تطابق ندای درون با نفس امّاره

  • 1403/05/08 - 10:22
در معنویت‌های نوپدید؛ مثل تفکر نو، ارزش‌ها، هنجارها، باید و نبایدهای خود در زندگی را توسط «ندای درون» تشخیص می‌دهند و این ندای درون همان الهامات قلبی و درونی انسان است. حال با بررسی ویژگی‌های ندای درون متوجه می‌شویم که مراد از ندای درونی، همان نفس اماره است.
ندای درون و نفس امّاره

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ ندای درون یکی از کلیدواژه‌های اصلی در معنویت‌های نوپدید است؛ به‌عنوان نمونه در شبه‌معنویت «تفکر نو»، همه چیز «قدرت درونی» است و خدای خارجی به خدای درونی تقلیل پیدا می‌کند که همان قدرت ذهن است. مروجان شبه‌معنویت تفکر نو، تکنیک استفاده از این قدرت ذهن برای خلق خواسته‌ها و رسیدن به آرزوها را با آموزه قانون جذب ارائه می‌کنند. وقتی خدای خارجی به هر عنوانی از جهان‌بینی مروجان تفکر نو حذف شود، بالتبع دین نیز حذف می‌شود؛  یعنی این که دیگر شریعتی از جانب خدا برای بشر فرستاده نشده است و اینجا است که بحث ندای درون مطرح می‌شود.

مروجان موضوع ندای درون معتقدند: انسان برای اینکه معنای زندگی و برنامه‌ای برای طی مسیر زندگی و ارزش‌گذاری و شناخت هنجارهای خود داشته باشد، به ندای درون خود مراجعه می‌کند. این انسان خدا را در درون خود پنداشته است و این ندای درون را هم به‌نوعی وحی و الهامی از این خدای درونی حساب می‌کند. نکته مهم این است که انسان فطرتاً و ناخودآگاه و ناخواسته ویژگی خاصی دارد که باید با یک برنامه، سبک زندگی و آئین زندگی خود را هماهنگ کرده و به آن آئین عمل کند. حتی «آنتوان لاوی» که شیطان‌گرایی مدرن را ایجاد کرد، کتابی با عنوان «انجیل شیطانی» نوشت و مراسم دعا و عبادتی همانند مسیحیان «عشای ربانی» برای فرقه خود طراحی کرده بود. انسان نیاز به یک برنامه و آئین نیاز دارد و در تفکر نو هم بیان می‌کنند که ندای درون همان منبعی است که سبک زندگی و آئین زندگی هر فردی را متناسب با خودش ارائه می‌دهد.

در منابع اسلامی ندای درون گاهی الهی است و گاهی شیطانی است؛ فجور و تقوا هر دو به انسان الهام می‌شود. راه تشخیص این خوبی و بدی، ارزیابی این الهامات با فطرت پاک، عقل و شریعت است، اما در تفکر نو این ملاک‌های ارزیابی مورد قبول نیست و خود ندای درون، خودبه‌خود و بذاته حجیت و اعتبار دارد.

در منابع دینی یکی از نداهای درونی انسان، نفس اماره است که تبعیت از نفس اماره و انجام خواسته آن گناه است و البته این تبعیت اختیاری است و هر کس تبعیت کند، مورد سرزنش و شماتت قرار گرفته و وعده عذاب به وی داده می‌شود. در داستان حضرت یوسف علیه‌السلام و زلیخا، حضرت یوسف علیه‌السلام درباره نفس اماره می‌فرمایند: «و َمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی»؛ [1] «من خود را از گناه تبرئه نمی‌کنم؛ زیرا نفس طغیان گر، بسیار به بدی فرمان می‌دهد، مگر زمانی که پروردگارم رحم کند» در این آیه شریفه بیان می‌شود که «خطر هوای نفس جدّی است، آن را ساده ننگرید. «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ» در این آیه شریفه، چهار نوع تأکید بکار رفته است: (انّ، لام تأکید، صیغه مبالغه و جمله اسمیه). انبیا با آنکه معصوم‌اند، اما غرائز انسانی دارند. «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ». نفس، خواهش خود را تکرار می‌کند تا انسان را گرفتار کند. «لَأَمَّارَةٌ». [2]

حتی پیامبر خدا هم دارای نفس اماره است و هیچ کس از خطر این وسوسه‌های گمراه کننده در امان نیست و بیان می‌کند که برای رها شدن از این نفس اماره باید از خداوند خواست تا به انسان کمک کند و کیفیت این نفس این‌گونه است که دائم و مستمر در دل انسان دعوت به بدی و فحشا می‌کند. البته برخی از علما آیه شریفه: «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ» را از زبان زلیخا، زن عزیز مصر دانسته‌اند که در اصلِ مطلب تغییری نمی‌کند و شناخت یکسانی از نفس اماره بیان می‌شود.

حال سؤال این است که آیا این ندای درون که در تفکر نو و سایر جریان‌های معنویت‌گرا مطرح می‌شوند، نفس اماره نیست؟ با توجه به اینکه معیار و ضابطه‌ای هم برای ارزیابی و تشخیص محتوای این ندای درون و کنترل آن وجود ندارد، می‌توان گفت که این ندای درون همان نفس اماره است و اگر هم تطابق کامل نداشته باشد، قطعاً بخشی از این نداهای درونی شامل این نفس اماره می‌شود؛ چون هیچ کس مصون از این نفس اماره نیست.

 پی‌نوشت:
  [1]. سوره یوسف، آیه 53
  [2]. محسن قرائتی، تفسیر نور (10جلدی)، جلد 4، ناشر مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن، 1388، تهران، ص 226 
محمد جواد نصیری

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.