی در قلب خود احساس میکنند و هر از چند گاهی این فطرت الهی از طریق وجدان، الهام یا... تلنگری به شخص میزند که از مسیر انحرافی دور شوند و به سوی فطرت و حقیقت الهی بیایند، اینجا چون بصیرت معنوی افراد کور یا ضعیف شده؛ لذا دچار اشتباه در مصداق می شوند و معنویتهای کاذب را انتخاب میکنند. انسانها باید توجه کنند که اولویت اول آنان زنده نگه داشتن حیات معنوی آنان است؛ وقتی معنویت زنده باشد انسان دارای بینش و تفکر صحیح میشود و این تفکر صحیح منجر به سبک زندگی معنوی الهی خواهد شد.
در عصر حاضر شاهد هستیم که یک هجمه جهانی برای نابودی بُعد معنوی و الهی انسان به راه افتاده است و از هر روشی برای میراندن این بُعد معنوی به دست خود انسانها استفاده میشود. گرایش به ادیان خودساخته و انحرافی بعد از خودکشیهای معنوی بشر شکل میگیرد. افراد عضو معنویتهای کاذب باید سعی کنند ابتدا خوراکها و ورودیهای فاسد به درون خود را متوقف کنند و همزمان خوراک صحیح به این حیات معنوی دهند تا اگر به مرحله مرگ نرسیده است، تقویت شده و بتوانند انسان را به سعادت ابدی برسانند؛ این توبه واقعی است که باید همه افراد؛ بویژه افراد آسیب دیده از جریانات انحرافی انجام دهند.
پینوشت:
[1]. سوره روم، آیه 30.
[2]. سوره بقره، آیه 18.
محمد جواد نصیری
افزودن نظر جدید